پرسش:
نگاهی گذرا به زندگی امام هادی(علیه السلام)
پاسخ:
ابوالحسن علی النقی الهادی(علیه السلام) پیشوای دهم شیعیان، بنابر نظر مشهور در نیمۀ ذیحجه[۱] سال ۲۱۲ ه.ق در مدینه به دنیا آمد.[۲] نام آن حضرت «علی»، کنیهاش «ابوالحسن» و دارای القاب زیادی چون هادی،[۳] نقی، عالم، فقیه، امین، طیب،[۴] و مُؤتَمَن[۵] است. مشهورترین القاب آن حضرت، هادی است.[۶] آن جناب را ابوالحسن ثالث (سوم)[۷] نیز میگویند.[۸] در منابع تاریخی برای امام هادی(علیه السلام)، تنها یک همسر ذکر شده است که برایش نامهایی؛ چون حُدَیث و یا سوسن[۹] ذکر کردهاند.[۱۰]
امامت امام هادی(علیه السلام)
پس از شهادت امام جواد(علیه السلام) در سال ۲۲۰ه.ق فرزندش امام هادی(علیه السلام) که هنوز بیش از هشت سال نداشت، به امامت رسید. از آنجا که شیعیان به استثنای معدودی مشکل بلوغ امام دربارۀ امام جواد(ععلیه السلام) را پشت سر گذاشته بودند، در زمینۀ امامت امام هادی(علیه السلام) تردید خاصی برای بزرگان آنها به وجود نیامد.[۱۱]
در امامت آن جناب، دلائل عام و خاصی وجود دارد؛ مانند:
۱. احادیثی که از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) نقل شده و در آن اسامی دوازده امام آمده است.[۱۲]
۲. در احادیث متعدّدی نیز به صورت خاص به امامت آن حضرت تصریح شده است؛ مانند احادیث زیر:
امام جواد(علیه السلام) فرمود: «[پس از من] امر امامت به امام علی النقی(علیه السلام) واگذار خواهد شد، در صورتی که او پسر بچهای است. دوباره فرمود: آری و کمتر از هفت ساله، چنان که حضرت عیسی بن مریم(علیه السلام) نیز چنین بود».[۱۳]
همچنین آن حضرت فرمود: «امام بعد از من پسرم علی است. دستور او دستور من و سخنش سخن من است. فرمانبرداری از او فرمانبرداری از من است و امامت پس از او در فرزندش حسن خواهد بود...».[۱۴]
علم امام هادی(علیه السلام)
علم و دانش امام هادی(علیه السلام) همانند آباء و اجداد گرامیاش، علم لدنّی بود؛ یعنی مستقیماً از طریق غیب و همچنین از علوم و معارف قرآن و سنّت رسول الله(صلی الله علیه واله) و پدران بزرگوارش دریافت مینمود.[۱۵]
سید محسن امین(ره) تألیفاتی برای امام هادی(علیه السلام) برمیشمرد: [۱۶]
۱. نامه آن حضرت در ردّ معتقدان به جبر و تفویض و اثبات عدل و امر بین الامرین که در تحف العقول آمده است.[۱۷]
۲. پاسخهای آن حضرت به سؤالات یحیی بن اکثم، که آن نیز در تحف العقول نقل شده است.[۱۸]
۳. گوشهای از احکام دین، که ابن شهر آشوب در «مناقب» به آن اشاره کرده است.[۱۹]
امام هادی(ع) و زیارت جامعۀ کبیره
یکی از آثار ماندگار و ارزشمند امام هادی(علیه السلام) زیارت جامعه کبیره است که متقنترین متن در «امام شناسی» است. زیارت جامعه، دارای مضامین بسیار عالی از زبان امام هادی(علیه السلام) است که در پاسخ به خواستۀ یکی از ارادتمندان اهل بیت(ع) صادر شده است.[۲۰] صحت صدور و ارزش سندی این زیارت چنان است که علامه مجلسی(ره) مینویسد: «این که سخن دربارۀ زیارت جامعه، اندکی به درازا کشید، (اگرچه حق آن را به جهت پرهیز از طولانی شدن ادا نکردم) بدین خاطر است که این زیارت، صحیحترین زیارتها از جهت سند و فراگیرترین آنها نسبت به ائمه(علیه السلام) است و در مقایسه با دیگر زیارتها از فصاحت، بلاغت و منزلت بیشتری برخوردار است».[۲۱]
