پرسش:
خداوند یکبار فرموده که نور زمین و آسمان است و در جای دیگر فرموده که نور و تاریکی را خودش آفریده است؟ آیا میان این دو تعارض نیست که خداوند هم خودش را نور می داند و هم نور را به عنوان مخلوق خودش معرفی می کند؟ اصلا نور در اینجا به چه معناست؟ این چه نوری است که هم خدا است و هم مخلوق خدا؟!
پاسخ:
ادیان گوناگون خدا را با نامهایی چون الله، God و یَهُوَه میخوانند و او را با صفاتی چون علم و قدرت مطلق و حیات میستایند، و پدیدآورنده آسمان و زمینش میدانند. چنان که در آثار فلسفی نیز درباره چنین موجودی، تعابیری، چون: واجبالوجود بالذات، علةالعلل، موجود مستقل و کامل مطلق به چشم میخورد.
بحث درباره صفات و اسماء خداوند، در ادیان گوناگون، همواره اهمیتی فراوان داشته است. بسیاری از ادیان، وجود خدا را مسلّم و تردیدناپذیر دانسته، به جای اثبات وجود او، به بررسی و شمارش اسماء و صفاتش پرداختهاند.
یکی از اسماء حسنایی که خداوند خود را با آن معرفی میکند «نور» است. او خود را «نور آسمانها و زمین» میخواند. درباره این اسم، معناشناسی و وجه تسمیه حضرت حق به آن، مباحث مختلفی در منابع تفسیری، کلامی و فلسفی مطرح شده است.
یکی از پرسشهایی که در این باره مطرح میشود، این است که مراد از «نور« چیست؟ و چرا از یک سو خداوند خود را نور دانسته، و از سوی دیگر، خود را خالق نور معرفی کرده است؟ آیا این امور با هم منافاتی ندارند؟
در پاسخ به این پرسشها میتوان به نکات زیر توجه کرد:
نکته اول:
یکی از اسماء حسنای الهی «نور» است، که خداوند در قرآن خود را به این اسم، نامیده است.(۱) البته این واژه در قرآن کریم بارها به کار رفته و مصادیق گوناگونی برای آن بیان شده است:
۱. قرآن، نور و ظلمت را با هم برابر نمیداند و نور را برتر از ظلمت تلقی میکند.(۲)
۲. او خالق نور ظاهری و غیبی است.(۳)
۳. او با نور خویش هر که را بخواهد، هدایت میکند.(۴)
۴. اگر حضرت حق به کسی از نور خویش افاضه نفرماید، از هیچ جای دیگر نمیتواند این نور را بگیرد.(۵)
۵. او است که مؤمنان را از ظلمات خارج کرده و به عالم نور وارد میگرداند.(۶)
۶. خداوند متعال خود، کامل کننده نورش میباشد.(۷)
۷. خدای سبحان در این دنیا به وسیله هدایتش، مؤمن را نورانی میکند تا بتواند به وسیله آن نور حرکت کند و راه را از چاه بشناسد.(۸) و در آخرت نیز همین نور ظهور میکند و از پیش رو و سمت راست او در حرکت است.(۹)
۸. کلام خداوند (وحی) نور است؛ چه قرآن، چه تورات و چه انجیل.(۱۰)
۹. قرآن علاوه بر آن که نور است، هدایتگر به نور نیز هست قرآن کریم نوری است که انسان را از ظلمات طبیعت و خودپسندی بیرون میبرد و به سوی نور معرفت پروردگارش، هدایت میکند.(۱۱)
۱۰. ایمان به نوری (قرآن کریم) که خداوند نازل فرموده است همتراز با ایمان به خدا و رسول او است.(۱۲)
نکته دوم:
«نور» عبارت است از آنچه که در ذات خود، ظاهر و روشن باشد، و از نظر اثر بیرونی هم، مُظهِر و روشن کننده غیر خود باشد. (ظاهر بذاته مُظهرٌ لغیره) همچنان که همه اشیاء در پرتو نور قابل رؤیت است، اما برای دیدن نور به امر دیگری نیازی نیست. بر این اساس، هر چه که در ذات خود، ظاهر و روشن است و باعث روشن و آشکار شدن سایر امور میگردد - حتی اگر این امر روشنگر یک مجهول، سؤال، راه معنوی و بازنمودن یک حقیقت باشد - نور است و بر آن نور اطلاق میشود. به همین دلیل گفته میشود: علم نور است، زیرا هم در ذات خود روشن است و هم در پرتو علم است که میتوان بسیاری از راهها را شناخت و مجهولات را کشف کرد، چرا که علم روشنگر نیز هست.(۱۳)
نکته سوم:
در بیان وجه تسمیه خداوند متعال به «نور» میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱. همچنان که نور، روشن و روشنگر دیگران است، و برای دیدن هرچیزی نیاز به وجود نور است و اگر نور نباشد هیچ چیزی در عالَم قابل رویت نخواهد بود، خداوند نیز حقیقتی است که به خودی خود، موجود است و خود، نمودارِ خود است، و چون ایجادکننده و ظاهرکننده دیگران است، نمودِ هرچیزی به او بستگی دارد: «الظاهر فی نفسِه و المُظهِر لِغیرِه». ظهور هر چیز اگر به وسیله چیز دیگری باشد باید آن چیز خودش به خودی خود ظاهر باشد، تا باعث ظهور دیگران شود.
