پرسش:
هدف از لعن و نفرین بر قاتلان و دشمنان امام حسین چیست؟ مگر آنها نمرده اند؟ آیا لعن و نفرین آنها جهت نزدیكی به خداست؟
پاسخ:
باید به تفاوت دو مفهوم سبّ و لعن اشاره كنیم و آن گاه منافات نداشتن لعن با روح تعالیم اسلامی را روشن نماییم.
سبّ به معنای دشنام دادن است و در قرآن از آن نهی شده است. در آیه۱۰۸ سوره انعام آمده است: "وَ لاتَسُبّوا الَّذینَ یَدعونَ مِن دونِ اللهِ فَیَسُبّوا اللهَ عَدواً بِغَیرِ عِلْمٍ؛ كسانی كه غیر خدا را میپرستند دشنام ندهید كه از سر دشمنی و نادانی خداوند را دشنام دهند".
این آیه یكی از ادبهای دینی را خاطر نشان میكند كه با رعایت آن، احترام مقدسات جامعه دینی محفوظ مانده، دستخوش اهانت و ناسزا و مسخره نمیشود، چون طبیعی است هر فرد از مقدّسات خود دفاع كند، بنابراین اگر مسلمانان به منظور دفاع از پروردگار، بتهای مشركان را دشنام دهند، تعصب جاهلیت، مشركان را وادار میسازد به حریم مقدّس خداوند اهانت كنند، از این رو دستور میدهد به خدایانِ مشركان ناسزا نگویید.
لعن به معنای نفرین كردن و نوعی اعلام انزجار و بیارزشی لعن شونده است. لعن از سوی خداوند یعنی دور ساختن از رحمت و عفو و مغفرت خویش اما لعن ملائكه و دیگر لعن كنندگان، طلب دوری از رحمت خدا برای لعنت شوندگان است.(۱)
لعن در قرآن از طرف خدا، ملائكه و دیگر لعن كنندگان به كافران و منكران و ظالمان و دروغ گویان آمده است: "اِنَّ اللهَ لَعَنَ الْكافِرینَ وَ اَعَدَّ لَهُم سَعیراً؛ خداوند كافران را لعن میكند و عذاب را برای آنان آماده كرده است".(۲)
درست است كه قاتلان امام حسین از دنیا رفتهاند، ولی كار آنها مورد تنفر ما است و ما با لعن آنان، از آنها و عمل زشتشان اعلام تنفر میكنیم. حزب شیطان سابقهدار است و قاتلان امام حسین(علیه السلام) یك گروه از این زنجیرهاند. هر كس به كار آنها راضی باشد، عضوی از حزب شیطان میباشد. عشق به خدا و بندگان صالح او و نفرت از شیطان و دوستداران او پایه و اساس دین است.
در حدیث قدسی آمده است: خداوند به موسی(علیه السلام) فرمود: آیا هرگز كاری برای من انجام دادهای؟ موسی عرض كرد: برایت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را یاد كردم؛ خداوند فرمود: نماز برهان و حجّت برای توست؛ روزه سپر تو در برابر آتش جهنم است؛ صدقه، سایه سرت (در روز قیامت) و یاد من، نوری برای تو است اما چه كاری برای من كردهای؟ موسی(علیه السلام) عرض كرد: مرا به كاری كه برای توست راهنمایی فرما. خداوند فرمود: آیا هرگز برای خاطر من با كسی دوستی یا دشمنی كردهای؟ موسی دانست كه برترین اعمال، دوستی و دشمنی به خاطر خداست".(۳) در روایتی آمده است كه ایمان، دوستی اولیای خدا و دشمنی با دشمنان خدا است.(۴)
در زمینه حب و بغض به خاطر خدا، به نقل از شیعه و سنی نبی اكرم میفرماید: "حب و بغض به خاطر خداوند، واجب است"،(۵) بنابراین، یكی دیگر از فلسفههای زیارت عاشورا را تحكیم حب و بغض به خاطر خدا میتوان برشمرد.
بر همین اساس، تولی و تبری از فروع اسلام است ودر فرهنگ اسلامی و خصوصا شیعه جایگاه خاصی دارد.
تولی به معنای دوست داشتن دوستان خدا وتبری به معنای بیزاری جستن وتنفر از دشمنان خداست.
تولی و تبری، محدوده و اساس گرایشها، موافقتها و مخالفتهای مسلمان را در ارتباطات انسانی مشخص میكند.
خداوند در ما محبت را آفریده است تا نسبت به كسانی كه به ما خدمت میكنند، یا كمالی دارند، - خواه كمال جسمانی، یا كمال عقلانی یا روانی و یا عاطفی - به ابراز علاقه و محبت بپردازیم.
هنگامی كه انسان احساس كند كمالی و یا صاحب كمالی یافت میشود، نسبت به آن كمال و صاحب كمال محبت پیدا میكند. علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام "بُغض و دشمنی" قرار داده شده است. همان گونه كه فطرت انسان بر این است كسی را كه به او خدمت میكند دوست بدارد؛ فطرتش نیز بر این است كسی را كه به او ضرر میزند، دشمن بدارد.
