پرسش:
اینکه خدا به بعضی از بندگانش رزق نمی دهد ناشی از چیست؟ نمی داند یا نمی تواند یا خسیس است؟
پاسخ:
این سوال حاوی پیش فرض هایی غلط و در عین حال غفلت از بعضی از حقایق است. در ابتدا مثالی عرض می کنم تا کمی به فضای واقعی نزدیک تر شویم.
پسر بچه ای، مداد خود را گُم کرده است. مادرش می داند که او مداد را گُم کرده و اتفاقا در خانه چند بسته مداد نیز دارد. و نسبت به فرزند خود از هیچ مهر و محبتی نیز دریغ نمی کند. آیا اگر مادر به فرزند خود بگوید که باید سعی کنی مداد را پیدا کنی، درست عمل نموده یا آنکه هر زمان پسر بچه گفت مداد را گم کرده ام، فورا یک مداد دیگر به او بدهد؟ پس روشن است در جایی انسان حکیم از بخشش ممانعت می کند در حالی جهل و ناتوانی و خساست ندارد.
اما در مساله مورد سوال، قبل از هر چیز باید توجه کنیم، خدا انسان را مختار آفریده است. و لازمه اختیار انسان، توانایی ظلم کردن است. و از این روست که عده ای بیش از نیاز خود دارند و عده ای دیگر، به اندازه نیاز نیز ندارند. اگر خدای متعال بخواهد در هر واقعه وارد شده و مانع ظالمان شود، اختیار داشتن بی معنا می شود! مثل اینکه به کسی بگوییم می توانی سوار یکی از این دو اتوبوس شوی، اما هر زمان که بخواهد به طرف یکی از آن اتوبوس ها برود، با کتک او را از اتوبوس دور کنیم!
پس دلیل اصلی بسیاری از نارسایی ها، برقرار بودن اصل اختیار، به خاطر مصالحی بزرگ است و آنان که هستی را منحصر در همین عالم مادی نمی بینند، بزرگی مصلحت اختیار را درک می کنند. بر خلاف کسانی که عالم مادی را منزلی برای سعادت خود می خواهند. مثل اینکه جنین از رشد و شکل گیری اندام هایش متنفر باشد، چون سبب تنگ تر شدن جایش می شود در حالی که او شناختی نسبت به زندگی بیرون از رحم ندارد.
مساله دیگری که باید به آن توجه کنیم، اینکه ثواب و عقاب الهی، امری اعتباری نیست که خدای متعال بی هیچ زمینه ای به کسی ثواب بدهد یا او را عقاب کند! کافیست کمی در عقاب ها و ثواب های عالم آخرت تامل کنیم، تا این مساله برایمان روشن شود. به عنوان مثال کسانی که از ذکر و یاد خدا، بیزار هستند (آیه ۴۵ سوره روم) چگونه می تواند رضوان الهی را (آیه ۷۲ سوره توبه) به عنوان یکی از بزرگترین پاداش های بهشت درک کنند؟
پس ثواب و عقاب الهی، همان اعمال ما، و از نوع تکوینی است، و اینکه عملی که امروز برایمان، دردناک نیست، فردا بدترین عذاب خواهد شد، به این دلیل است که پرده ها کنار می روند و هر کس حقیقت عمل خویش را درک می کند. از همین رو قرآن می گوید: آنان که مال یتیم می خورند، آتش می خورند! در حالی که مال یتیم خور چه بسا از خوردن آن بسیار هم لذت ببرد:
«إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً[نساء/۱۰] كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مى خورند، (در حقيقت،) تنها آتش مى خورند.»
این بیانات متعدد هستند، مثل بحث غیبت که قرآن، آن را خوردن گوشت برادر مرده می داند و ...
علاوه بر اینکه اگر خدای متعال بخواهد بی هیچ حساب و کتابی به همه پاداش دهد یا همه را معذب کند، خلاف حکمت اوست که فرقی بین مومنان و کافران ننهاده است:
«وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لاَ الْمُسيءُ قَليلاً ما تَتَذَكَّرُونَ[غافر/۵۸] هرگز نابينا و بينا يكسان نيستند همچنين كسانى كه ايمان آورده، و اعمال صالح انجام داده اند با بدكاران يكسان نخواهند بود امّا كمتر متذكّر مى شويد.»
پس اعتباری دانستن ثواب و عقاب غلط است و باید متوجه اختیار انسان و نقش او در ظلم ها بود. همچنان که حکمت خدای متعال را مد نظر قرار داد.