پرسش:
خدا در این دنیا تاچه حد در جهان انسانها دخالت میكند؟
خدا در این دنیا تاچه حد در جهان انسانها دخالت میكند؟
چرا خدا جلوی ظلم مردم به یكدیگر را نمیگیرد؟
پاسخ:
توحید افعالی بیانگر این عقیده است كه جهان هستی تنها یك فاعل حقیقی دارد و بر اساس آن جهان و هر چه در آن است (از جمله افعال انسانی و...) فعل خدا و ناشی از اراده اوست. لذا همانگونه كه موجودات در اصل وجود خود، وابسته به ذات او و عین ربط به او هستند، در تأثیر و فعل خود نیز استقلالی نداشته و به او نیازمندند و هر كس هر چه دارد، از او و در حیطه قدرت و سلطنت و مالكیت حقیقی اوست «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین»(۱) و شما اراده نمیكنید، مگر اینكه خداوند- پروردگار جهانیان- اراده كند و بخواهد.
توحید افعالی بیانگر این عقیده است كه جهان هستی تنها یك فاعل حقیقی دارد و بر اساس آن جهان و هر چه در آن است (از جمله افعال انسانی و...) فعل خدا و ناشی از اراده اوست. لذا همانگونه كه موجودات در اصل وجود خود، وابسته به ذات او و عین ربط به او هستند، در تأثیر و فعل خود نیز استقلالی نداشته و به او نیازمندند و هر كس هر چه دارد، از او و در حیطه قدرت و سلطنت و مالكیت حقیقی اوست «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین»(۱) و شما اراده نمیكنید، مگر اینكه خداوند- پروردگار جهانیان- اراده كند و بخواهد.
در واقع غیر خداوند، همگی موجودات و علتهای ممكنی بوده كه در نهایت به علتی مستقل ختم میشوند. لذا گرچه در خارج علتهای غیر مستقل و تاثیرگذاری آنها را میپذیریم. اما به ناچار این علتهای امكانی به علتی ختم میشود كه خود علت چیز دیگری نبوده و همه موجودات در اصل وجود و افعال در نهایت به او نیازمندند.
به عبارت دیگر در مورد افعال انسانها، سه عنصر وجود دارد:
۱- اراده خدا
۲- اراده انسان
۳- فعل انسان
اما نكته مهم آن است كه اراده انسان در طول اراده خداوند وجود دارد یعنی خدا اراده نموده كه انسان اراده داشته باشد؛ و اگر او چنین اراده نكرده بود، انسان اراده نمیداشت و نمیتوانست كارها را با اختیار انجام دهد در نتیجه مطابق این بیان گرچه فعل منسوب به اراده انسان است اما چون همین اراده و حق اختیار داشتن منسوب به خداوند است، فعل به خدا نیز نسبت داده میشود مانند پدری كه به پسر خود اجازۀ انجام كاری را میدهد و او را در انجام دادن یا ندادن مختار میكند. بر این اساس اراده عام خداوند در افعال همه انسانها وجود دارد. اما این غیر از اراده خاص است و با وجود اختیار انسان انتظار آنكه خداوند با اراده خاص مانع انجام برخی امور شود، امری غیر منطقی است.
برای روشنتر شدن پاسخ باید گفت: دوست داشتن یك امر، یك حقیقت است. اما عملی كردن آن به هر قیمتی حقیقتی دیگر؛ اینكه چرا خداوند جلوی برخی از ظلمها و شرارتها را نمیگیرد، به معنای آن نیست كه از وضع موجود راضی است یا توان برطرف كردن آن را ندارد، بلكه گاهی ضرورتهایی بالاتر جلوی دخالت مستقیم خداوند در برطرف شدن این امور یا مانع شدن خداوند از تحقق این شرور را میگیرد.
فرض كنید دوست دارید كه فرزندتان در زندگی موفق باشد و در انتخابهای زندگی از اشتباه و لغزش پرهیز داشته باشد، اما در عین حال در برابر برخی اشتباهات وی در عین اینكه از آن ناراحت هستید اما دخالتی نمیكنید تا خود او با تجربه خود به اشتباه بودن انتخابش پی ببرد و در آینده با استفاده از تجربه گذشتهاش از بروز چنین اشتباهی جلوگیری نماید.
در این وضعیت هرچند متوجه اشتباه او بوده و از انتخاب او ناراضی بودید، اما رسیدن به نتیجهای ارزشمند یعنی درك شخصی و تجربه فردی او در انتخابها مانع از آن شد كه به طور مستقیم از رفتار او جلوگیری نمایید. در نتیجه ضرر محدود اشتباه كوچك وی را به خاطر رسیدن به منفعت بالای یك تجربه مفید نادیده گرفتید.
در خصوص شرارتها و ظلمهای عالم هم خداوند همین نگاه را داشته، تلاش نموده تا به كمك نیروی درونی عقل و فطرت و هدایت بیرونی انبیا و امامان و هدایتهای وحیانی جلوی بروز این امور را بگیرد، اما ضرورت داشتن حق انتخاب و آزادی برای انسان و ارزشمندی انتخابهای صحیحی كه در بستر آزادی شكل میگیرد و كمالات انسانی كه در نتیجه مبارزه با آنها حاصل میشود، مانع از آن شده كه خداوند در بسیاری از موارد مستقیما جلوی شرارتها و ظلم وتعدیهای بشر را بگیرد.
در واقع هزاران هزار قربانی ظلمها و شرارتها را نمیتوان با هدایت مختارانه و آزادانه نسلهای بعدی آنها (كه در پرتو فشارها و استضعافهای پدران خود به بیداری و اندیشه و حركت و انتخاب درست هدایت شدند و در اثر همین امر با ریشه ظلمها و ستمها و شرارتها به مقابله برخاستند) مقایسه نمود.
به همین خاطر خداوند هدایت نهایی و همگانی بشر و رسیدن به زندگی سراسر امنیت و سعادت را برای آخرالزمان و پس از فدا شدن هزاران نسل از بشر مقدر نمود تا پس از تلاشهای هزاران پیامبر و امام این امر به دست آخرین وصی آخرین پیامبر، اما بعد از كمال اختیاری خود بشر حاصل گردد.
خداوند میتوانست از ابتدا و در زمان پیامبران نخستین به اجبار و اكراه بشر را به راه راست بكشاند. جلوی هر نوع انحراف و اشتباه و شرارات را در این مسیر بگیرد.
خدای متعال در قرآن كریم به این مطلب تصریح میكند: « وَ كَذلِكَ زَینَ لِكَثیرٍ مِنَ الْمُشْرِكینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكاؤُهُمْ لِیرْدُوهُمْ وَ لِیلْبِسُوا عَلَیهِمْ دینَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یفْتَرُون» " همین گونه شركای آنها [بتها]، قتل فرزندانشان را در نظرشان جلوه دادند (كودكان خود را قربانی بتها میكردند، و افتخار مینمودند!) سرانجام آنها را به هلاكت افكندند و آیینشان را بر آنان مشتبه ساختند. و اگر خدا میخواست، چنین نمیكردند (زیرا میتوانست جلو آنان را بگیرد ولی اجبار سودی ندارد.) بنا بر این، آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار (و به آنها اعتنا مكن)"(۲)
البته در این مسیر بسیاری از افراد بیگناه قربانی شدند. اما همین امر مقدمه حصول نتیجه نهایی است. به علاوه از آن جا كه زندگی دنیا در برابر حیات ابدی انسان در آخرت به حساب نمیآید و تنها جنبه مقدماتی برای آن زندگی و سعادت بیكران دارد، برخی ظلمها و فشارها در دنیا در برابر عنایات و مقامات خاصی كه خداوند به این افراد تحت ظلم و فشار در آخرت میدهد، چنان جبران میشود كه احدی از این امر ناراضی نباشد و خود را قربانی نداند.
بنابراین وجود اینگونه موارد نه با علم خدا و نه قدرت و نه با رحمت خدا ناسازگاری ندارد چرا كه وجود هیچ یك از آنها به معنی عجز خدا از برطرف كردن و نیز راضی بودن خدا نسبت به وجود اینگونه ظلمها نمیباشد. لكن به خاطر وجود مصلحتی عظیمتر یعنی به كمال رسیدن انسان به اختیار و انتخاب خود، مانع از این است كه خدای متعال نظم و ساختار جهان رساننده به این هدف را دست كاری كرده و خودش هدف از خلق و آفرینش را از بین ببرد.
به بیان دیگر اشیاء از نظر خوبی و بدی اگر تنها و منفرد و مستقل از اشیاء دیگر در نظر گرفته شوند یك حكم دارند و اگر جزء یك نظام و به عنوان عضوی از اندام در نظر گرفته شوند حكم دیگری پیدا میكنند كه احیاناً ضدّ حكم اولی است.
اگر بطور منفرد از ما بپرسند كه آیا خط راست بهتر است یا خط كج؟ ممكن است بگوییم خط راست بهتر از خط كج است. ولی اگر خط مورد سؤال، جزئی از یك مجموعه باشد، باید در قضاوت خود، توازن مجموعه را در نظر بگیریم. در یك مجموعه بطور مطلق نه خط مستقیم پسندیده است و نه خط منحنی، چنانكه در چهره، خوب است «ابرو» منحنی باشد و بینی كشیده و مستقیم، خوب است دندان سفید باشد و مردمك چشم مشكی یا زاغ. درست گفته آنكه گفته است:
«ابروی كج ار راست بدی كج بودی».
در یك تابلوی نقاشی حتما باید سایه روشنهای گوناگون و رنگآمیزیهای مختلف وجود داشته باشد. در اینجا یكرنگ بودن و یكسان بودن صحیح نیست. اگر بنا شود تمام صفحه تابلو یكجور و یكنواخت باشد دیگر تابلویی وجود نخواهد داشت.وقتی كه جهان را جمعاً مورد نظر قرار دهیم ناچاریم بپذیریم كه در نظام كل و در توازن عمومی، وجود پستیها و بلندیها، فرازها و نشیبها، همواریها و ناهمواریها، تاریكیها و روشناییها، رنجها و لذّتها، موفّقیتها و ناكامیها همه و همه لازم است.(۳) پس جهان عاری از پستیها و بلندیها و فرازها و نشیبها و رنجها و لذتها،دارای نظام احسن نخواهد بود چرا كه فایده و ثمر آن یقینا به كمال رسیدن انسان نخواهد بود.
در پایان ذكر این نكته نیز ضروری است كه عدم برخورد خدای متعال به صورت مستقیم با اینگونه امور و شرور و ظلمها، به این صورت كه با هر ظلمی از آسمان آتشی نازل كند و آن ظالم را در دم مجازات نماید و یا مثلا دست ظالم را بگیرد و به اجبار نگذارد كه او ظلم كند، منافاتی با این مساله كه مؤمنین و آنان كه به خدای متعال و دستورات او اعتقاد دارند،در مقابل ظالم، وظیفه برخورد و در حد توان جلوگیری از وقوع ظلم را داشته باشند،ندارد. یعنی به خاطر مصلحتی كه گفته شد خدای متعال از ورود مستقیم در اینگونه امور، در غالب موارد خودداری كرده است، ولی به وسیله مؤمنین و كسانی كه در حزب خدای متعال در برابر حزب شیطان قرار دارند دفع ظلم ظالمین را میكند.
همانگونه كه در قرآن كریم میفرماید: «... وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یذْكَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ كَثیراً وَ لَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزیز»" و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نكند، دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی كه نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد! و خداوند كسانی را كه یاری او كنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میكند خداوند قوی و شكست ناپذیر است."(۴)
همانگونه كه از آیه كریمه روشن است خدای متعال دفع ظلم ظالمین میكند، لكن به دست گروه دیگری از انسانها كه به خدا ایمان دارند و كمك خود به این گروه از مؤمنین برای شكست جبهه باطل، مشروط بر یاری خدا از طرف آنها مینماید كه همان قیام كردن در برابر ظلم و پایمردی در این راه میباشد.
در پایان مطابق آنچه بیان شد روشن میشود كه هیچگاه خداوند خود مقهور نظام علی و معلولی نیست و اگر بخواهد میتواند جهان را طوری دیگری اداره كرده و به همه را مجبور بر امور خیر یا ترك ظلم كند. اما در عین حال به جهت مصلحت مهمتر این مسیر را برای انسانها اراده كرده است.
پی نوشتها:
۱. تكویر(۸۱)آیه ۲۹.
۲. انعام (۶)، آیه ۱۳۷.
۳. ر.ك: مرتضی مطهری،مجموعه آثار، قم، صدرا، بیتا، ج ۱، ص۱۶۶-۱۶۷.
۴. حج (۲۲)،آیه ۴۰.