پرسش:
تفسیر آیه «وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ....» چیست؟ یعنی آدمهای خوب ناخودآگاه با هم ازدواج میکنند و آدمهای بد باهم؟ ولی خیلی ازآدمها را میبینیم که زن یا مرد خوب است، ولی دیگری آدم خوبی نیست؛ و یا همسر برخی امامان مثل امام حسن یا امام جواد که زنی خائن و ناشایست است. اینها با این آیه چگونه سازگار هستند؟
پاسخ:
یکی از مسائلی که در بحث ازدواج مطرح بوده و هست، «کُفوِیت» و همطرازی بین زن و شوهر است، بدین معنا که هرمقدار مرد و زن از جهت ایمانی، اخلاقی و اجتماعی به هم نزدیک باشند میتوانند زندگی بهتری را تجربه کنند، اما در این کفویت حداقلهایی هم وجود دارد که بهعنوان خط قرمز مطرح هستند و مؤمنین نباید آنها را نادیده بگیرند.
کفویت زوجین در قرآن:
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «اَلْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثاتِ وَ الطَّیباتُ لِلطَّیبِینَ وَ الطَّیبُونَ لِلطَّیباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ»؛ زنان پلید سزاوار مردان پلیدند و مردان پلید سزاوار زنان پلید، زنان پاک برای مردان پاکاند و مردان پاک برای زنان پاک. آنان از آن چه دربارهشان میگویند منزّهاند و برای آنان مغفرت و روزی نیکویی است.(۱)
این آیه یک اصل کلّی را مطرح میکند و معنایش این نیست که اگر مردی یا زنی خوب بود حتماً همسرش نیز خوب خاهد بود؛ زیرا قرآن ملاک را ایمان و تقوا و عمل صالح میداند و لذا با اینکه حضرت نوح و لوط، پاک و طَیب بودند، همسرانشان از خبیثات و دوزخی بودند،(۲)[همچنین همسر بعضی از ائمهای که در پرسش بدانها اشاره شده است].
این آیه را چند نوع میتوان معنا کرد:
۱. با توجّه به آیات قبل که درباره تهمت به زنان پاکدامن بود و با توجّه به جمله: «مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یقُولُونَ»، معنای آیه این است که کلمات خبیث مثل تهمت و افترا، شایسته افراد خبیث و سخنان پاک شایسته افراد پاک است.
۲. ممکن است مراد آیه بیان یک حکم شرعی باشد که ازدواج پاکان با ناپاکان ممنوع است. نظیر آیه اوّل همین سوره که میفرمود:«اَلزَّانِی لا ینْکِحُ إِلَّا زانِیةً»؛ مرد زناکار جز زن زناکار را به همسری نگیرد،(۳) همانگونه که در روایتی امام باقر (علیهالسلام) این معنا را تأیید میکند.
۳. ممکن است مراد آیه همسویی فکری، عقیدتی، اخلاقی و به اصطلاح همشأن و همکفو بودن در انتخاب همسر باشد. یعنی هرکس بهطور طبیعی به سراغ همفکر خود میرود.(۴)
بررسی و تحلیل:
درباره احتمال اول با توجه به قرائنی(۵) میتوان گفت که مراد از «طیب» پاکدامنی و مراد از «خبیث» بیعفتی و ناپاکی دامن است، یعنی آیه شریفه به خود افراد پاک و ناپاک، ناظر است نه به سخنان و اعمال پاک و ناپاک. بر اساس این احتمال، آیه ارتباطی به موضوع بحث پیدا نمیکند.
با توجه به احتمال دوم باید بگوییم مراد از «خبیثات» زنان زانی و مراد از «خبیثون» مردان زناکار هستند؛ یعنی خداوند متعال به صورت تشریعی و تکلیفی به اهل زنا دستور داده که با زناکار یا مشرک ازدواج کنند و اهل ایمان هم با مؤمنین. البته مراد از زناکار در این آیات کسانیاند که مشهور به زنا هستند یا حدّ بر آنها جاری شده ولی توبه نکردهاند.(۶) در این صورت هیچ اشکالی به پیامبرانی چون نوح و لوط و امامانی چون امام حسن و امام جواد (علیهمالسلام) وارد نمیشود زیرا همسران آنها در عین حالی که خباثت اخلاقی و ایمانی داشتهاند، اما اهل خلاف عفت نبودهاند.
درباره احتمال سوم هم باید گفت همسویی و گرایش به همکفو و همفکر را نمیتوان تکوینی و به معنای غیر اختیاری بودن دانست یعنی اینگونه نیست که خداوند متعال بدون اراده و اختیار انسان، افراد خوب را برای خوب و افراد بد را برای بد بهعنوان همسر برگزیند، بلکه قاعدتاً هرکسی دنبال همکفو خود میگردد، اما در مقام عمل، انسان ممکن است دچار اشتباه شود یعنی کسی را انتخاب بکند که فکر میکرده با او همسان است، ولی بعدها روشن شود که اینگونه نبوده است. یا شخص انتخاب شده ابتدا خوب بوده، ولی بعدها بنای ناسازگاری را بگذارد و از کفویت با همسرش فاصله بگیرد.
در صورت قبول این احتمال و تفسیر آن با سیره پیامبرانی چون نوح و لوط و امامانی چون امام حسن و امام جواد (علیهماالسلام) باید گفت:
اولاً: هیچ شخص غیر معصومی نمیتواند به تمام معنا کفو انسان معصوم باشد، لذا آن بزرگواران با هرکسی که ازدواج میکردند نمیتوانست کفو واقعی آنها قرار بگیرد.
ثانیاً: حضرات معصومین (علیهمالسلام) صرف نظر از ملاحظات سیاسی، مانند بعضی از ازدواجهای پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) و فشارهای حکومتی، مانند ازدواج امام جواد (علیهالسلام) سعی میکردند در این امور بر اساس ظواهر امور عمل کنند و اینگونه نبوده که برای هر کاری از علم غیب خود کمک بگیرند.
پینوشتها:
۱. سوره نور، آیه ۲۶.
۲. محسن قرائتی، تفسیرنور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی ازقرآن، ۱۳۸۳ ش، ج۸، ص۱۶۸.
۳. سوره نور، آیه ۳.
۴. ر.ک: محسن قرائتی، تفسیرنور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی ازقرآن، ۱۳۸۳ ش، ج۸، ص۱۶۸-۱۶۹.
۵. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ ش، ج۱۴، ص۴۲۲ و ۴۲۳.
۶. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷، ج۵، ص۳۵۵.
موضوع: