آیا می توان حجاب را اجباری دانست؟
بشر ناگزیر به زندگی اجتماعی است چون نیازهای او آن قدر گسترده و متنوع است که با زندگی فردی، آن نیازها تامین نمی شود.
و زندگی در اجتماع، قطعا محدودیت هایی برای انسان ایجاد می کند. چون منافع و خواسته های افراد (در دنیایی که انواع و اقسام محدودیت ها را دارد) با یکدیگر تعارض پیدا می کند. و کاستن از این تعارض ها و برطرف کردن چالش های منتج شده از آنها، نیاز به ایجاد محدودیت دارد.
به تعبیری بشر باید در اجتماع زندگی کند و زندگی اجتماعی نیاز به قانون و ضوابطی دارد که این قوانین محدودیت هایی بر سر خواسته های افراد ایجاد می کند.
و هیچ انسان عاقلی نیز نمی تواند لزوم وجود قانون را (علیرغم محدودیت های منتج شده از آن) انکار کند. و روشن است که بدون قانون، جامعه بشری به جنگل تبدیل می شود.
این گام اول در رسیدن به پاسخ سوال فوق است. کسی که خود را مختار می داند، به هر نوع که مایل است عمل کند و هیچ ضابطه ای را بر نتابد، باید متوجه باشد که عقائد او، اگر به صحنه عمل وارد شوند، زندگی بشر را تباه می کنند. و چنین اعتقادی، ذره ای از عقلانیت همراه خود ندارد.
اما گام دوم در بررسی سوال فوق این است که آیا منافع جمعی بشر، وجود قانونی برای لزوم پوشش را ایجاب می کند یا خیر؟
برای این گام شناخت روحیه مرد و زن و احتیاجات آنها لازم است و روشن است که: زن و مرد باید در کانونی به نام خانواده کنار یکدیگر قرار گرفته و نیازهای عاطفی و جسمی یکدیگر را برطرف کرده و در عین حال محیط پرورش نسل های بعدی را به بهترین نحو ممکن بسازند. همچنین وفاداری زن و شوهر به یکدیگر سبب سلامت کانون خانواده و گرمی بیشتر آن است.
در عین حال عدم محدودیت روابط زن و مرد به کانون خانواده، سبب سستی این کانون و عدم تامین صحیح نیازهای زن و مرد است. و بالاترین مشکل هرج و مرج روابط دو جنس این است که، کانون تربیت و پرورش نسل بعدی تباه می شود.
اگر این ادعاها روزی نیاز به تحلیل های مفصل داشت امروزه با تجربه ای که جامعه غربی در پیش روی بشریت نهاده، نیازی به این تحلیل ها نیست و هر چشم بازی می تواند حقیقت ماجرا را دریابد.
با این بیان روشن می شود که هر امری کانون خانواده را به خطر اندازد، باید از بین برده شود. و روشن است که جلوه گری زنان در جامعه، قطعا سبب تنوع طلبی مردان شده و کانون خانواده را به خطر می اندازد.
این بیان منطقی کلیت ماجرا را به خوبی اثبات کرده و برای جزئیات آن (میزان پوشش در روابط) می توانیم از وحی (جبران کننده جهل های بشر و محدودیت های عقل) استفاده کنیم. و در وحی حدود و ضوابط حجاب تبیین شده است.
البته شاید عده ای تصور کنند، می توان به زنان آزادی عمل کامل داد و مردان را ناگزیر به سرکوب کردن روحیه تنوع طلبی خود کرد.
این در حالی است که اولا اگر زنی تصور می کند مرد نباید تنوع طلب باشد، چرا خود را برای بیش از یک نفر (همسر خود) می آراید؟ طبیعتا نمی توان پذیرفت زنی که برای جلوه گری زحمت کشیده و هزینه می کند، توقع جلب نظر دیگران را نداشته باشد.
ثانیا باز گذاشتن دست زنان در جلوه گری و اجبار مردان به محدودیت، مانند این است که کسی را از لبه بام به پایین هل داده و به او بگوییم باید خود را حفظ کند! در حالی که در رویه منطقی اقدام دو جانبه لازم است. از سویی عامل پرتاب شخص به پایین بام باید از بین برده شود و از سویی نیز خود شخص باید مراقبت کند، تا سقوط نکند. یعنی هم مردان باید چشم پاکی اختیار کنند و هم زنان از جلوه گری پرهیز کنند.
بنابراین اجبار در پوشش علیرغم تعارض با خواسته های فردی بعضی از افراد، به دلیل منافع گسترده آن برای جامعه، منطقی و لازم است.