پرسش:
اینکه گفته شده "کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود" منظور چیست؟ چه راهی گم نشود و اصولا گم نکردن این راه چطور از طریق حج میسر می شود؟
پاسخ:
از جمله بحث های مهم در عرفان اسلامی بحث شریعت ، طریقت و حقیقت است.
این مقوله از جنبه های مختلفی قابل توجه و دقت است زیرا هم دین شناسی ویژه عارفان تبین می شود و هم نسبت عرفان عملی و عرفان نظری با یکدیگر و نسبت آن دو با دین و جایگاه آنها در اسلام مشخص می گردد
هم چنین از جهتی با بحث خاستگاه عرفان اسلامی و نیز با بحث معیار و میزان اسلامی در ارتباط تنگاتنگ است
از دیدگاه عارفان مسلمان دین در معنای عام خود شامل بر سه بخش است:
1- شریعت: مجموعه احکام و آداب اسلامی که در دستورهای فقهی و اخلاقی نمایان است را می گویند
2- طریقت: همان راه سیر وسلوک با هدف تقرب به خداوند با تمام دستورات و قواعدهایی که عمل بدان ها برای رسیدن به این هدف ضروری است.
3- حقیقت: معارفی که پس از عمل بر اساس شریعت و پیمودن مقامات و منازل طریقت به گونه ای شهودی بر عارف افاضه می شود. (1)
«شریعت پوست، مغز آمد حقیقت/میان این و آن باشد طریقت»
توضیح آنکه دین الهی که کامل و جامع است و تمام ابعاد وجودی انسان را تحت پوشش خود قرار می دهد با احکام ظاهری شرعی و اخلاقیات معمولی و متعارف (شریعت) ظاهر انسان را از پلیدی های آشکار پیراسته، به کمالات ظاهری می آراید و نیز با احکام باطنی و دستورات ویژه سلوکی (طریقت ) باطن او را از پلیدیهای درونی پاکیزه کرده به کمالات باطنی آراسته می سازد و بدین سان اسباب وصول او را به مقام قرب الهی (حقیقت ) که از آن به لقاء الله تعبیر می شود فراهم می آورد.
بنابراین مراحل سه گانه یاد شده هر کدام در جای خود لازم و ضروری و به سهم خود در دین و دیانت انسان و تکمیل شخصیت و ایمان او موثرند و نمی توان به بهانه دستیابی به یکی از آنها از دیگری چشم پوشید.
در این میان بحث حج، و احکام و مناسکش دارای ظاهری و باطنی می باشد.
منظور شاعر این است که ظاهر کعبه از مصالح مادی ساخته شده، در سرزمینی به اسم عربستان و در مکان مشخص، این کعبه ظاهری مادی دارد . بنایی است که توسط انسانی الهی به نام حضرت آدم (علیه السلام) ساخته و توسط حضرت ابراهیم (علیه السلام) تجدید بنا شد. منتها حرف این است که نباید به این ظاهر اکتفا نمود، خود این بنا و این ظاهر نماد و نشانه و آیتی برای حقایق بالاتر است. باید به باطن آن دست یافت و نگاه را عمیق تر کرد. «حاجی احرام دگر بند، ببین یار کجاست»
در واقع کعبه به تنهایی و مستقل نباید موضوعیت داشته باشد، که در این صورت راه را گم نموده ایم و صرفا یک عبادت بی روح انجام داده ایم، کعبه یکی از اسباب و عللی باید باشد که حاجی بتواند به برکت آن، به صاحب بیت و خانه، متصل شود و با او ارتباط برقرار نماید.
پی نوشت:
1. برای اطلاع بیشتر ر.ک: سيد حيدر آملى، أنوار الحقيقة و أطوار الطريقة و أسرار الشريعة، نور على نور،قم1382،صص15-20.
http://askdin.com/comment/1047608#comment-1047608