پرسش:
طبق آیات قرآن همه موجودات تسبیح و تحمید خدا را انجام میدهند . ما هم جز موجودات هستیم پس تسبیح میگوییم پس نماز خواندن چه معنی میدهد؟
پاسخ:
موجودات عالم دو قسمت هستند برخی دارای شعور و تعقل هستند که کارهای خود را از روی اراده و اختیار انجام می دهند مانند انسان و جن.
برخی از موجودات دارای شعور و تعقل نیستند که بتوانند کارهای خود را بر مبنای تعقل و اراده و اختیار انجام دهند بلکه یا جماد هستند که حرکتی ندارند یا نبات هستند که حرکت آنها اصلا ارادی نیست یا حیوان هستند که حرکت آنها ارادی است اما منشأ اراده آنها تعقل نیست بلکه غریزه است.
آنچه که مسجل و حتمی است این است که در آیات و روایات متعددی، بر تسبیح گویی همه اجزای هستی، تصریح شده است. ”«تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِن لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» یعنی: آسمان های هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند همه تسبیح او می گویند و هر موجودی تسبیح او می گوید ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید.(1)
اما این که تسبیح موجودات چگونه است به چه طریق است دو دیدگاه وجود دارد: 1. تسبیح به زبان حال 2. تسبیح به ”زبان قال”.
«علامه طباطبایی» می فرماید: « تسبیح تمامى موجودات تسبیح حقیقى و قالى است چیزى که هست قالى بودن لازم نیست حتما با الفاظ شنیدنى و قراردادى بوده باشد.»(3)
در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برخی از کفار از ایشان معجزه خواستند پیامبر مقداری سنگریزه در دست مبارک گرفتند و سنگریزه ها در دست آن حضرت به یگانگی خدا و رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) شهادت دادند (4) «شهید مطهری» می گوید: «در اینجا معجزه پیامبر (صلی الله علیه و آله) این نبود که سنگریزه را به تسبیح در آوردند، بلکه معجزه حضرت این بود که گوش های افراد را باز کردند و آنها صدای سنگریزه را شنیدند. آن سنگریزه ها همیشه تسبیح می گفتند و معجزه پیامبر (صلی الله علیه و اله) در شنواندن این صدا به آن گوشها بود، نه در به صدا درآوردن سنگریزه ها.»(5)
«سَبَّحَ لِلّهِ مِا فِی السَّمواتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ الْعَریزُ الْحَکِیمُ» ؛ آن چه در آسمان ها و زمین است، خدا را تنزیه می کند، اوست عزیز و حکیم .(6)
«آیه الله سعادت پرور»(ره) می فرمایند:
«هر موجودی تکوینا تسبیحات اربعه را دارد و چون سعه ی وجودی اش خدا را می شناسد به صورت غیر تکوینی نیز به تسبیحات اربعه توجه دارد، ولی گفتار انها فقط تسبیح و حمد است. و تنها انسان است که ماموریت دارد تشریعا هر چهار تسبیح را بگوید، اگرچه به حقیقت معانی انها متلبس نگشته باشد و ظهور تام تسبیحات چهارگانه از لحاظ گفتار و شهود در انسان کامل و شخص رسول الله(صلی الله علیه و آله) و اوصیای او (علیهم السلام) تحقق پیدا نموده است.»(7)
انسان از آن جهت که دارای جسم و اجزای مادی است این اجزاء و جسم او مانند همه اجزای عالم در حال تسبیح خدای تعالی است اما از آن جهت که انسان دارای شعور و ادراک و تعقل است و تکلیف پذیر است و قابل امر و نهی است خدا به او امر و نهی کرده است و از او خواسته است در این سیر الی الله همه موجودات داخل شده و اختیارا خدا را تسبیح کند و او را عبادت کند.
این تسبیح انسان علاوه بر آن تسبیح عمومی که همه عالم دارند و به تبع جسم و جان او هم تکوینا تسبیح خدا می گویند مکلف به گفتن تسبیح پروردگار است . و فرق اساسی انسان با دیگر موجودات همین جهت تکلیف پذیری اوست چرا که او دارای تعقل و اراده است و بر همین اساس تکلیف می شود بار مسئولیت اضافه ای بر عهده اوست که قرآن هم به این بار اضافه مسئولیت انسان اشاره کرده است:
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» ما بر آسمانها و زمین و کوههای عالم (و قوای عالی و دانی ممکنات) عرض امانت کردیم (و به آنها نور معرفت و طاعت و عشق و محبّت کامل حق یا بار تکلیف یا نماز و طهارت یا مقام خلافت و ولایت و امامت را ارائه دادیم) همه از تحمّل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند و انسان (ناتوان) آن را بپذیرفت، انسان هم (در مقام آزمایش و اداء امانت) بسیار ستمکار و نادان بود (که اکثر به راه جهل و عصیان شتافت). (8)
این بار مسئولیت ، علاوه بر آن تسبیح عمومی است که همه عالم (که انسان هم به نحو تکوین داخل در همین عالم است) داراهستند بر این اساس انسان مکلف است که خدا را عبادت کند.
خدا دو اراده دارد اراده تکوینیه و اراده تشریعیه ، به اراده تکوینی هر چه که اراده کند آن را کن فیکون می کند : «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید: «موجود باش» بلا فاصله موجود خواهد شد.(9)
اما اراده تشریعیه الهی به خاطر خلق موجودات مختار در عالم است و برای این که این موجودات وجود مختارشان لغو نباشد خیر و صلاح آنها را به آنها امر کرده و از بدی ها نهی فرموده است به عبادت امر و از معصیت نهی فرموده است . این امر و نهی الهی در واقع اراده تشریعیه الهی است آیا خدا می خواهد که بندگانش نماز 17 رکعت در روز را به جای آورند ؟ آری . این خواست خدا به اراده انس و جن تعلق گرفته است و این انسان است که اختیار می کند این امر الهی را انجام دهد یا نه. و از طرف دیگر خدا نهی می کند از این که دست درازی به مال یتیم بشود ولی گاهی می بینیم انسان هایی دست درازی می کنند.
این سر پیچی از امر و نهی الهی توسط برخی به معنای غالب آمدن آن افراد بر اراده خدا نیست بلکه این میدانی است که خدا برای ابراز اراده انسان باز گذاشته تا قوای او به فعلیت تبدیل شود ودرون مایه خود را نشان دهد .
و الا همان کاری که انسان انجام می دهد (چه عبادت و چه معصیت) متعلق اراده تکوینیه الهی است.
اگر کسی آگاهانه سجده کند یعنی عمل او از گذر گاه اراده اش انجام شود این سجده تشریعی است و اگر کسی نا آگاهانه سجده کند و سجده او متعلق اراده اش نباشد این سجده او تکوینی است همه عالم از جمله انسان تکوینا خدا را دائم سجده می کنند اما این انسانی که در جمع عالم خدا را سجده می کند انسان به معنای موجود با اراده و مختار نیست بلکه مانند کوه و دشت و حیوانات و گیاهان و سیارات و ... که خدا را سجده می کنند «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ »(10) انسان هم عضوی از این طبیعت خدا را سجده می کند. اما این انسان یک جنبه دیگر هم دارد که به آن وجه اراده مندی و اختیار داری «احسن مخلوقین» و متعلق «كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ » شده است این انسان وجهی دیگر به نام اراده دارد که با آن اراده اگر خدا را عبادت کند پاداش خواهد داشت و الا عقاب می بیند در عین حالی که از لحاظ تکوینی تسبیح خدا را می گوید.
پی نوشت ها:
1- اسراء :44.
2-کلینی، کافی، اسلامیه، 1417، ج 1 ص، 118حدیث 10؛ «هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ سُبْحَانَ اللَّهِ فَقَالَ أَنَفَةٌ لِلَّهِ»
3-طباطبایی، ترجمه المیزان، مترجم: موسوی همدانی، جامعه مدرسین، 1374، ج13، ص: 152.
4- مجلسی، بحارالأنوار، تراث، بیروت، 1407، ج 57 ص 169.
5- مطهری، مرتضی؛ آشنایی با قرآن، صدرا، 74، ج 4، ص 174.
6- حدید: 1.
7- سعادت پرور، علی، نور هدایت ، احیاء کتاب، تهران، 86، ج ۱، ص ۳۲۳.
8- احزاب 72.
9- یس:82.
10- رحمن:6.
http://askdin.com/comment/1048951#comment-1048951