۲. خداوند خود پیداترین موجود در جهان هستی است، ولی در عین حال حقیقت و ذات او در نهایت خفا و پنهان از دیدگان است. هیچ کس قادر به معرفت به کنه ذات او نیست؛ نور نیز کاملا ظاهر است، اما اگر همیشه نور وجود میداشت و هیچ گاه تاریکی نمیبود، هیچ کس قادر به تشخیص وجود نور نمیشد؛ چرا که گرچه هست و همه چیز را نشان میدهد؛ اما از شدت حضور و ظهور قابل رویت نیست.(۱۴)
۳. خداوند هدایت کننده همه موجودات است. نور نیز به دلیل روشناییاش هدایت کننده و روشن کننده راه است. چون به هنگام ظلمت و تاریکی، نور است که انسان را به سوی مقصد و هدف راهنمایی و هدایت میکند، و راه را از چاه مشخص مینماید. در روایتی از امام رضا علیهالسلام از مساله تشبیه خداوند به نور در آیه ۳۵ سوره نور سؤال شد. حضرت فرمود: « هَادٍ لِأَهْلِ اَلسَّمَاوَاتِ وَ هَادٍ لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ » او هدایت کننده اهل آسمانها و هدایت کننده اهل زمین است. خدا است که آسمانها و زمین و اهل آنها را به سوی هدف و مقصود اصلی راهنمائی میکند.(۱۵)
روشن است که منظور از نور بودن خداوند، همین نور حسّی شناخته شده نیست؛ به همین دلیل در برخی روایات و ادعیه برای جلوگیری از این پندار که خدا همان نور حسّی است، آمده است: «... یا نُورَ النُّورِ یا مُنَوِّرَ النُّورِ یا خَالِقَ النُّورِ یا مُدَبِّرَ النُّورِ یا مُقَدِّرَ النُّورِ یا نُورَ کُلِّ نُورٍ یا نُوراً قَبْلَ کُلِّ نُورٍ یا نُوراً بَعْدَ کُلِّ نُورٍ یا نُوراً فَوْقَ کُلِّ نُورٍ یا نُوراً لَیسَ کَمِثْلِهِ نُورٌ: ای نورِ نور، ای روشن کنندۀ نور، ای خالق نور، ای تدبیر کنندۀ نور، ای تقدیر کنندۀ نور، ای نور هر نوری، ای نوری که قبل از هر نوری است، ای نوری که بعد از هر نوری است، ای نوری که فوق هر نوری است، ای نوری که همانند او نوری نیست.»(۱۶)
گفتنی است که این معارف وحیانی، الهام بخش شیخ اشراق در پایه ریزی متافیزیک نوری و مکتب اشراقی بوده است. او در فلسفه خود، مطالب فراوانی را در این باره ذکر کرده است.(۱۷)
نکته چهارم:
بر اساس قانون سنخیت علّی - معلولی، هر چیزی نمیتواند علت یا معلول هر چیزی باشد. بلکه هر نوع علتی با معلولهای خاص متناسب است؛ و بر عکس، هر نوع معلولی نیز تنها با علتهای خاص تناسب دارد. این قانون قریب به بدیهی است و علوم مختلف از آن استفاده میکنند و میکوشند تناسبهای خاص میان علتها ومعلولهای خاص را بیابند. سنخیت و مناسبتی که بین علت و معلول لازم است، در مورد علتهای هستی بخش و علتهای مادی و اعدادی تفاوت دارد؛ سنخیت بین علت هستیبخش و معلول آن به این معنی است که علت هستی بخش کمال معلول را به صورت کامل تری دارد و اگر علتی در ذات خودش واجد نوعی از کمال وجودی نباشد هرگز نمیتواند آن را به معلولش اعطاء کند و به دیگر سخن هر معلولی از علتی صادر میشود که کمال آن را به صورت کاملتری داشته باشد.(۱۸)
بر همین اساس، خداوند متعال وجود محض است و بر اساس قانون سنخیت میان علت و معلول، مخلوقات او نیز همگی از سنخ وجود هستند؛ لکن وجودهایی محدود، که دارای مراتب مختلف و واجد درجاتی از شدت و ضعف میباشند. بر همین اساس، و با توجه به آن که خداوند نور محض است، آنچه از او صادر میشود، نیز از سنخ نور و واجد درجاتی از نور است. بنابراین همه مخلوقات نیز نور هستند. اما هیچ یک نور مطلق و با شدت بینهایت نیستند. بر این اساس، میتوان گفت با وجود آن که همه مخلوقات از سنخ نور هستند، اما به جهت معلول بودن و ضعف نور نسبت به نور محض، در همه آنها نحوهای از ظلمت، وجود دارد. البته این سخن به این معنا نیست که مخلوقات آمیزهای از نور و ظلمتاند؛ بلکه منظور آن است که هیچ کدام نور محض نیستند. از سوی دیگر، وقتی در سلسله مراتب نور به عالم ماده میرسیم، شاهد غلبه ظلمت بر نور هستیم، به گونهای که گویا عالم ماده، ظلمت محض است. اما باید توجه داشت که غلبه ظلمت بر نور در عالم ماده، سبب از میان رفتن کلی نور و ظهور در مادیات نیست.
