سؤال:
1. لطفا قواعد رجالی کتاب ثقات و المجروحین ابن حبان را به صورت تفصیلی ذکر فرمایید.
2. این که در ثقات و مجروحین ابن حبان در مورد هر راوی شیخ و شاگردی ذکر شده، به چه معنا است؟ آیا به این معنا است که این فرد فقط در صورتی که از این دو نفر روایت نقل کند، ثقه یا مجروح هست؟
3. ترجمه مقدمه ثقات و مجروحین ابن حبان را بفرمایید.
4. آیا صرف ذکر نام یک نفر در ثقات یا مجروحین ابن حبان موجب جرح یا تعدیل میشود؟
5. آیا ذکر یک فرد در کتاب الثقات ابن حبان با توثیق صریح وی از جانب ابن حبان تفاوت دارد؟ اگر بله، تفاوت چیست؟
6. آیا ذکر نام یک فرد در کتاب الثقات از پایین ترین درجات توثیق است که ارزشی ندارد؟
7. در حالت کلی این دو کتاب در جرح و تعدیل چه قدر قابل استناد هستند؟
پاسخ:
با توجه به حجم سوالات، که خود یک نقد و بررسی کامل کتابهای ابن حبان را میطلبد و این جایگاه جایگاه این بررسی و نقد و نظر نیست. از این رو، به اختصار به نکاتی در این زمینه اشاره میگردد.
در مقدمه کتاب الثقات ابن حبان؛ فرد ثقه کسی است که شیخ او ثقه باشد و شاگردش هم ثقه باشد و روایتی نداشته باشد که مخالف با روایات دیگر باشد و آن فرد مدلّس نباشد و مرسِل هم نباشد.
و هم چنین در ادامه میگوید: «الْعدْل من لم یعرف مِنْهُ الْجرْح ضد التَّعْدِیل فَمن لم یعلم بجرح فَهُوَ عدل إِذا لم یبین ضِدّه» فرد عادل کسی است که جرح نشده باشد که مخالف با تعدیل است؛ پس هر کسی با جرح شناخته نشود، او عادل است؛ زیرا مخالف عدالتش آشکار نشده است.
و طبق این منهج و شیوه ، افراد مجهول الحال و ناشناخته ی زیادی را در کتابش ذکر کرده که هیچ کسی بر احوال و وضعیت آنها واقف نیست. و حتی افرادی زیادی را هم در همین کتاب الثقات ذکر کرده و سپس همین افراد را هم در کتاب «الضعفاء و المجروحین» ـ تألیف خودش ـ دوباره ذکر کرده و در کتاب دوم دلیل ضعف آن ها را بیان نموده است؛ زیرا ممکن است کسی دارای شروط ابن حبان برای توثیق باشد، اما مشکل دیگری داشته باشد که باعث شده وی تضعیف گردد.
و هر چند که این تعریف مخالف با جمهور اهل جرح و تعدیل است؛ اما ابن حبان در کتاب الثقات خودش طبق این منهج و دیدگاه نام افراد را ذکر نموده است و بر این اساس، حتی افراد مجهول الحال را هم در زمره افراد عادل قرار داده است؛ هرچند که ما میدانیم که اگر فرد مجهول الحال و ناشناختهای در سند یک روایت باشد، آن روایت دیگر قابل اعتماد نیست و ارزش و اعتبارش را از دست میدهد. پس با این حساب، باید اقرار کرد که ابن حبان در کتاب الثقات خودش نسبت به دیگر علماء جرح و تعدیل در توثیق افراد مختلف تساهل به خرج داده است زیرا حتی افراد مجهول الحال را هم مورد اعتماد و ثقه دانسته است . البته نه این که بگوییم در کتابش ایرادی وارد است یا در کتابش اشتباهی کرده است (که هر چند غیر ممکن هم نیست که اشتباه هم کرده باشد)، اما شیوه و ساختار کتابش مخالف با کتابهای دیگر رجالی است و از این لحاظ، نمیتوان تنها به کتاب الثقات ابن حبان اعتماد کرد و ناگزیر هستیم به کتابهای دیگر رجالی هم مراجعه کنیم. هم چنین ذکر این نکته هم لازم است که جدای از منهجی که ابن حبان در کتاب الثقات خود اخذ کرده است، در جرح افراد بسیار سختگیر بوده است.
نکته دیگری هم که در این جا قابل ذکر است، این است که ذکر یک فرد در کتاب الثقات ابن حبان، با توثیق صریح وی از جانب ابن حبان تفاوت دارد که محققین بین این دو تفاوت قائل هستند. و ذکر نام یک فرد در کتاب الثقات ، از پایین ترین درجات توثیق است که ارزشی ندارد.
زیرا منهج ابن حبان را در کتابش مشخص نمودیم و همان طور که میبینید، وی نام بسیاری از افراد را طبق منهجش در کتابش فقط ذکر کرده (حتی اگر مجهول الحال هم باشند) اما بر آنها مهر ثقه و قابل اعتماد بودن نگذاشته است.
محمد ناصر الدین البانی هم در مورد کتاب الثقات ابن حبان به همین مسأله اشاره دارد که روش توثیق ابن حبان در کتاب الثقاتش، متفاوت با توثیق دیگر علمای رجالی است و حتی نام افراد زیادی را در کتاب «الثقات» خودش نوشته است که در همان کتاب در مقابل اسمش مینویسد: نه خودش را میشناسم و نه حتی پدرش را میشناسم! اما با این وجود وی را توثیق کرده است؛ زیرا سنگ بنای کتابش چنین بوده که نام کسانی را در کتابش بنویسد که جرح نشده باشند.