پرسش:
آیا یك روز مهلت خواستن امام حسین(علیه السلام) از عمر سعد، درخواست از دشمن و نوعی ذلت نبود؟
آیا یك روز مهلت خواستن امام حسین(علیه السلام) از عمر سعد، درخواست از دشمن و نوعی ذلت نبود؟
پاسخ:
امام حسین(علیه السلام) شب عاشورا را از لشكر دشمن مهلت گرفتند. عصر روز نهم وقتی دشمن مطمئن شد كه دیگر حلقه محاصره امام حسین(علیه السالام)تنگ شده و كسی برای یاری امام حسین(علیه السلام) نمیآید، كار را بر امام حسین(علیه السلام) سخت كردند. همچنان كه در روایت امام صادق(علیه السلام) آمده فرمود: «تَاسُوعَاءُ یوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحُسَینُ(علیه السلام) وَ أَصْحَابُهُ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ بِكَرْبَلَاءَ»(۱) تاسوعا روزی است كه حلقه محاصره امام حسین(علیه السلام) امروز تنگ شد و از هر جهت امام حسین(علیه السلام)را در محاصره قرار دادند. دشمن متوجه شد كه دیگر كسی برای یاری امام حسین(علیه السلام) نمیآید. پس در تعبیر نورانی امام صادق(علیه السلام) آمده كه دشمن خیلی خوشحال شد.
امام حسین(علیه السلام) شب عاشورا را از لشكر دشمن مهلت گرفتند. عصر روز نهم وقتی دشمن مطمئن شد كه دیگر حلقه محاصره امام حسین(علیه السالام)تنگ شده و كسی برای یاری امام حسین(علیه السلام) نمیآید، كار را بر امام حسین(علیه السلام) سخت كردند. همچنان كه در روایت امام صادق(علیه السلام) آمده فرمود: «تَاسُوعَاءُ یوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحُسَینُ(علیه السلام) وَ أَصْحَابُهُ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ بِكَرْبَلَاءَ»(۱) تاسوعا روزی است كه حلقه محاصره امام حسین(علیه السلام) امروز تنگ شد و از هر جهت امام حسین(علیه السلام)را در محاصره قرار دادند. دشمن متوجه شد كه دیگر كسی برای یاری امام حسین(علیه السلام) نمیآید. پس در تعبیر نورانی امام صادق(علیه السلام) آمده كه دشمن خیلی خوشحال شد.
ابن زیاد دستور داد كه هنگام رسیدن دستور من یا از امام حسین(علیه السلام) بیعت بگیرید یا جنگ را آغاز كنید. وجود مقدس سیدالشهدا(علیه السلام) در كنار خیمهها سر را روی زانو گذاشته بودند كه ناگهان همهمه دشمن آغاز شد و دشمن با سر و صدا به سوی خیمههای حضرت حركت كردند. زینب كبری(س) حضرت را صدا زدند: برادر ببینید سر و صدای دشمن میآید. چه خبر است؟ حضرت برادرشان قمر بنی هاشم(علیه السلام) را فرستادند. كسی از سوی دشمن آمده بود كه یا باید تسلیم شوید یا جنگ را آغاز كنید.
امام حسین(علیه السلام) آن شب را مهلت خواستند. گویا این فرصتی است كه حضرت میخواهند با خدا به راز و نیاز مشغول باشند. البته انگیزههای دیگری هم هست. عدهای باید بمانند و این راه را ادامه بدهند. امام حسین(علیه السلام) در آن شب عزیز آنها را برای ادامه این راه آماده كردند. عدهای باید فردا به شهادت برسند. حضور در عاشورا، یك استعداد كافی و كامل میخواهد. حضرت میخواهد آنها را آماده كند. پس حرم را محیا كردند، فرزندانشان را، اهل بیتشان را. امام سجاد میفرماید: من درخیمه بودم. كنار خیمهای كه امام حسین(علیه السلام)تشریف داشتند. دیدم حضرت اشعاری را میخوانند كه حكایت از بیوفایی دنیا و كوتاه بودن عمر خودشان میكند و عمهام زینب هم در همین خیمه من بودند. من متوجه شدم پدر بزرگوار من قصد دارند صدای خودشان را به عمهام برسانند و این اشعار را میخواند:
یا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِیلٍ
كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ (۲)
عمهام زینب متوجه شدند و سراسیمه از خیمه بیرون دویدند. پدر بزرگوارم به ایشان تسلی خاطر دادند. فرمودند: خواهرم! همه آسمانیها میمیرند. همه زمینیها میمیرند. جدم از من بهتر بود. پدرم از من بهتر بود. مادرم برادرم همه از من بهتر بودند و رفتند. ما هم باید برویم. هیچ كس باقی نمیماند. یكی از مهمترین كارهای حضرت آماده كردن اصحابی است كه فردا باید در كربلا به شهادت برسند. آنها افراد برگزیده و خالص بودند، ولی در عین حال باز هم امتحان سختی از آنها گرفتند و آنها را برای فردا آماده كردند؛ چون تحمل عاشورا كار سختی است.
