پیامبر (ص) از غیب خبرندارد؟

پرسش:
طبق آیه ۱۸۸ سوره اعراف پیامبر از غیب خبر ندارد؛ پس امامان هم که مقام پایین‌تری دارند از غیب خبر ندارند؛ پس چگونه است که ما امامان را عالم به غیب می‌دانیم؟ (غیب یعنی هر چه که آشکار نیست و آن‌سوی پرده است) آیا غیر از این است که این‌گونه احادیث جعل‌شده‌اند؟ فرق علم لدنی با غیب چیست؟
 
 
پاسخ:
در آیه ۱۸۸ سوره مبارکه اعراف آمده است که «(ای پیامبر به مردم) بگو که من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم میکردم و هیچ بدی (و زیانی) به من نمیرسید؛ من فقط بیم دهنده و بشارتدهندهام برای گروهی که ایمان میآورند».(۱) اعتقاد به علم غیب پیامبر یا امام، برخلاف مفاد این آیه است و ازاین‌رو، این سؤال طرح می‌شود که چگونه باوجود این آیه، همچنان به علم غیب پیامبر یا امام معتقد هستیم. در ادامه در قالب چند نکته به بررسی این سؤال می‌پردازیم.
 
نکته اول:
واژه «غیب» در مقابل «شهادت»(آشکاری)، در لغت به معنای «امری پوشیده و پنهان بوده که در تمام اموری که از حس انسان خارج است» به کار می‌رود و در اصطلاح نیز «هر آنچه تحت حس و درک انسان نیست، غیب نامیده می‌شود» و دارای اقسامی است:
• امور خارج از حس را شامل می‌شود، یعنی اموری که از افق حس انسان خارج است؛ مانند علم به جهان آخرت، قیامت و...
• اموری که امکان احساس آن هست، ولی از افق انسان دور است، مانند اموری که هنوز اتفاق نیفتاده و در آینده واقع می‌شود و همچنین اموری که درگذشته اتفاق افتاده، ولی در زمان حال، امکان خبر گرفتن از آن نیست.(۲)
 
نکته دوم:
با عنایت به آیات قرآن، خداوند واجد علم به شهادت و امور آشکار است و هم واجد علم به غیب و امور پنهان است: ﴿ وَ هُوَ... عالِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهادَهِ ﴾؛ از این منظر، چیزی از گستره علم الهی خارج نیست.
روشن است که علم به عالم شهادت که همان علم به امور پیرامونی است، مخصوص خدا نیست و سایر انسان‌ها نیز در این علم، با خداوند مشترک‌اند؛ اگرچه گستره علم انسان‌ها با خداوند در این زمینه، یکی نیست و تفاوت‌های زیادی از جهت کمیت و کیفیت میان علم خدا و علم انسان وجود دارد.
اما درباره علم به غیب، آیاتی وجود دارد که تصریح می‌کنند که فقط خداوند عالم به غیب است و کس دیگری از آن مطلع نیست. در این آیات، با ادات حصر، به این حقیقت تصریح‌شده است. برای نمونه به این آیات بنگرید:
• «نمیگویم خزائن خدا نزد من است؛ و من از غیب آگاه نیستم».(۴)
• «کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آن‌ها را نمیداند».(۵)
آیه ۱۸۸ سوره مبارکه اعراف که پیش‌تر در متن پرسش و مقدمه به آن اشاره شد نیز از این قبیل آیاتی است که علم به غیب را منحصر به خدا می‌داند و از دیگران نفی می‌کند.
 
نکته سوم:
اما افزون بر آیات یادشده، آیات دیگری نیز در قرآن وجود دارد که علم به غیب را منحصر به خدا ندانسته و دیگران را نیز دارای علم به غیب می‌داند. مثلاً در سوره مبارکه جن آمده است که «دانای غیب اوست و هیچ‌کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده...».(۶) در این آیه، پیامبران عالم به غیب هستند چراکه به اذن الهی، وحی را دریافت کرده و از این طریق، به علومی فراتر از علوم عادی دسترسی دارند.
با توجه به آیات قرآن، علم به غیب، منحصر به پیامبران نیز نیست و حتی شامل کسانی مثل ساره همسر حضرت ابراهیم علیه‌السلام نیز شده است؛ بااینکه ایشان نه پیامبر بود و نه امام، اما چون از اولیای الهی به‌حساب می‌آمد، فرشتگان با او گفتگو کرده و او را از آینده مطلع ساختند و به او مژده دادند که به‌زودی دارای فرزند خواهد شد.(۷) در ماجرای تولد حضرت موسی علیه‌السلام نیز مادر ایشان به اذن الهی دارای علم به غیب شد و خداوند از طریق وحی و الهام، این مادر را به انجام کارهایی هدایت کرد؛(۸) یا در ماجرای تولد حضرت عیسی علیه‌السلام نیز خداوند مادر ایشان، یعنی حضرت مریم را از طریق تمثل فرشته، عالم به حقایقی کرد و ایشان را از آینده مطلع ساخت.(۹)
 