البته ضررهای مادی دنیوی برای مؤمن اهمیت چندانی ندارد. چون اصل دنیا برای او ارزشی ندارد. اما دشمنی كه دین و سعادت ابدی را از انسان بگیرد، آیا قابل چشمپوشی است؟ قرآن میفرماید: "اِنَّ الشَّیطانَ لَكُم عَدُوٌّ فَاتَّخِذوهُ عَدُوّاً؛ شیطان دشمن شما است، شما هم باید با او دشمنی كنید."(۶) با شیطان نمیشود كنار آمد، وگرنه روح شیطانی در آدمی نفوذ مییابد.
اگر باید با اولیای خدا دوستی كرد، با دشمنان خدا هم باید دشمنی كرد. این فطرت انسانی است و عامل تكامل و سعادت آدمی است. اگر "دشمنی" با دشمنان خدا نباشد، به تدریج رفتار انسان با آنها دوستانه میشود و در اثر معاشرت، رفتار آنها را میپذیرد و حرفهای آنان را قبول میكند و كمكم شیطان دیگری مثل آنها میشود.
دشمنی با دشمنان، سیستمی دفاعی در مقابل ضررها و خطرها ایجاد میكند. بدن انسان همان گونه كه عامل جاذبهای دارد كه مواد مفید را جذب میكند، سیستم دفاعی نیز دارد كه سموم و میكروبها را دفع میكند. اگر بگوییم ورود میكروب به بدن ایرادی ندارد، آیا در این صورت بدن سالم میماند؟
این سنت الهی است. این تدبیر و حكمت الهی است كه برای هر موجود زندهای، دو سیستم در نظر گرفته است: یك سیستم برای جذب و دیگری سیستم دفع. همان طور كه جذب مواد مورد نیاز، برای رشد هر موجود زندهای لازم است، دفع سموم و مواد زیانبار از بدن هم لازم است. اگر انسان سموم را دفع نكند، نمیتواند به حیات خود ادامه دهد.
موجودات زنده قوه دافعه دارند. قوه دافعه به خصوص در حیوانات و انسان همین نقش را ایفا میكند. در روح انسان باید چنین استعدادی وجود داشته باشد. باید عامل جاذبه روانی داشته باشیم تا از كسانی كه برای ما مفید هستند، خوشمان بیاید، دوستشان بداریم و به آنها نزدیك شویم، تا از آنان علم، كمال، ادب، معرفت و اخلاق فرا بگیریم.
چرا انسان افراد و امور پسندیده را دوست دارد؟ برای اینكه وقتی به آنان نزدیك میشود، از آنها استفاده میكند. نسبت به خوبانی كه منشأ كمال هستند و در پیشرفت جامعه مؤثرند باید ابراز دوستی كرد اما در مقابل، باید با كسانی كه برای سرنوشت جامعه زیانبار هستند دشمنی كرد.
قرآن میفرماید باید به حضرت ابراهیم(علیه السلام) و یاران او تأسی كنید. حضرت ابراهیم(علیه السلام) در فرهنگ اسلامی جایگاه بسیار رفیعی دارد. پیغمبر اكرم(صلی الله علیه واله) هم میفرمود من تابع ابراهیم هستم.
ابراهیم(علیه السلام) و یارانش به بتپرستانی كه با آنها دشمنی كردند و ایشان را از شهر و دیار خود بیرون راندند، گفتند: "اِنّا بُرَئاءُ مِنكُم؛ ما از شما بیزاریم." بعد میفرماید: بین ما و شما تا روز قیامت دشمنی و كینه برقرار است؛ مگر اینكه دست از خیانتكاری بردارید.
لعن و نفرین و دشمنی با كافران و بدكاران و ظالمان، اعلام تنفر از كفر، بدی و ظلم است. مؤمن همان گونه كه عشق به خوبی، نیكی و عدالت و پاكی دارد، از زشتی، بدی و ستمگری بیزار است. نمیتواند قلبی پاك باشد، اما از ستم، زشتی، پلیدی و خیانت بیزار نباشد. لعن بر كافران و ظالمان اعلام همین حقیقت است. نمیتوانیم از بركات حسینی استفاده كنیم مگر اینكه اوّل دشمنان او را لعن كنیم، بعد بر او سلام بفرستیم. قرآن میفرماید: ""أشدّاء علی الكفّار رحماء بینهم "".(۷)
پس در كنار سلام، باید لعن باشد. در كنار ولایت، تبرّی و اظهار دشمنی نسبت به مخالفان اسلام نیز باید باشد.
برپایی مجالس عزاداری و لعن و نفرینها، باید با معنا و جهتدار باشد، به طوری كه نفرت از یزیدهای زمانه را به دنبال داشته باشد، نیز روحیه یاران با وفای امام به نمایش در آید و شعارها بر پایه شعور باشد.
پی نوشتها:
۱. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۳۹۰.
۲. احزاب(۳۳) آیه ۶۴.
۳. ری شهری، میزان الحكمه، ج۲، ص۹۶۶.
۴. همان، ص۹۴۴.
۵. متقی هندی، كنزالعمّال، ح ۲۴۶۸۸
۶. فاطر(۳۵) آیه ۶
۷. فتح(۴۸) آیه ۲۹.