«یقُولُ لِأَصْحَابِهِ ُثْنِی عَلَی اللَّهِ أَحْسَنَ الثَّنَاءِ وَ أَحْمَدُهُ عَلَی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَحْمَدُكَ عَلَی أَنْ أَكْرَمْتَنَا بِالنُّبُوَّه وَ عَلَّمْتَنَا الْقُرْآنَ وَ فَقَّهْتَنَا فِی الدِّینِ وَ جَعَلْتَ لَنَا أَسْمَاعاً وَ أَبْصَاراً وَ أَفْئِدَه فَاجْعَلْنَا مِنَ الشَّاكِرِینَ»(۳)
خدا را تسبیح میكنم به بهترین ستایشها و تسبیحها و او را حمد میكنم بر سختیها و خوشیها بر گشایشها و مشكلات. تو را كه ما را با نبوت گرامی داشتی و ما را با قرآن آشنا كردی. علم قرآن به ما دادی. قرآن را به ما آموختی و ما را اهل تفقه در دین و فهم در دین خودت قرار دادی و برای ما گوشها، دیدهها و قلبهایی قرار دادی.
كسی كه در محور سختترین بلاهای عالم است، امشب این گونه خدا را حمد میكند. او در متن بلا، زیباییهای صنع خدا را میبینید و از آن زیباییها با اصحابش گفت وگو میكند. آنچه در متن بلا انسان را صابر میكند، درك همان زیباییها و جمال صنع خداست. آنچه كه امشب امام حسین(علیه السلام) میخواهد اصحابش را به آن نقطه برساند كه آماده فردا بشوند این است كه اول گرفتاری امام حسین(علیه السلام)و بلاء امام حسین(علیه السلام)را لمس كنند و وارد این حلقه بلا شوند كه عالم با این حلقه بلا به سوی خدا حركت میكند و دوم اینكه در این حلقه بلا كه وارد میشوند به زیبایی این بلای الهی واقف شوند.
رضایت در بلا، زمینه قرب انسان به خدا
این اوج قرب انسان به سوی خدای متعال است. مقامی بالاتر از رضا نیست و رضا هم درجاتی دارد. مهمترین حد از رضا این است كه انسان در متن بلا راضی باشد. گاهی ظرفیت انسان برای اسقاء بلا یك ظرفیت محدود است. گاهی ظرفیت انسان در بلا رشد میكند. برای غیر معصوم مهمترین مرتبه رشد این است كه بلای معصوم را لمس كند و به آن بلا مبتلا بشود.
امشب شبی است كه باید افراد امام آماده بشوند، برای این فردا. ما چهرههای ظاهری مصیبتها را میبینیم. آنها را هم شبیه سازی هم میكنیم. كودك شش ماههای روی دست پدر هدف تیر قرار گرفته است. پدری بر بالین بدن قطعه قطعه فرزندش حاضر میشود. شبیه سازی این صحنهها خوب است، ولی واقعیت چیزی فراتر از اینهاست. مصیبت امام حسین(علیه السلام) بلای دیگری است كه خدا برای او رقم زده. اینها جلوههای ظاهری آن بلا هستند. باطن این ابتلا، بسیار سنگینتر است.
اگر انسانی با همه توان حركت كرد و با تمام توشه به طرف خدا آمد، باز هم احساس میكند راه به سوی او بسته است؛ چون با پای این زمینی كه نمیشود به طرف خدا رفت. اگر انسان به اینجاها رسید، آن وقت او را با بلاهای بالاتر آشنا میكنند. آن وقت میتواند در آن ظرفیت رشد كند. آنگاه اگر توانست بر آن بلا راضی شد، آماده حركت واقعی است.
شب عاشورا، شب قدر اصحاب اباعبدالله(علیه السلام)
امام حسین(علیه السلام) این جملات را خطاب به یارانشان فرمودند: فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَی وَ لَا خَیراً مِنْ أَصْحَابِی[۴]باوفاتر از شما سراغ ندارم. اینها بهترین اصحابند. در همان شب عاشورا هم بهتر از آنها كسی نیست. شب عاشورا، شب قدر آنهاست. شب قدر با ولی خدا معنا میشود. شب قدر انسان آن شبی است كه به ولی خدا پیوند میخورد. شب قدر حر آن لحظهای است كه به امام حسین(ع)گره خورده است كه: خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ(۵). اینها كسانی هستند كه: لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَی وَ لَا خَیراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لَا أَهْلَ بَیتٍ أَبَرَّ وَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیتِی(۶). یاران باوفای امام به او گفتند: ای كاش ما را میكشتند، زنده میشدیم، میسوزاندند خاكسترمان را به باد میدادند. دوباره زنده میشدیم و برای بار سوم ما را قطعه قطعه میكردند. دوباره زنده میشدیم تا خدا مشكلات و ابتلائات را از شما و اهل بیتتان برمیداشت. اینها چنین انسانهایی بودند. ولی در عین حال دوباره باید آماده شوند.
