چرا بسیاری از احکام، داستان ها، اعتقادات و ... قرآن مثل تورات است، آیا قرآن کپی برداری از کتب قدیمی نیست؟
از منظر قرآن دین یکی بیش نیست و اگر هم اختلافی در بین مردم نسبت به دین دیده می شود، به خاطر سرکشی و تمرد عده ای در پذیرش حق است:
إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۗ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (۱۹ آل عمران) همانا دین(حق) نزد خدا، اسلام است. و کسانی که کتاب (آسمانی) به آنان داده شد، اختلاف نکردند، مگر بعد از آنکه علم و آگاهی برای آنان آمد، آن هم بخاطر سرکشی و حسدی که میان آنان بود، و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، پس (بداند که) خداوند سریع الحساب(زود شمار) است.
از همین رو مسلمانان باید به تمام انبیاء ایمان داشته باشند:
لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ (۲۸۵ بقره) پیامبر به آنچه از (سوی) «میان هیچ یک از پیامبرانش فرق نمی گذاریم»
و فرق مسلمان با یهودی و مسیحی و ... در اینجاست که مسلمانان معتقدند، تورات و انجیلی که امروز در دست یهودیان و مسیحیان قرار دارد، نسخه اصلی نیست و دچار تحریف شده است. و الا با توجه به منبع واحد تمام وحی ها، اشتراکات باید بیش از آنچه فعلا دیده می شود باشد و اصلا باید از اختلاف تعجب کرد نه آنکه اشتراکات تعجب برانگیز باشد.
البته احتمال اختلاف بعضی از احکام، در اسلام نسبت به احکام حقیقی امت های سابق وجود دارد، اما این اختلاف بنیادین نیست کما اینکه در خود اسلام نیز بعضی احکام تغییر کرده اند. مثل اینکه روزگاری قبله مسلمانان بیت المقدس بود اما بعد به کعبه تغییر یافت.
اما غیر از اختلافات از نوع فوق، اختلاف دیگری نباید وجود داشته باشد. مثلا آیا ممکن است خداوند طوفان نوح را برای حضرت موسی به گونه ای وحی کرده باشد، اما برای حضرت محمد ص نوع دیگری وحی کند؟
آیا ممکن است خدا پیامبران دیگر را مامور کرده باشد از زندگی پس از مرگ بگویند، اما به یک پیامبر بگوید پس از مرگ خبری نیست؟
حتی احکام نیز در بعضی حیطه ها قابل تغییر نیستند. مثلا حرمت شراب، قطعا از آدم تا خاتم اراده اصلی خداست. چرا که شرب خمر از اعمال شیطان است و مطمئن هستیم، خلاف آن در ادیان مطرح نمی شود، مگر با تحریف گری دست بشر که دین را از اصل تغییر می دهد.
همچنین باید توجه کنیم، پیامبر اسلام (ص) به تورات و انجیل و سایر کتب دسترسی نداشته است. و چهل سال بدون آنکه مطالبی شبیه قرآن بیان کند در میان مردم زندگی می کرد. از همین رو یهودیان در مناظرات و برای امتحان کردن صداقت پیامبر (ص) از ایشان سوالهایی می کردند که جوابش در تورات بوده، و جواب پیامبر (ص) نشانه ارتباط ایشان به وحی بوده است. چرا که یهودیان یقین داشتند آن مطالب به شکل طبیعی در دسترس دیگران نبوده است.
و علاوه بر همه این ها، متن قرآن و نوع بیانش اعجاز است. حال آنکه تورات و انجیل به زبان عربی نبوده اند تا بتوان از روی آن، چنین متن فصیح و بلیغی ارائه نمود. ضمن اینکه بعضی از مطالب قرآنی کاملا ناظر به وقایع دوران پیامبر (ص) است. مثلا بیان غیبی نسبت به پیروزی روم بر ایران، قطعا اعجاز بوده و در کتب دیگر هم یافت نمی شده است.
و اصولا اگر ممکن بود با کپی برداری از تورات و انجیل و ... کتابی مثل قرآن ارائه نمود، یهودیان نباید منتظر پیامبر جدید می شدند. خصوصا که با می خواستند پیامبر جدید حتما از میان خودشان باشد. به هر حال این نوع ادعاها، چیزی مثل آن است که انسان هر گردی را گردو بداند. و در واقع مصداق ضرب المثل معروف است که غریق به هر خاشاکی چنگ می اندازد. چرا که منکران لجوج اسلام، بدون استیصال این سخنان سخیف را نقل نمی کردند.