بنابراین، علم به غیب اگرچه در آیاتی از قرآن، منحصر به خدا است، اما دیگرانی نیز به اذن خدا به بخشی از غیب عالِم شده‌اند، خواه پیامبر باشند خواه غیر پیامبر. این گروه اگر از علم به غیب برخوردارند، از این جهت است که خداوند این اذن و اجازه را به آن‌ها داده است که آن‌ها نیز از این علم برخوردار شوند. ازاین‌رو، هیچ‌کسی مستقلاً و بدون اذن الهی، دارای علم به غیب نیست و فقط خداوند مستقلاً و بالذات دارای علم به غیب است؛ اما اگر خدا صلاح بداند، دیگران را نیز تا حدی که صلاح بداند دارای علم به غیب می‌سازد. ازاین‌رو، اگر گاهی خداوند از دیگران علم به غیب را نفی می‌کند یا اگر پیامبر این علم را از خودش نفی می‌کند، ناظر به این حقیقت است که غیر از خدا، کسی دارای علم به غیب به شکل گسترده و مستقل نیست و هم اصل برخورداری از علم به غیب و هم گستره این برخورداری، تابع اذن و صلاحدیدِ خدا است.(۱۰)
 
نکته چهارم:
بنابراین، شدنی است که کسی به اذن الهی دارای علم غیب بشود. با توجه به اینکه او این علم را از خداوند دریافت نموده است، به آن «علم لدنی» می‌گویند: «علم لدنی علمی است که بنده از خدا آموزد بدون واسطه بشر یا مَلَک و این اصطلاح مأخوذ از قرآن است که فرمودند ﴿ آتَیناهُ...مِنْ لَدُنَّا عِلْماً ﴾؛(۱۱) این آیه اهل قرب را به موهبت تعلیم الهی و تفهیم ربانی از ناحیه خود خداوند مفتخر می‌داند، نه صرفاً معارفی از ناحیه دلایل عقلی و شواهد نقلی، و فرق علم لدنی و علم یقین آنکه علم یقین ادراک نور ذات و صفات الهی است و علم لدنی ادراک معانی و کلمات از حق است بیواسطه بشر و آن بر سه قسم است وحی، الهام و فراست.(۱۲)
 
نتیجه:
با عنایت به آنچه گذشت، روشن می‌شود که به غیر از خداوند نیز دیگران (خواه پیامبر باشند خواه پیامبر نباشند) می‌توانند دارای علم به غیب باشند و از علم لدنی برخوردار شوند؛ ازاین‌رو، امامان علیهم‌السلام نیز می‌توانند ازجمله افرادی باشند که از علم به غیب برخوردارند. برخورداری امامان از علم غیب، دارای ادله عقلی، قرآنی و روایی معتبری است که بررسی آن‌ها در این مجال نمی‌گنجد و خارج از موضوع این نوشتار است.(۱۳) هدف از این نوشتار، اثبات این مطلب بود که انحصار علم غیب به خداوند، به معنای محرومیت دیگران از علم غیب نیست و نه‌فقط پیامبران بلکه حتی افراد عادی و بدون منصب الهی (نبوت و امامت) نیز دارای علم به غیب بودند و هستند و هیچ مانعی برای اینکه امامان نیز دارای علم به غیب و علم لدنی باشند، وجود ندارد.
 
 
 
کلمات کلیدی:
علم به غیب، علم لدنی، علم پیامبر، علم الهی.
پی‌نوشت‌ها:
۱. ﴿  قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیرِ وَ ما مَسَّنِی السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ ﴾.
۲. فاطمی، معصومه، تفسیر تطبیقی آیات پیرامون علم غیب، دو فصل‌نامه تخصصی تحقیقات قرآنی و حدیثی، بهار و تابستان ۱۳۹۸ ش، شماره ۱، ص ۱۰.
۳. سوره انعام، آیه ۷۳.
۴. سوره انعام، آیه ۵۰: ﴿ قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیب﴾.
۵. سوره انعام، آیه ۵۹: ﴿ وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها إِلاَّ هُوَ﴾.
۶. سوره جن، آیات ۲۶-۲۷: ﴿ عالِمُ الْغَیبِ فَلا یظْهِرُ عَلی غَیبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ... ﴾.
۷. سوره هود، آیات ۷۱-۷۳: ﴿ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَهٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یعْقُوبَ... ﴾.
۸. سوره قصص، آیه ۷: ﴿ وَ أَوْحَینا إِلی أُمِّ مُوسی أَنْ أَرْضِعیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقیهِ فِی الْیمِّ وَ... ﴾.
۹. سوره مریم، آیات ۱۷-۲۱: ﴿ فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَیها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیا... ﴾.
۱۰. برای مطالعه بیشتر، رک: نیری، عصمت، بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران، فصلنامه مطالعات تفسیری، تابستان ۱۳۹۶ ش، شماره ۳۰، ص ۷۹-۹۰.
۱۱. سوره کهف، آیه ۶۵.
۱۲. سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش، ج ۲، ص ۱۳۳۶.
۱۳. برای مطالعه بیشتر در این زمینه، رک: مروی، احمد و سید حسن مصطفوی، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم علیهم‌السلام، مجله قبسات، ۱۳۹۱ ش، شماره ۶۳، ص ۵-۳۶؛ شریعتی، غلام محمد، علم امامان به غیب از منظر قرآن با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی (بررسی آیات ۱۴۳ بقره و ۱۰۵ توبه)، مجله قرآن شناخت، ۱۳۹۴ ش، شماره ۱، ص ۲۷-۴۸.