هم رنگ جماعت شدن

پرسش:

در بعضی روایات از تکروی نهی شده‌ایم و دست خدا به همراه جماعت مردم دانسته شده و از طرف دیگه روایاتی داریم که اگه همه یه طرف و امام علی یه طرف بودن، شما با امام علی باشین. ما چطور تفکیک بدیم یا تطبیق بدیم بین این دو حدیث؟

 

 پاسخ:

در منابع اسلامی روایات زیادی در مورد فضیلت جماعت و با هم بودن وجود دارد. در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز چنین آمده است:

 با جماعت همراه شو؛ زیرا گرگ، گوسفند دورمانده را می‌خورد.(۱)

 علاوه بر این، در احادیث زیاد دیگری بر جمع بودن تأکید و سفارش شده است. جملاتی مانند «عَلَیکُم بِالجَماعهِ»(۲) و «ید اللَّه علی الجماعه»(۳) از عباراتی هستند که در این زمینه وجود دارند. اما این جمع بودن به چه معنا است؟ آیا به این معناست که هر چه جمع به نتیجه رسید یا به آن عمل نمود کار صحیحی است؟ به نظر میرسد با توجه به شواهد تاریخی و حدیثی چنین برداشتی صحیح نباشد. برخی از این قرائن در ادامه بیان خواهد شد:

۱- منظور از همرنگ و همراه بودن با جمع، به معنای همراهی با گروه و جمعیت اهل ایمان و تقوا است نه هر گروه فاسق و فاجری. چرا که اسلام همراهی با این گروه‌ها را توصیه نکرده است. در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است:

 أَیهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَی لِقِلَّهِ أَهْلِه‌.(۴)

 ای مردم، در راه هدایت از کمی اهل آن وحشت نکنید.

 بنابراین همراهی با گروه مؤمنان هر چند کم باشند لازم و همراهی با اکثریت غیر مؤمن صحیح نیست.

 ۲- در قرآن کریم به داستان پیامبرانی اشاره کره که با وجود ایمان اندکی از مردم و کفر اکثریت، به راه خود ادامه داده و از تلاش خود دست نکشیدند. آیات قرآن درباره حضرت نوح چنین می‌فرمایند:

 وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلیلٌ.(۵)

 جز تعداد اندکی کسی به او ایمان نیاوند.

 این آیه در واقع نشان دهندۀ اکثریت کافر آن دوران است. بنابراین همراهی هر جمع کثیر و زیادی درست نیست و چنانچه مسیر جماعت بر خلاف مسیر الهی باشد نباید با آنان همراه شد.

 ۳- در قرآن مجید برخی از گروه‌ها بسیار اندک شمرده شده‌اند. به عنوان مثال شکرگزاران از کسانی هستند که مطابق آیات قرآن جمعیت کمی دارند:

 وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِی الشَّکُورُ.(۶)

 و عدۀ کمی از بندگان من شکرگزار هستند.

 با توجه آیات و روایاتی که در موضوع شکر وجود دارند، شکر خالق و مخلوق از موارد لازم بر افراد است و این که عدۀ کمی شاکر درگاه الهی هستند دلیل بر حقانیت گروه مخالف آن‌ها نیست.

۴- در روایات دیگری از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل شده است: شیطان گرگ انسان است و همیشه میش‌های دور افتاده و کناره‌گیر را می‌گیرد. پس، از دسته بندیها (گروه گرائی و خط بازی) بپرهیزید و بر شما باد به حضور در جماعت و مجالس عمومی و مسجد.(۷)

 با توجه به این روایت، آنچه در پی شکار انسان است، شیطان است و آنچه انسان را از او دور می‌کند، شرکت در جماعت و مجالس عمومی و انسجام است. پس از این روایت می‌توان فهمید که جماعتی شایسته همراهی هستند که با تقوا و ایمان باشند نه هر جماعتی، لذا شیطان به این جماعت طمع پیدا کرده و در پی اغوای افراد جامانده از آن‌ها است.

 ۵- در مورد امیرالمؤمنین احادیث و روایات زیادی بر لزوم تبعیت ایشان اشاره دارند. به عنوان مثال در مورد آیه ۵۹ سوره نساء «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ» در روایتی از جابر بن عد الله انصاری که از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله بوده چنین آمده است:

 هنگامی که خداوند- عزّ وجلّ- بر پیامبرش حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) این آیه را نازل کرد: (ای کسانی که ایمان آوردید، خدا را اطاعت کنید وپیغمبر را اطاعت کنید ونیز اولی الأمر از خودتان را)، عرض کردم: یا رسول الله، خدا ورسولش را شناختیم، اولی الأمر- که خداوند اطاعتشان را به طاعت شما مقرون ساخته است- کیانند؟ آن حضرت -که سلام ودرود خدا بر او باد- فرمود: ای جابر! آنان خلفای من وامامان مسلمین پس از مناند. اوّلشان علی بن ابی طالب است....(۸)

 با توجه به این روایات و همچنین لزوم همراهی با جماعت با تقوا و مؤمن و نه هر جماعتی، مسلمانان می‌بایست بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌پرداختند و با وی بیعت می‌نمودند و این که بیشتر مردم از آن حضرت رویگردان بودند دلیل بر حق نبودن آن حضرت ندارد. در روایتی دیگر با صراحت به حق بودن مسیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره شده است:

 سَتَکُونُ مِنْ بَعْدِی فِتْنَهٌ فَإِذَا کَانَ کَذَلِکَ فَالْزَمُوا عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ الْفَارُوقُ بَینَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِل‌.(۹)

 بعد از من فتنه‌ای می‌شود و وقتی چنین شد بر شما باد تبعیت از علی بن ابی طالب پس او فرق گذارنده بین حق و باطل است.

 ۶- قطعا پیامبر صلی الله علیه و آله به تعداد همراهی کنندگان و تبعیت کنندگاه به امیرالمؤمنین علیه‌السلام علم داشت ولی با این حال با عباراتی چون «شِیعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُون‌»(۱۰) گروهی را که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را تبعیت می‌کنند، رستگار می‌داند. این سخنان نیز می‌تواند شاهدی بر صحیح بودن مسیر امیرالمؤمنین علیه‌السلام حتی با وجود یاران اندک داشته باشد.

 

پی‌نوشت‌ها

 ۱. الحاکم النیسابوری، مستدرک حاکم نیشابوری، یوسف عبد الرحمن المرعشلی، بیروت:‌دار المعرفه، بی‌تا، ج۱، ص۲۱۱.

 ۲. شریف الرضی، محمد بن حسین‌، المجازات النبویه، محقق / مصحح: هوشمند، مهدی‌، قم:‌دار الحدیث‌، ۱۴۲۲ ق‌، ص۳۴

 ۳. قضاعی، محمد بن سلامه، شرح فارسی شهاب الأخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم ص)، محقق / مصحح: حسینی أرموی (محدث)، جلال‌الدین‌، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی‌، ۱۳۶۱ ش‌، ص۷۵.

 ۴. شریف الرضی، محمد بن حسین‌، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، محقق / مصحح: صالح، صبحی‌، قم: هجرت‌، ۱۴۱۴ ق، ص۳۱۹.

 ۵. سوره هود، آیه ۴۰.

 ۶. سوره سبأ، آیه ۱۳.

 ۷. المتقی الهندی، کنزالعّمال، تصحیح: الشیخ صفوه السقا، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۹۸۹ م، ج۷، ص۵۸۱، ح ۲۰۳۵۵.

 ۸. ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی‌، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، محقق / مصحح: ندارد، قم: علامه‌، ۱۳۷۹ ق، ج‌۱، ص۲۸۲.

 ۹. همان، ج‌۳، ص۹۱

 ۱۰. طبری آملی، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم‌، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی (ط - القدیمه)، محقق / مصحح: ندارد، نجف: المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۳ ق‌، ص۹۱.

 کلید واژه: امامت، امیرالمؤمنین علیه‌السلام، جماعت، جمع.