سؤال:
شهادت عالی است؛ اما آیا آرزوی شهادت گناه نیست؟
پاسخ:
هرچند به یاد مرگ بودن، عامل بسیار مهمی در جلوگیری از معاصی و گناهان است. از این رو، در روایات بسیار به آن سفارش شده است؛ ولی باید توجه داشت که نعمت وجود و هستی و زندگی در این جهان، از نعمتهای بزرگ الهی است. کسی که آرزوی مرگ میکند، گویا این نعمت بزرگ را کفران کرده و آن را نادیده میانگارد.
با توجّه به این که خداوند انسان را به این جهان آورده، باید هر چه بیشتر از فرصت استفاده کند. بهترین بهرهبرداری را از زندگی این جهان داشته باشد. بهرهای که همراه با کمال انسانی و تقرّب به خدا باشد و سبب نجات در آخرت شود. در حدیث آمده است که روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عیادت بیماری رفت. از او احوالپرسی کرد. بیمار از درد و مشکلاتش نالید و آرزوی مرگ کرد. حضرت به او فرمود: «لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ فَإِنَّكَ إِنْ تَكُ مُحْسِناً تَزْدَدْ إِحْسَاناً وَ إِنْ تَكُ مُسِيئاً فَتُؤَخَّرُ تُسْتَعْتَبُ فَلَا تَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ؛ (1) آرزوی مرگ نداشته باش؛ زیرا اگر تو آدم خوب و نیکو کاری باشی، با طولانی تر شدن عمرت بر کارهای نیک شما افزوده میشود و اگر آدم بدی باشی، مهلت مىيابى و مورد رضايت خدا قرار مىگيرى پس تمنای مرگ نکنید»
چنان که از امیر مؤمنان (علیه السلام) نیز نقل شده که: «لَاتَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ فَإِنَّ هَوْلَ الْمُطَّلَعِ شَدِيدٌ وَ إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ يَطُولَ عُمُرُهُ وَ يَرْزُقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ» (2)؛ آرزوی مرگ نکنید؛ زیرا ترس و اضطراب لحظههای جان دادن و سکرات مرگ، بسیار شدید و سخت است. یکی از خوشبختیهای انسان، این است که عمرش طولانی باشد و در نتیجه، با توبه و انابه به سوی قیامت و سرای ابدی برود».
از این رو، آن حضرت در بیان دیگری میفرماید: «لا تتمنّ الموت الّا بشرط وثیق؛ (3) آرزوی مرگ نکنید؛ مگر آن که در اثر اطاعت و بندگی خدا، آخرتش را آن چنان آباد کرده باشد که به نجات و خلاصی خود وثاقت و اطمینان داشته باشد»
یکی از آن راهها، شهادت است. از این رو، در دعاها و سیره ائمه اطهار (علیهم السلام) درخواست شهادت شده است، یا شهادت در راه خدا را یکی از آرزوهای خود دانستهاند. آری، در برخی از مواقع لازم است انسان درخواست و آرزوی مرگ کند و آن زمانی است که نمیتواند خود را از معصیّت خدا باز دارد و برای ترک گناه راهی جز مرگ ندارد؛ ولی در غیر این صورت، لازم است از خداوند عمری با برکت بخواهد؛ عمری که سراسر آن در راه عبادت خدا و اطاعت او صرف گردد. چنان که امام سجاد (علیه السلام) در مناجات با خدا عرض میکند: «الهی عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْک»؛ (4) خدای من! تا زمانی که عمرم و اوقاتم صرف طاعت تو میشود به من عمر بده، و آن زمانی که عمرم میخواهد چراگاه شیطان شود، مرگم را برسان و مرا در قبض قدرت خود بگیر تا شیطان از وجودم بهره نبرد.
در نتیجه درخواست مرگ از خداوند اگر ناشی از مصیبت ها و مشکلات دنیایی باشد از منظر دینی قابل قبول نیست و با صبر و رضا به قضای الهی هم سازگاری ندارد و نه تنها معصومان؛ بلکه مؤمنان واقعی هم در برابر سختیها و مشکلات دنیا چنین درخواستی از خداوند نمیکنند؛ اما اگر این درخواست ناشی از یک هدف متعالی الهی و بلندتر باشد مانند رسشیدن به فوز شهادت و مانند آن یا دردمندی از مصیبتهای دینی ـ و نه دنیایی ـ میتوان این درخواست را منطقی و صحیح دانست.
از همین جا به مسأله مشهور درخواست مرگ حضرت زهرا (علیها السلام) میپردازیم :
در برخی از کتابها، دعای طلب مرگ به حضرت نسبت داده شده است. مثلا حضرت زهرا (علیها السلام) در خطبۀ مفصل که به خاطر اعتراض بر غصب فدک، بیان کرده است، طلب مرگ میکند و میفرماید: «ای کاش در این لحظه مرده بودم» (5) روشن است که این جمله در آن موقعیت خاص بار معنایی روشن خود را دارد و نشان از عمق انحراف و مصیبت دینی در جامعه را دارد و دلیلی بر بیصبری و دوری از مقام رضا نیست.
چنین دعا و آرزویی میتواند، نوعی اعلام انزجار از وضعیت موجود باشد. در هر صورت، اگر بپذیرم که حضرت زهرا (علیها السلام) با قصد جدی، چنین مطلبی فرمودهاند، در این صورت به مطالب زیر توجه کنید.
همچنین در جای دیگر نقل شده که حضرت زهرا در بیان مصیباتی که بر ایشان وارد شده و در مقام شکایت از امت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اشعاری را خواندند به این مضمون:
اى رسول خدا! اى برگزيده خدا! اى پناگاه يتيمان و ضعيفان.
حقا كه كوهها و وحوش و پرندگان و زمين بعد از گريه كردن آسمان براى تو گريان شدند.
پدر جان! قبرستان حجون و ركن و مشعر و بطحاء از براى تو گريان شدند.
محراب عبادت و مجلس درس قرآن كه در هر صبح و شام تشكيل ميشدند براى تو گريه میكنند.
دين اسلام كه در ميان مردم يكى از غرباء بشمار ميرود در مصيبت تو گريان گرديد.
كاش آن منبرى را كه بر فراز آن ميرفتى ميديدى كه چگونه ظلمت آن را بعد از نور فرا گرفته.
و در بیت آخر فرمودند: « اى خداى زهراء! اجل مرا بزودى برسان! زيرا زندگى من تيره و تار گرديد» (6)
اگر از نظر سندی و روایی این روایت را صحیح بدانیم باز روشن است که اولا در این جا مقام شعر است و در مقام شعر و تمثیل و استعاره این تعابیر زیاد به کار برده می شود و مضامین شعر از مضامین کلان عادی متمایز است؛ به علاوه عمق درد حضرت از مصیبت در دین و اسلام است که نمیتوانستند برای حل آن کاری انجام دهند نه از مصیبت دنیا و این درخواست نمیتواند مذموم باشد.
منابع:
1. شیخ حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل البيت، 1409 ق، ج 2، ص 449.
2. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، لبنان، مؤسسه الوفاء، 1404 ق، ج 6، ص 138.
3. آمدی، عبد الواحد، معجم الفاظ غرر الحكم درر الكلم، تحقيق مصطفي درايتی، مركز الابحاث و الدراسات الاسلاميه، 1413 ق، ح 1072.
4. مجلسی، محمد باقر، همان، ج 70، ص 61.
5. همان ج 29، ص 234، " لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی".
6. همان، ج 43، ص 177.