دیدن جمال حق، در متن بلا
یاران گرد امام حسین(علیه السلام)جمع شدند. مردی كه در محاصره بدترین آدمها قرار گرفته. حضرت ابتدا خدا را بر این بلا حمد میكند. این ستایش از یك انسان مبتلاست و بسیار پسندیده است. این همان علامت رضاست. انسانهایی به مقام رضا میرسند كه وجود خدا را در همه جا میبینند. در متن بلا هم میتوانند جمال كار خدا را ببینند. كسی كه خدا را تسبیح میكند و زیباییهای صنع خدا را میبیند، از خدای خود راضی میشود. این تسبیح، مراتبی دارد. بزرگان فرمودند: گاهی حاصل تجلی اسماء و صفات است و گاهی حاصل تجلیات ذات است. امام حسین(ععلیه السلام) غرق در تجلیات الهی است.
در روایات میخوانیم كه خدا هر چه برای شما تقدیر میكند، خیر است. خدا خیر بنده را میخواهد و آن خیر را به هر قیمت به او میرساند. ولو برای اینكه بر او سخت بگذرد. امام حسین(ع) محور این بلای سنگینند. أُثْنِی عَلَی اللَّهِ أَحْسَنَ الثَّنَاءِ(۷). خدا را به بهترین وجه تسبیح میكنم. همهاش زیبایی است، همهاش جمال است، هیچ نقصی در كار خدا نیست. أَحْمَدُهُ عَلَی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ (۸)، حمد یعنی زیبایی كار خدا را دیدن. خدا را حمد میكنم نه در خوشیها در متن بلا.
رضایت مطلق در كار خداوند
در جامع السعادات مرحوم نراقی آمده: جابر با وجود نورانی امام باقر(علیه السلام) ملاقات كرد. این دیدار در دوران خردسالی حضرت صورت گرفت. نبی اكرم(صلی الله علیه واله وسلم) به جابر فرموده بودند: جابر! تو فرزند من امام باقر(علیه السلام) را میبینی، سلام من را به او برسان. سپس فرمود: یبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً: (۹) او علم را میشكافد. مبهمات علم را به روی عالم باز میكند.
جابر با امام باقر(علیه السلام) در این دوران دیدار كرد. حضرت به او فرمودند: حالت چطور است؟ گفت: من در مرحلهای قرار دارم كه فقر را بیشتر از غنا دوست دارم. نداری را بیشتر از دارایی دوست دارم. مرگ را بیشتر از زندگی دوست دارم. حضرت فرمود: ولی ما اهل بیت آنچه را خدا بیشتر دوست دارد، بیشتر میپسندیم.
رضا یعنی اینكه انسان مستغرق در خدای متعال بشود و زیبایی كار خدا را در همه جا ببیند. دوست داشتن بیماری بیشتر از صحت، مقام رضا نیست؛ مقام رضا این است كه هر كاری خدا میخواهد كند دوست داشته باشم.
رابطه نعمت و بلا
امام حسین(علیه السلام) در این شب سخت از نعمتهایی كه خدا داده و ما از آن غافلیم، سخن میگوید: اللَّهُمَّ إِنِّی أَحْمَدُكَ عَلَی أَنْ أَكْرَمْتَنَا بِالنُّبُوَّه(۱۰) تو ما را از خاندان نبوت قرار دادی. كرامت نبوت را به ما دادی. علم قرآن را دادی. فقه دین را دادی كه این ویژه اهل بیت است.
این بلا هم ادامه همین نعمت هاست. انسانی كه نعمتها را نمیبیند، رابطه میان نعمتها و بلای خدا را درك نمیكند. ادامه نعمت را آن گونه كه خودش میخواهد تصور میكند. اگر به او سلامتی دادند ادامه نعمت را همیشه در سلامتی میخواهد، نمیتواند ببیند كه گاهی آن راه با بیماری یا بلا دنبال میشود.
خدا با این نعمتهایی كه به ما داده ما را از شرك جدا كرده است: وَ لَمْ تَجْعَلْنا مِنَ الْمُشْرِكینَ(۱۱) این بلا، باز ادامه همان است. بلای امام حسین، فقط قرب است. فقط ضیافت است. بلای انسان گاهی كفاره است ولی بلای امام حسین، خیلی بالاتر از این حرف هاست. انسان بعد از اینكه پاك هم شد، تازه با این بلا میتواند حركت كند. قطرات اشكی كه برای امام حسین(علیه السلام)ریخته میشود، سرچشمههای تطهیر الهی است كه اعماق جان انسان را پاك و نورانی میكند.
امام حسین(علیه السلام) این بصیرتها را به یارانش داد و فرمودند: خدا ما را خالص قرار داده، خدا به ما بصیرت داده، علم داده، سمع داده، بصر داده. ما از این نعمتها بهرهمندیم. ما را به نبوت و قرآن و تفقه در دین گره زده. بنابراین، خدا را در همه احوال شكر میكنند.
یقین، عامل برداشته شدن حجاب ها
به آنها فرمود: من بهتر از شما سراغ ندارم. اگر بمانید به شهادت میرسید. امام حسین(علیه السلام) میخواهد آنها را آماده كند. در مناجات ۱۵ گانه امام سجاد(علیه السلام) ایشان از خدا میخواهد به ما یقینی بدهد كهتُهَوِّنُ بِهِ عَلَی مُصِیبَاتِ الدُّنْیا وَ تَجْلُو بِهِ عَنْ بَصِیرَتِی غَشَوَاتِ الْعَمَی(۱۲)، أَسْأَلُكَ مِنَ الْیقِینِ بِمَا تُهَوِّنُ بِهِ عَلَی مُصِیبَاتِ الدُّنْیا(۱۳). خدایا! یقینی به ما بده كه رنجها را بر ما آسان كند و حجاب را از جلوی چشم ما بردارد، وَ تَجْلُو بِهِ عَنْ بَصِیرَتِی غَشَوَاتِ الْعَمَی(۱۴). با این یقین است كه میتوان به سوی خدا حركت كرد. با این رفع حجاب هاست كه میشود بار فردای عاشورا را برداشت.
ایثار در هدایت دیگران
باید دانست كه ایثار كردن همه جا یكسان نیست. ایثار شخصی در اول رفتن است و ایثار شخص دیگر در آخر رفتن. اگر با كاروانی به كربلا رفته باشید میبینید كه همه دوست دارند اول كسی باشند كه وارد حرم امام حسین(علیه السلام) میشوند.
در راه ولی خدا هم جایی انسان لازم است آخر از همه برود. یاران امام هم دلشان میخواست اول كسی باشند كه خونشان را بدهند. این تكلیفها و بصیرتها بود كه به آنها میگفت بمانید و تا میتوانید از امام حسین(علیه السلام) دفاع كنید و تا میتوانید گرد غربت را از امام حسین(علیه السلام)بردارید. همین كار را هم كردند. یكی یكی رفتند. امام حسین(ع)همه را یكی یكی راهی كرد. اگر امام حسین(علیه الصلام) اول میرفت، همه مانده بودند؛ نه تحمل آن غربت را داشتند و نه دیگر میتوانستند راهی شوند. امام حسین(علیه السلام)قمر بنی هاشم را هم بدرقه كرد.
عزت در سایه ولی خدا
امام به آنها وعده داد: بدانید خدا حامی ماست. خدا شما را حمایت میكند. نمیگذارد شما ذلیل بشوید. شما همیشه در ظل عزت خدا میمانید. بلا و سختی هست، ولی سایه عزت خدا بالای سر شماست.
ممكن است یك علت گرفتن مهلت نیز به جهت این باشد كه جنگی رخ ندهد. چون امام اغاز گر جنگ نبود وتمایلی به جنگ نداشت و با خون ریزی مخالف بود وجنگ را بر حضرت تحمیل كردند. وان حضرت دفاع كرد. مردان بزرگ همواره از جنگ پرهیز میكنند. ولی اگر مورد حمله قرار گرفتند، تسلیم نمیشوند. و با تمام نیرو مقاومت میكنند. و چنین مهلتی عزت اسن نه ذلت.
پی نوشتها:
۱. شیخ كلینی، الكافی، ج۴، ص۱۴۷.
۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۵، ص۲.
۳. همان، ج۴۴، ص۳۹۲.
۴. همان.
۵. قدر، آیه ۳.
۶. شیخ مفید، إرشاد، ص۲۵۰.
۷. همان.
۸. همان.
۹. شیخ كلینی، پیشین، ج۱، ص۴۶۹.
۱۰. مجلسی، محمدباقر، پیشین، ج۴۴، ص۳۹۲.
۱۱. فرهنگ عاشورا، جمعی ازنویسندگان، ج۱، ص۲۸.
۱۲. مجلسی، محمدباقر، پیشین، ج۹۱، ص۱۴۴.
۱۳. همان.
۱۴. همان."