شاگردان مکتب امام هادی(علیه السلام)
دوران زندگی امام هادی(علیه السلام)، هرچند عصر اختناق و استبداد بود و امام(علیه السلام) برای فعالیت فرهنگی، علمی و سیاسی، آزادی عمل نداشت و از این نظر فضای جامعه با عصر امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) تفاوت فراوان داشت، اما آن حضرت در همان شرایط نامساعد، علاوه بر فعالیتهای فرهنگی؛ نظیر مناظرات، مکاتبات، پاسخگویی به شبهات و...، راویان و محدّثان و بزرگانی از شیعه را تربیت کرد، علوم و معارف اسلامی را به آنان آموزش داد تا آنان، هم جامعۀ زمان خود را از آسیبهای فرهنگی اعتقادی حفظ نمایند و هم این میراث بزرگ را به نسلهای بعدی منتقل کنند.
شیخ طوسی(ره)، دانشمند نامدار اسلامی، تعداد شاگردان و اصحاب آن حضرت را در زمینههای مختلف علوم اسلامی، بیش از ۱۸۰ نفر میداند.[۲۲]
در میان شاگردان امام هادی(علیه السلام)، چهرههای درخشان علمی و معنوی و شخصیتهای برجستهای مانند: فضل بن شاذان، حسین بن سعید اهوازی، علی بن مهزیار اهوازی دورقی، ایوب بن نوح، حسن بن راشد (مکنّی به ابو علی غلام آل هلب بغدادی)، احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی و عثمان بن سعید عمری، به چشم میخورند که برخی از ایشان شاگرد ائمه دیگر نیز بوده و دارای آثار و تألیفات ارزشمند در زمینههای مختلف علوم اسلامی هستند.
سیرۀ عملی امام هادی(علیه السلام)
در این جا به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق کریمه و رفتار سازنده آن حضرت، نمونههایی را یادآور میشویم:
الف. انس با پروردگار
با مطالعه در سیرۀ ائمه اطهار(علیه السلام)، صفتی را در آنها برجستهتر از همه صفات میبینیم و آن توجّه به خدا و ارتباط با او و شب زندهداری به عبادت و مناجات با خدا و تلاوت قرآن مجید است. امام هادی(علیه السلام)، نیز چنین بودند.
از امام هادی(علیه السلام) چندین دعا به یادگار مانده است و این دعاها نمونه حدّ انقطاع او از غیر و نهایت اتّصال به حق تعالی است؛ مانند «خدایا! سرچشمههای کرامت و بزرگواریات با بخششهای فراوانت مملوّ است و درهای مناجات به روی آرزومندان باز است، و توجّهات تو برای کسی که در پیشگاهت خاضع است گسستنی نیست. دهانها بسته شده است، درماندگی شدید گشته، و منتظران از صبر و بردباری ناتوان ماندهاند، و تو ای خداوند در کمین گاهی، ای خدایی که با وجود تأخیر بندگان در ادای وظیفه سختگیری نمیکنی، و پناهندۀ به تو در امان است، و آن را که از مردم کناره گرفته و رو به تو آورده تکیهگاه سودمندی، خدایا نزدیکان به تو در امانند».[۲۳]
پارسایی و انس با پروردگار، آن چنان نمودی در زندگی امام هادی(علیه السلام) داشت که برخی از شرح حالنویسان در مقام بیان برجستگیها و صفات والای آن گرامی به ذکر این ویژگی پرداختهاند. «ابن کثیر» مینویسد: «او عابدی وارسته و زاهد بود».[۲۴]
ب. حلم و بردباری
امام هادی(علیه السلام) همچون نیاکان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایی که مصلحت اسلام ایجاب میکرد، با دشمنان و ناسزاگویان و اهانت کنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباری برخورد میکرد.