بدین ترتیب در تبیین آموزههای دینی که خداوند را خالق نور و ظلمت میدانند میتوان گفت: مراد از ظلمت، عالم ماده است، از آن جهت که بهره بسیار اندکی از نور دارد. اما در عین حال، ظلمت محض نیست. همچنان که بر اساس مباحث وجودی، عالم ماده را ضعیفترین وجود و در آستانه عدم میدانند.(۱۹)
نتیجه:
بر اساس نکات فوق، این نتایج به دست میآید:
۱. چیزی که به خودی خود ظاهر است و دیگران را نیز ظاهر میکند (الظاهر فی نفسِه و المُظهِر لِغیرِه)، «نور» نامیده میشود که دارای مراتب تشکیکی است؛ یعنی مراتبی که اختلاف و اشتراکشان در نور بودنشان است.
۲. بر همین اساس، خداوند مصداق بارز «نور» است چرا که هم به سبب وجودش، ظاهر است و هم به سبب ایجادش، ظاهرکننده دیگران است. سایر پدیدهها همچون علم و قرآن و... را نیز میتوان نور دانست چرا که هم ظاهرند و هم ظاهرکننده دیگران (رفع مجهولات و گمراهیها و...).
۳. همچنان که خداوند وجود محض است و بر اساس قاعده سنخیت علّی – معلولی، آن چه از او صادر میشود نیز از سنخ وجود است، نور بودن خدا و سنخیت میان علت و معلول نیز مقتضی آن است که مخلوقات او از سنخ نور باشند و بنابراین، مراد از آموزههای دینی که از یک سو خداوند را نور میدانند و از سوی دیگر، او را خالق نور میدانند، مشخص میشود. حتی ظلمانی دانستن برخی مخلوقات، مانند عالم ماده به سبب، بهره اندک این مخلوقات از نور است و ظلمانی دانستن آنها نیز به همین محدودیت وجودی و نوری آنها اشاره دارد. بر این اساس، هیچ ناسازگاری ای بین این آموزهها وجود ندارد.
کلمات کلیدی:
اوصاف خداوند، نور، ظلمت، اصل سنخیت.
پی نوشتها:
۱. سوره نور، آیه ۳۵.
۲. سوره رعد، آیه ۱۶؛ سوره فاطر، آیه ۲۰.
۳. سوره نبأ، آیه ۱۳؛ سوره زمر، آیه ۲۳؛ سوره یونس، آیه ۵؛ سوره نوح، آیه ۱۶؛ سوره انعام، آیه ۱.
۴. سوره نور، آیه ۳۵.
۵. سوره نور، آیه ۲۴۰.
۶. سوره بقره، آیه ۲۵۷.
۷. سوره صف، آیه ۸.
۸. سوره انعام، آیه ۱۲۲.
۹. سوره تحریم، آیه ۸.
۱۰. سوره مائده، آیات ۱۵، ۴۴ و ۴۶؛ سوره انعام، آیه ۹۱؛ سوره نساء، آیه ۱۷۴.
۱۱. سوره ابراهیم، آیه ۱؛ سوره شوری، آیه ۵۲؛ سوره آل عمران، آیه۱۸۴.
۱۲. سوره تغابن، آیه ۸.
۱۳. طباطبایی، سید محمد حسین، بدایه الحکمه، تحقیق و تعلیق عباس علی زارعی سبزواری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ ۲۸، ۱۴۳۳ق، ص۱۷
۱۴. معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، قم، مؤسسه التمهید، ۱۳۸۹ش، ص۲۴۹-۲۵۰.
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش،ج۱۴، ص۴۷۵.
۱۶. قمی، شیخ عبّاس، مفاتیح الجنان، قم، نشر اسوه، ۱۳۹۴ش، دعای جوشن کبیر.
۱۷. یزدان پناه، سید یدالله، حکمت اشراق، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم اسلامی دانشگاهها (سمت)، چاپ اول، ۱۳۸۹ش، جلد ۱ و ۲.
۱۸. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۷۳ش، ج۱، درس ۳۶؛ عبودیت، عبدالرسول و مجتبی مصباح، خداشناسی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۹۸ش، ص۱۱۴- ۱۱۷.
۱۹. یزدان پناه، سید یدالله، حکمت اشراق، ج۲، ص۴۲- ۴۳.
موضوع: