سؤال:
ما بر چه اساسی میتوانیم از منطقمون برای اثبات وجود چیزهایی ماورای این دنیا استفاده کنیم؟ یعنی از کجا معلوم که خارج از دنیای ما هم همین منطقی که در این دنیا استفاده میکنیم و خدا را باهاش اثبات میکنیم یا .... برقرار باشد؟ برای مثال، از کجا معلوم در آن دنیا جمع نقیض ایراد داشته باشد یا همه چیز نیاز به علت داشته باشد غیر از علت همه معلولها یا از کجا معلوم خارج از ما تسلسل ایراد داشته باشد؟
پاسخ:
در ابتدا باید گفت این مسأله مربوط به معرفت شناشی است. باید توجه داشت که راههای شناخت هستی منحصر به موارد یاد شده در پرسش نیست؛ بلکه آدمی از راههای مختلف به شناخت هستی نایل میشود یکی از آن عقل است که کار برد خاص خود را دارد. غیر از راه عقل راه قلب نیز وجود دارد
قبل از هر چيز بايد به تفاوت كلّي شناخت عقلي و قلبي خدا اشارهاي داشته باشيم. همانگونه كه ديديم، در راه عقلي شناخت خدا انسان با مشاهده مخلوقات و تدبّر در حدوث و نظم پديدهها، به وجود خالق و مدبّري دانا و توانا پي ميبرد؛ تفسير معصومان (عليهالسلام) از اين نوع شناخت اين است كه خداوند، به واسطه مخلوقات بر عقل انسانها تجلّي كرده است.
«بِها المخلوقات تجلّي صانعها للعقول»
از اين جهت، عقل با تدبّر در مصنوعات به وجود صانع و آفريدگار اين مصنوعات، پي ميبرد و نميتواند وجود آفريدگار را انكار كند:
«لا تستطيعُ عقولُ المتفكّرين جحدهُ.» (1)
بنابراين، ويژگي شناخت عقلي خدا، وجود واسطه است؛ همچنين در اين گونه شناخت، انسان بدون اين كه معرفتی مستقيم از شخص خدا داشته باشد به طور كلّی، به وجود صانع اقرار میكند؛ همانگونه كه با ديدن بنايي رفيع به وجود معماري دانا و ماهر پی میبرد، با اين كه به طور مستقيم، با شخص او آشنا نشده است.
شناخت قلبي خدا، شناختی مستقيم نسبت به شخص خداست كه در لحظه حصول آن، آدمی خود را در محضر خدا میيابد و با تمام وجود از خدا متأثر شده، به حالت خضوع و خشوع و التجا در برابر او نايل میشود و از لذّتي معنوی و توصيفناپذير بهرهمند میگردد.
بنابراين، معرفت حقيقي خدا همين معرفت مستقيم و قلبي نسبت به شخص خارجي خداست،ت و نام معرفت را بايد بر همين نوع از شناخت اطلاق كرد. از ديدگاه معصومان (عليهالسلام)، خدای متعال چنين معرفتی را بر روح و جان انسانها ارزاني داشته و او را از زلال معرفت مستقيمش سيراب گرانيده است؛ از اين معرفت در عاليترين درجهاش به جهت شدت وضوح آن، با تعابير «رؤيت» و «معاينه» ياد ميشود.
هنگامي كه از اميرالمومنين (عليهالسلام) پرسش میشود كه آيا پروردگارت را هنگام پرستش ديدهای، میفرمايد: «ما كنت أعبد ربّاً لم أره»؛ من آن نيستم، كه پروردگاري را كه نديدهام بپرستم.
زماني هم كه عرض میكنند چگونه او را ديدهای، ميفرمايد: «لا تدركهُ العيون في مشاهدة ألابصار و لكن رأتهُ القلوبُ بحقائقِ الإيمان.» (2)
«ديدگان، هنگام نظر افكندن او را درك نكنند ولي دلها با حقايق ايمان او را میبينند.»
از امام باقر و امام صادق (عليهالسلام) نيز نظير چنين پرسش و پاسخي نقل شده است. (3)
در دعای عرفه امام حسين (عليهالسلام) آمده است: «اوجبت عليَّ حجّتكَ بأن الهمتني معرفتكَ.» (4) «خدايا تو حجّت خويش را به وسيله الهام معرفتت، بر من واجب (و تمام) كردهاي.»
در اينجا به بررسی اينگونه معرفت و توضيح ديگر ويژگیهای آن ازديدگاه معصومان (عليهالسلام) میپردازيم:
راههاي متذكر شدن به معرفت قلبی خدا
در بخش قبل ديديم كه انسانها حامل معرفتي مستقيم، نسبت به شخص خدا هستند كه بدان معرفت فطری يا قلبی خدا گفته میشود. انسان، با ورود به عالم مادّی و مشغول شدن به مظاهر و پديدههای طبيعی از معرفت غفلت كرده و آن را به بوته فراموشی میسپارد.
در منابع دينی نقش اصلی پيامبران و كتابهای آسمانی، تذكر و يادآوری همين معرفت بيان شده است؛ خداوند متعال در قرآن نقش پيامبر و كتاب آسمانیاش را، «تذكر و يادآوری» معرّفی میكند.
«فذكّر انّما أنت مذكّر» (5)
«ان هو الاّ ذكرٌ و قرآنٌ مبينٌ» (6)
امام علي (عليهالسلام) در خطبه اول نهجالبلاغه، وظيفه پيامبران را اين گونه بيان ميفرمايد: «فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبياءه ليستأدوهم ميثاق فطرته و يذكّروهم منسي نعمته.»؛ «پس خدا رسولان خويش را ميان انسانها برانگيخت، و انبيا را يكی پس از ديگری به سوی آنان گسيل داشت تا وفای به پيمان فطرتش را، از آنان باز خواهند و آنها را متوجه نعمت فراموش شده او بگردانند.»
مورخ شهير، مسعودی نيز در ابتدای كتاب مروج الذهب خطبهای بسيار عالي و پرمعنا از حضرت اميرالمومنين (عليهالسلام) نقل كرده است؛ در اين خطبه ضمن بيان عظمت رسول الله (عليهالسلام) آمده است كه ايشان مردم را متنبّه به «عهد» و «ميثاق» عالم ذرّ مینمود.
«فضل محمداً (عليهالسلام) في ظاهر الفترات، فدهی الناس ظاهراً و باطناً و ندبهم سراً و اعلاناً و استدعي (عليهالسلام) التنبيه علی العهد الذي قدّمه الي الذرّ قبل النسل. »
حال به طور خلاصه راههای تذكر و يادآوری را بيان میكنيم:
1. يكی از حالتهايي كه در آن، انسان متذكر خدا شده و بدو توجه ميكند گرفتاري هاي سخت و حالت قطع اميد از غير خدا، و نيازمند بودن به خداست در اين حالتها توجه و اقبال انسان به امور دنيوي و اسباب ظاهري قطع ميشود، و در نتيجه متذكّر خدا شده و به او روی ميآورد؛ در حقيقت موانع معرفت قلبي خدا كه دلبستگي و توجّه به دنياست بر طرف ميشود و نور معرفت، جلوه و تابش مينمايد.
در آيات بسياري به اين مطلب اشاره شده است و گاه، مصاديقي براي گرفتاري هاي سخت بيان شده است:
«اذا مسّكم الضرّ فاليه تجأرون» (7)
«و اذا مسكّم الضرّ في البحر ضلّ من تدعون الاّ اياه فلما نجّاكم الي البرّ اعرضتم و كان الانسان كفوراً.» (8)
در اين مورد احاديثي نيز موجود است كه براي نمونه، يكي از آنها اشاره ميشود.
«الله همان است كه همه مخلوقات، هنگام نيازها و سختيها و نااميدي از هر چيز ديگري ... به سوي او گريه و زاري كرده و پناه ميآورد؛
مردي به امام صادق (عليهالسلام) عرض كرد: اي فرزند رسول خدا! مرا به سوي خدا راهنمای كن كه مجادلههای زياد، مرا متحيّر ساخته است! امام فرمود: اي بنده خدا! آيا سوار كشتي شدهای؟ گفت: بله! فرمود: آيا اتفاق افتاده كه كشتی شكسته شود و كشتي ديگر نباشد كه تو را نجات دهد، شنا كردن ندانی كه تو را بینياز كند؟ گفت: بلی! فرمود: آيا در آن حال قلباًَ دريافتهای كه چيزي هست كه میتواند تو را از مهلكه نجات دهد؟ گفت: بله. فرمود: آن چيز همان خدايي است كه بر نجات دادن قادر است، جايی كه نجاتدهندهای نيست.» (9)
2. يكي ديگر از راههای متذكر شدن به معرفت قلبی خدا توجه به مخلوقات و نظم حاكم بر آنهاست كه در اصطلاح قرآنی از آنها به عنوان «آيات» و نشانهها و «مذكّرات» ياد میشود. (10)
در نوشتار پيشين و در بحث از معرفت عقلي خدا ديديم كه خداوند از راه آفريدگانش بر عقلها تجلّی كرده است، و از اين روی عقل ميتواند از مخلوقات به وجود خالق استدلال كند و صانع را اثبات نمايد.
امّا آيات الهي، گذشته از اين كه حجّت عقلي بر وجود خداست، مذكّر و يادآور معرفت قلبي خدا نيز هست؛ ممكن است كه انسان با تدبّردر مخلوقات ، تنها به وجود خالق اقرار كند و از اين راه ، تنها به شناختي عقلي و ذهني درباره خدا دست يابد؛ اما پس از اين مرحله ممكن است كه شناختي قلبی نيز از خدا بر انسان متجلّي گشته و خود را در محضر خدا احساس كرده و از او متأثر شده، و با تمام وجود به شخص خدا توجه كند.
اين تجلّي معرفتي كه با حالتهاي خاص روحي همراه است، يادآوري و متذكر شدن به معرفت فطري خداست؛ البته بايد توجه داشت كه اين متذكر شدن، داراي درجات متفاوت است و براي انسانها با شرايط روحي و نيز در حالتهاي مختلف، شدّت و ضعف تجلّی معرفت قلبي متفاوت است.
3. مهمترين راه متذكّر شدن خدا، عبادت در معناي عامّ است.
امام صادق (عليهالسلام) در پاسخ به اين سؤال كه «عبادت چيست؟» فرمود: «حسن النيّة بالطاعة من الوجوه التي يطاع الله منها.» (11)
« نيّت نيكو [و درست] به پيروي [از خدا]، از راههايي كه از آن راهها، خداوند اطاعت ميشود.»
در اهميّت عبادت همين بس، كه به عنوان غايت، خلقت جنّ و انس مطرح شده است: «ما خلقت الجنّ و الانس الّا ليعبدونِ» (12)
از اين راه، مختص ايمان آورندگان است و بالاترين درجات يادآوري شناخت فطري خدا در اين راه تحقّق مييابد.
پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) در مورد «نماز» كه از مهمترين عبادات است ميفرمايد: «الصلاة من شرايع الدين و فيها مرضات الربّ عزّوجلّ، و هي منهاج الانبياء و للمصلّي حبّ الملائكة و هديً و ايمانٌ و نور المعرفة. » (13)؛ «نماز، از شرايع دين است و رضاي پروردگار عزّوجل در آن است؛ و نماز، راه و روش آشكار و روشن پيامبران است؛ و براي نمازگزار است دوستي فرشتگان ، و هدايت و ايمان و نور معرفت.»
حضرت درباره «نماز شب» ميفرمايد: «صلاة الليل مرضاة الربّ و حبّ الملائكة و سنّة الانبياء و نور المعرفة و اصل الايمان.» (14)؛ «نماز شب رضاي پروردگار، دوستي ملائكه ، سنّت پيامبران و نور معرفت و اساس ايمان است.»
4. در احاديث، اهل بيت (عليهم السلام) راه حصول معرفت خدا، معرفي شده است؛ در اين احاديث بيان شده كه خداي متعال پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) و اهل بيتش (عليهم السلام)، را طريق معرفت خود قرار داده است.
امام علي (عليهالسلام) در تفسير آيه شريفه: «و علي الاعراف رجالٌ يعرفون كلاً بسيماهم» (15) ميفرمايد: «نحن الاعراف الذي لايعرف الله عزّوجلّ الاّ بسبيل معرفتنا ... انّ اللّه تبارك و تعالي لو شاء لعرّف العباد نفسه و لكن جعلنا أبوابه و صراطه و سبيله و الوجه الذي يؤتي منه.» (16)؛ «منظور از اعراف، ما هستيم كه خداي عزّوجلّ از غير طريق معرفت ما شناخته نشود ..... خداي تبارك و تعالي اگر ميخواست خودش را [بي واسطه] به بندگان ميشناساند، وليكن ما را درها و صراط و راه خويش و وجه و جهتي كه از آن به حضور او ميرسند قرار داد.»
امام رضا (عليهالسلام) در اين باره فرموده است: «من سرّه أن ينظر الي اللّه بغير حجابٍ و ينظر اللّه اليه بغير حجابٍ، فليتولّ آل محمدٍ ويتبرأ من عدوّهم.» (17)؛ «كسي كه از بيپرده نگاه كردن به خدا و بيپرده نگاه كردن خدا به او شاد میشود، پس آل محمد را ولی خود قرار دهد و از دشمنان آنان بيزاري جويد.»
نقش اهل البيت (عليهم السلام) در شناخت خدا در دو جهت كلّی قابل تبيين است، يكي در اصل معرفت خدا و ديگری در بيان معارف تفصيلی در باب خداشناسي.
نسبت به جهت نخست، بيانات ائمه اطهار (عليهم السلام) مهمترين وسيلههای تذكّر و يادآوری خداست و انسانها را به بهترين شيوه متوجه خدا میكند.
از وجه نظر دوّم به دليل آن كه خداي سبحان معارف تفصيلي دين را به معصومان (عليهم السلام) واگذار كرده است، آنان هم مآخذ و مرجع اينگونه معارفاند. گذشته از دو جهت مذكور، اين نكته نيز قابل توجه است كه چون معرفت خدا صنع اوست،ن پس طبيعي است افرادی كه رضايت خدا را بيشتر جلب كنند و در طريقي كه از او خواسته گام بردارند، بيشتر مورد لطف و عنايت خدا قرار ميگيرند.
و چون اهل بيت (عليهم السلام) جانشينان بر حقّ خداياند و خداوند معرفت و ولايت آنان را بر همه واجب كرده است، لذا شناخت اين بزرگان و دوستي آنها و قرار گرفتن و در تحت سرپرستی اعتقادی و عملی و اخلاقی آنان، طريق جلب رضايت خدا و عنايت او در همه زمينهها و از جمله معرفت الله است.
بدين سان، معارف عالي ديني منحصر به كساني است كه دوستدار اهل بيت (عليهم السلام) هستند و ذايقه ديگران از طعم شيرين و معرفت حضرت حقّ جلّ و علا، محروم است.
لازم به ذكر است كه طريق مذكور ، در ضمن عبادت مندرج است امّا به جهت اهميّت آن تأكيد و پافشاري معصومان (عليهم السلام) در اينباره، جداگانه ذكر گرديد.
5. يكي ديگر از وسيلههاي حصول معرفت قلبي خدا، طلب معرفت از خداست اين راه نيز قابل اندراج در راه عبادت است، زيرا كه «دعا» نيز نوعي عبادت خداست.
امام رضا (عليهالسلام) در تفسير آيه شريفه: «اهدنا الصراط المستقيم» ميفرمايد: «استزاده في المعرفة بربّه و بعظمته و كبريائه.» (18)
«آيه شريفه، بيانگر درخواست افزوني معرفت به پروردگار و به عظمت و كبربائيتش است.»
امام صادق (عليهالسلام) در پاسخ به اين سؤال كه اگر زمان غيبت را درك كرديم چه كنيم، فرمودد: اين دعا را بخوان: «اللّهم عرّفني نفسك ... » (19)؛ «خدايا خودت را به من بشناسان ... .»
توضيحی كه براي راه قبل بيان شد، براي روشن شدن مطلب كنوني نيز كافي است.
در اين جا مناسب است پس از طرح راههای متذكر شدن به معرفت قلبي، موانع اين معرفت نيز مورد بحث و بررسی قرار گيرد.
منابع:
1. صدوق، محمد، التوحید، ص 32 .
2 . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافي، ج 1، ص 98؛ موسوی، سید رضی، نهجالبلاغه، خطبه 179.
3 . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافي، ج 1، ص 97؛ صدوق، محمد، التوحید، ص 108 و 117.
4 . حسنی، اقبال الاعمال، ص 340.
5. غاشيه (88) آيه 21، ر. ك: اعلی (87) آيه 9 و 10.
6. يس (36)، آيه 69؛ ر.ك: ص (38) آيه 87؛ طه (20) آيه 2 و 3؛ مدثّر (74) آيه 31.
7. نحل (16) آيه 53.
8. اسراء (17) آيه 67؛ ر. ك: عنكبوت (29) آيه 65؛ انعام (6) آيه 41 ـ 41؛ زمر (39) آيه 8؛ نمل (27) آيه 62؛ روم (30) آيه 33.
9. توحيد صدوق . ص 231.
10. ر. ك: بقره (2) 164؛ يونس (10) آيه 6؛ رعد (13) آيه 3 و 4؛ نحل (16) آيه 11 و 12 و 13 و 16 و 65 ـ 79؛ اسراء (17) آيه 66؛ طه (20) آيه 54؛ انبياء (4) آيه 32؛ شعراء (26) آيه 8؛ روم (30) آيه 20 ـ 26 و 46؛ لقمان (31) آيه 31؛ سجده (32) آيه 53؛ مومنون (23) آيه 13 و 81؛ فرقان (25) آيه 62؛ ذاريات (51) آيه 49 ـ 55؛ واقعه (56) آيه 73 ؛ يونس (10) آيه 3، غاشيه (88) آيه 17 ـ 21؛ اعلی (87) آيه 1 ـ 10.
11. کلینی، محمد، اصول كافی، ج 2، ص 83.
12. ذاريات (51)، آيه 56.
13. صدوق، محمد، الخصال، ج 2، ص 522.
14. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 87، ص 161.
15. سوره اعراف (7)، آيه 46.
16. کلینی، محمد، اصول كافی، ج 1، ص 184.
17. برقی، احمد، المحاسن، ج 1، ص 133.
18. صدوق، محمد، علل الشرايع، ص 260 و عيون اخبار الرضا (عليهالسلام)، ج 2 ص 107.
19. کلینی، محمد، اصول كافی، ج 1، ص 337.