بریحه عباسی که مسئول نظارت بر اقامه نماز در حرمین شریفین (مکه و مدینه) بود، دربارۀ امام هادی(علیه السلام) به متوکّل نوشت: اگر به مکه و مدینه نیاز داری، علی بن محمد را از این دو شهر بیرون ببر؛ زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی کردهاند.
بر اثر سخن چینیها و بدگوییهای پی درپی بریحه؛ متوکّل، امام هادی(علیه السلام) را از کنار حرم جدّ بزرگوارش رسول خدا(صلی الله علیه واله) تبعید کرد. هنگامی که امام(علیهه السلام) از «مدینه» به سمت «سامراء» در حرکت بود، بریحه نیز او را همراهی کرد. در بین راه بریحه رو به آن حضرت کرد و گفت: تو خود میدانی که عامل تبعید تو من بودم. با سوگندهای محکم و استوار، سوگند میخورم که چنانچه شکایت مرا نزد حاکم عباسی یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را در مدینه آتش میزنم و بردگان و خدمت کارانت را میکشم و چشمههای مزارعت را کور خواهم کرد و بدانکه این کارها را خواهم کرد.
امام(ع) متوجه او شد و فرمود: «نزدیکترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و چون شکایت تو را بر خدا عرضه کردم، پس نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد».
بریحه چون این سخن را از امام(علیه السلام) شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرّع کرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام(علیه السلام) فرمود: تو را بخشیدم.[۲۵]
سیرۀ سیاسی امام هادی(علیه السلام)
دوران آخرین امامان شیعه(ع) همراه با اختناق شدید از سوی خلفای عباسی بود. در عین حال در همین دوران، شیعه در سرتاسر بلاد اسلامی گسترده شده بود. رشد کمّی شیعه در این دوران، از فعالیتهای ضد شیعی که از این دوره بر جای مانده و همچنین از اقدامات سیاسی و نظامی حاکمان به منظور جلوگیری از گسترش روزافزون تشیع به خوبی روشن است.
میان امام هادی(علیه السلام) و شیعیان عراق، یمن، مصر و نواحی دیگر نیز رابطه برقرار بود. سیستمی که ضامن پیدایش و دوام و استحکام این ارتباط بود مسئلۀ وکالت بود. کسانی که به عنوان وکالت از طرف امام رضا(علیه السلام) و پس از آن امام جواد و امام هادی(علیه السلام) کار ایجاد و تنظیم ارتباط میان امام و شیعیان را بر عهده داشتند علاوه بر جمعآوری خمس و ارسال آن برای امام، در معضلات کلامی و فقهی نیز، نقش سازندهای داشته و در جا انداختن امامت امام بعدی، موقعیت محوری در منطقه خود داشتند. گاهی افرادی از این وکلا دستخوش انحراف از خط امام شده و مورد تکذیب آن حضرات قرار میگرفتند. در این شرایط کسان دیگری جایگزین آنها میشدند.[۲۶]
به هر روی نظام وکالت، نقشی اساسی در تثبیت موقعیت سیاسی و فرهنگی شیعه ایفا میکرد. هدف اصلی این سازمان، جمعآوری خمس، زکات، نذور و هدایا از مناطق مختلف توسط وکلا و تحویل آن به امام، و نیز پاسخگویی امام به سؤالات و مشکلات فقهی و عقیدتی شیعیان و توجیه سیاسی آنان توسط وکیل امام بود. این سازمان کاربرد مؤثّری در پیشبرد مقاصد امامان(علیه السلام) داشت.
وکلای ائمه(علیه السلام) بیشتر به وسیلۀ نامه، آن هم توسط افراد مطمئن با امام در رابطه بودند. بخش عمدهای از معارف فقهی و کلامی آن بزرگواران، طی نامههایی به شیعیانشان میرسید که به نقل از نامهها در مصادر حدیثی آمده و امروزه در دسترس ما قرار گرفته است. علی بن جعفر یکی از وکلای امام هادی(علیه السلام) و از اهالی همینیا از روستاهای بغداد بود. دربارۀ وی گزارشهایی به متوکّل رسیده بود که به دنبال آن او را بازداشت و زندانی کرد. وی پس از گذراندن دورۀ طولانی زندان، به دستور امام هادی(علیه السلام) رهسپار مکه گشت و تا آخر عمر در آن جا ماندگار شد.[۲۷]
خلاصه این که امام هادی(ع) که در سامرا تحت نظر و کنترل شدیدی قرار گرفته بود، برنامه تعیین کارگزاران و نمایندگان را که پدرش امام جواد(ع) اجرا کرده بود، ادامه داد و نمایندگان و وکلایی در مناطق و شهرهای مختلف منصوب کرد و بدین وسیله یک سازمان ارتباطی هدایت شده و هماهنگ به وجود آورد که هدفهای یاد شده را تأمین میکرد.
خلفای عباسی معاصر با امام هادی(ع)
دورۀ امامت حضرت هادی(ع) در زمان چند تن از خلفای عباسی بود که به ترتیب زمان عبارتاند از:
۱. معتصم، برادر مأمون (۲۱۷ - ۲۲۷).
۲. واثق، پسر معتصم (۲۲۷ - ۲۳۲).
۳. متوکل، برادر واثق (۲۳۲ - ۲۴۸).
۴. منتصر، پسر متوکل (۶ ماه).
۵. مستعین، پسر عموی منتصر (۲۴۸ - ۲۵۲).
۶. معتز، پسر دیگر متوکل (۲۵۲ - ۲۵۵).[۲۸]
در زمان خلفای قبل از متوکّل، ایشان در مدینه بودند که فعالیتهای مختلفی از جمله ارتباط با شیعیان و مطلع کردن آنها از جریانات سیاسی را انجام میدادند.
امام هادی(ع) به دستور متوکّل و به اجبار او وارد سامرّا شد.[۲۹] آن حضرت به هنگام ورود به سامرا، با استقبال مردم مواجه شد و در خانۀ خُزَیمة بن حازم ساکن شد.[۳۰] اما به نقل شیخ مفید، نخستین روزی که امام وارد سامرّا شد، متوکل دستور داد تا او را یک روز در «خان صعالیک» (محل فرود کاروانها، مسافر خانه) نگاه داشتند و روز بعد به خانهای که برای اسکان آن حضرت در نظر گرفته شده بود، بردند.[۳۱]
یحیی بن هرثمه میگوید: وقتی در سر راهمان وارد بغداد شدیم، اسحاق بن ابراهیم طاهری را که والی بغداد بود دیدم. او دربارۀ امام به من چنین گفت: ای یحیی! این مرد فرزند رسول خداست؛ با توجه به وضعیت اخلاقی متوکل- که خود بدان آشنایی کامل داری- اگر دربارۀ او گزارش تحریکآمیزی به خلیفه بدهی او را میکشد؛ و اگر چنین شود، در روز قیامت کارت با رسول خداست. هنگامی که به سامرّا رسیدیم نخست وصیف ترکی را دیدم و خبر ورود امام را به اطلاع وی رساندم. او گفت: اگر یک مو از سر این مرد کم شود، بازخواست خواهی شد. سپس پیش متوکل رفتم و گزارشی دادم که حاکی از حسن سیرت و ورع و زهد امام بود و بدو گفتم که در جریان تفتیش از منزل او، چیزی جز چند کتاب علمی و مصحف نیافتم.[۳۲]
امام(ع) تا پایان عمر خود- بیش از بیست سال- در این شهر به سر برد. شیخ مفید با اشاره به اقامت اجباری امام در سامرّا مینویسد: «آن حضرت به ظاهر مورد احترام خلیفه بود، ولی در باطن به وسیله متوکل دسیسههایی علیه آن حضرت میشد که هیچ یک از این نقشهها در عمل موفق نبود».[۳۳]
شهادت امام هادی(ع)
امام علی النقی(ع) در ماه رجب سال ۲۵۴ ه.ق[۳۴] در شهر سامرا به وسیله زهری که به ایشان خورانده شد به شهادت رسیدند.[۳۵]
پی نوشت:
