پرسش:
چرا برخی اقدامات زمان شاه مثل لایحه انجمنهای ولایتی و ایالتی و برخی اصول انقلاب سفید با مخالفت روحانیت و به خصوص امام بود اما این اقدامات در جمهوری اسلامی انجام داده و به برخی از آنها افتخار میکند؟
پاسخ:
قانون اساسی مشروطه یکی از ساختارهای نظارتی نظام را « انجمنهای ایالتی و ولایتی » قرار داده بود. چهار اصل قانون اساسی (اصل ۹۰ تا ۹۳) مربوط به این انجمنها بود.
اصل ۹۲ از اختیارات انجمنها را « نظارت تامه در اصلاحات راجعه به منافع عامه » اعلام کرده بود و اصل ۹۳ انتشار « صورت خرج و دخل ایالات و ولایت از هر قبیل » را از اختیارات انجمنها قرار داده و اصل ۹۰ و ۹۱ نحوۀ چگونگی تشکیل انجمنها را به عهدۀ « نظامنامه » گذاشته بود. قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در ربیع الثانی ۱۳۲۵ق(۱۲۸۶ش) با ۱۲۲ ماده به تصویب مجلس رسید. به موجب این قانون، انجمن ایالت در مرکز ایالت و انجمن ولایت در شهر حاکم نشین تشکیل میشد. این انجمنها وظایف و اختیاراتی مانند مجلس شورای ملی به جز قانونگذاری در حوزۀ خود را داشتهاند.
پس از انتشار لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی توسط دولت، سه موضوع حساسیت علما را برانگیخت:
۱ عدم اشتراط عضویت به مسلمانی؛
۲ قسم به « کتاب آسمانی » به جای سوگند به « قرآن »؛
۳ عدم اشتراط عضویت به ذکوریت.
علت مخالفت عالمان شیعه بخصوص امام با لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی این بود؛ در لایحۀ انجمن سه مسئلۀ مشکوک با هم جمع شد: کشاندن زنان به صحنۀ سیاسی، حذف شرط مسلمانی و تبدیل سوگند به کتاب آسمانی به جای قرآن کریم.
حذف قسم به قرآن مجید و شرط اسلامیت در لایحه به نظر روحانیت برنامهای بود برای « حذف سنتها و الغای قوانین اسلام » و جایگزین کردن « فرهنگ منحط غربی » به جای فرهنگ اسلام. برداشت عمومی روحانیون این بود که « هدف رژیم از طرح لایحۀ مذکور، حذف تدریجی اسلام و لائیک کردن کشور » است
در واقع اصلیترین پایههای نتایج تحلیل روحانیت از تصویب این لایحه عبارت بود از:
۱ اسلام زدایی و سلطۀ غیر مسلمانان در شئون ایران؛
۲ سلطۀ استعمار.
حساسیت علما زمانی بیشتر درک میشود که تجربۀ دورۀ رضاشاه را به یاد آوریم. رضاشاه برای اجرای اصلاحات، از یک سو تلاش برای اقتباس از فرهنگ غرب میکرد و از سوی دیگر با سرعت دست به اسلام زدایی و حذف سنتهای اسلامی و نهادهای مذهبی مانند روحانیت میزد. محمدرضاشاه که با طراحی آمریکا تلاش کرد راه پدر را برای بقا ادامه دهد، این بار با واکنش سخت علما روبه رو شد.
البته بعدها به اثبات رسید که آمریکاییان تلاش میکردند جهت حفظ منافع خودشان رژیمی با ثبات تحت سلطۀ آمریکا به وجود آورند که در مقابل کمونیسم بتواند ایستادگی کند. به همین جهت برای وارد کردن نیروهای غربگرا به حکومت دست به توسعهای سیاسی زدند و چون این نیروها غالباً افراد لائیک و غیر مذهبی یا احیاناً غیر مسلمان بودند، در اولین برنامه، لایحۀ انجمنهای ایالتی را بر مبنای شرایط غیر اسلامی به تصویب رساندند.
مسئلۀ دیگر آنکه حضرت امام و سایر مراجع و علما معتقد بودند، بهاییان در ایران عمال اسرائیل هستند و این لایحه بیشتر برای حاکمیت آنها در ایران طراحی شده است. حساسیت موضوع زمانی روشن میشود که دانسته شود، بهاییان، ایران را بعد از اسرائیل دومین سر زمین بهاییان و آن را مرکز قیام و تسخیر جهان میدانستند. آنها با چاپ نقشۀ ده سالۀ خود، اهمیت ایران را برای بهاییت نشان دادند. نه تنها حضرت امام بلکه قاطبۀ روحانیت، هدف این لایحه را حاکمیت بهاییان بر سرنوشت ایران ارزیابی میکردند. تحلیل روحانیت بر یک پیشینۀ تاریخی و یک پیش بینی بسیار دقیق استوار بود. بهاییان به محض حمایت دولت، بسیاری از مناصب، از قبیل وزارت جنگ، آب و برق و دارایی و سپس نخست وزیری را از آن خود ساختند و با مسلط شدن بر مناصب به تحقیر و تحمیل بر مسلمانان دست زدند. از طرف دیگر رابطۀ بهاییان و اسرائیل یک رابطۀ بسیار صمیمانهای بود که بر محور منافع مشترک با داشتن یک دشمن مشترک به نام مسلمانان استوار شده بود.
(برگرفته از سایت تبیان)