[۱]. برای ولادت آن حضرت این گونه نیز نقل شده است: دوم، سوم، پنجم، سیزدهم، ماه رجب در سال ۲۱۲ و یا ۲۱۴ هجری قمری؛ حسینی عاملی، سید تاج الدین، التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام، ص۱۳۵، بعثت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ شامی، جمال الدین یوسف بن حاتم، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، ص۷۲۱، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۴۲۰ق؛ عاملی کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح للکفعمی (جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة)، ص۵۱۲،دار الرضی (زاهدی)، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق؛ ابن طولون، الأئمة الاثنا عشر، شمس الدین محمد، ص۱۰۸، منشورات الرضی، قم، بیتا؛ جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، ص۴۹۹، انصاریان، قم، چاپ ششم، ۱۳۸۱ش.
[۲]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۹۷، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج۱، ص۴۹۷،دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۲، ص۱۰۹، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق؛ طبری، عماد الدین حسن بن علی، تحفة الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار علیهم السلام، ص۱۶۹، دفتر نشر میراث مکتوب، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶ش؛ شیعی سبزواری، حسن بن حسین، راحة الأرواح در شرح زندگانی، فضائل و معجزات ائمه اطهار علیهم السلام، ص۲۵۳، اهل قلم، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش؛ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، ج ۳، ص۱۸۳۵، دلیل ما، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
[۳]. طبری، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص۴۱۱، بعثت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
[۴]. إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۲، ص۱۰۹.
[۵]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۰۱، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ۱۳۷۹ق.
[۶]. التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام، ص۱۳۵.
[۷]. در اصطلاح راویان شیعه، مقصود از ابوالحسن اول، امام موسی بن جعفر(ع)، مقصود از ابوالحسن ثانی، امام رضا(ع) و مقصود از ابوالحسن ثالث، امام هادی(ع) میباشد.
[۸]. إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۲، ص۱۰۹؛ امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ج۲، ص۳۷،دار التعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق.
[۹]. الکافی، ج۱، ص۵۰۳؛
[۱۰]. خزعلی، ابوالقاسم، موسوعة الإمام الهادی(ع)، ج۱، ص۵۰، مؤسسة ولی العصر(عج)، چاپ اوّل، قم، ۱۴۲۴ق؛ علامه شوشتری، محمد تقی، رسالة فی تواریخ النبی و الآل، ص۷۵، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
[۱۱]. حیات فکری و سیاسی ائمه، ص۵۰۱.
[۱۲]. ر.ک: نمایه «اسامی ائمه(ع) در احادیث متواتر شیعی»، سؤال ۲۵۴۳.
[۱۳]. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۲۲۸ و ۲۲۹، انصاریان، قم، چاپ سوم، ۱۳۶۲ش؛ شیخ حر عاملی، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۴، ص۴۱۷، اعلمی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
[۱۴]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج۲، ص۳۷۸،دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
[۱۵]. ر.ک: نمایههای «علم اولیای خدا»، سؤال ۱۸۹؛ «رابطۀ علم خدا و معصومین به غیب با تکلیف»، سؤال ۲۱۷۸؛ «منابع علم امام(ع)»، سؤال ۳۰۲۴.
[۱۶]. امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ج۲، ص۳۹،دار التعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۳ق.
[۱۷]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص۴۵۸ – ۴۷۵، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
[۱۸]. همان، ص۴۷۶ – ۴۸۱.
[۱۹]. مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۲۴: «وَ خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَبِی مُحَمَّدٍ(ع) فِی سَنَةِ خَمْسٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَینِ کِتَابُ تَرْجَمَةٍ فِی جِهَةِ رِسَالَةِ الْمُقْنِعَةِ یشْتَمِلُ عَلَی أَکْثَرِ عِلْمِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَوَّلُهُ أَخْبَرَنِی عَلِی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی وَ ذَکَرَ الْحِمْیرِی فِی کِتَابٍ سَمَّاهُ مُکَاتَبَاتِ الرِّجَالِ عَنِ الْعَسْکَرِیینِ مِنْ قِطْعَةٍ وَ مِنْ أَحْکَامِ الدِّین».
[۲۰]. ر.ک: نمایههای «زیارت جامعه و کفر دشمنان اهل بیت(ع)»، سؤال ۱۱۲۰۵؛ «شرح فرازی از زیارت جامعه»، سؤال ۴۳۳۰.
[۲۱]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۹۹، ص۱۴۴، مؤسسة الوفاء، بیروت، سال ۱۴۰۴ق.
[۲۲]. شیخ طوسی، رجال الطوسی، تحقیق: قیومی اصفهانی، جواد، ص۳۸۳ - ۳۹۴، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
[۲۳]. ابن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، محقق و مصحح: کرمانی، ابوطالب، محرر، محمد حسن، ص۶۰،دار الذخائر، قم، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
[۲۴]. «و قد کان عابدا زاهدا»؛ ابن کثیر دمشقی، عماد الدین، البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۱۵،دار الفکر، بیروت، بیتا.
[۲۵]. مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص۲۳۳، انصاریان، قم، چاپ سوم، ۱۴۲۶ق.
[۲۶]. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی ائمه، ص۵۱۲ و ۵۱۳، انصاریان، قم، چاپ ششم، ۱۳۸۱ش.
[۲۷]. همان، ص۵۱۳ و ۵۱۴.
[۲۸]. إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۲، ص۱۰۹؛ پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص۵۶۸، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق(ع)، چاپ سوم، قم، ۱۳۷۵ش.
[۲۹]. ر.ک: الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۰۹ – ۳۱۱؛ حیات فکری و سیاسی ائمه، ص۵۰۳ – ۵۰۵.
[۳۰]. إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص۲۳۷.
[۳۱]. الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۳۱۱.
[۳۲]. مسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: اسعد داغر، ج۴، ص۸۵،دار الهجرة، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق؛ سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۲۲، منشورات الشریف الرضی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
[۳۳]. «وَ أَقَامَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) مُدَّةَ مُقَامِهِ بِسُرَّمَنْرَأَی مُکَرَّماً فِی ظَاهِرِ حَالِهِ یجْتَهِدُ الْمُتَوَکِّلُ فِی إِیقَاعِ حِیلَةٍ بِهِ فَلَا یتَمَکَّنُ مِنْ ذَلِک»؛ همان.
[۳۴]. الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۲۹۷؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۲، ص۱۰۹؛ گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب، ص۴۵۸،دار إحیاء تراث أهل البیت علیهم السلام، تهران، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
[۳۵]. ابن همام اسکافی، محمد بن همام بن سهیل، منتخب الأنوار فی تاریخ الأئمة الأطهار علیهم السلام، تحقیق و استدراک: هزار، علی رضا، ص۸۵، دلیل ما، قم، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ دلائل الإمامة، ص۴۰۹؛ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۰۱.
موضوع: