پرسش:
چه کسانی می توانند اولیای خدا باشند؟و آیا این راه برای همه باز است؟ چه کسانی می توانند عصمت اکتسابی به دست آورند؟
پاسخ:
الف: رسیدن به مقام و جایگاه اولیاء الهی دارای شرایطی است، اگر کسی بخواهد به این مقام برسد لازم است به ویژگی های اولیاء الهی که در متون دینی به آن اشاره شده، توجه نموده و خود را متخلق به آن صفات نماید.
علاوه بر این از یک سو انسان باید به فراوانی رحمت و لطف خداوند اعتقاد داشته، و از طرف دیگر نسبت به لیاقت خودش تردید نداشته باشد؛ چرا که حتی انسان گنه کار، بعد از توبه و پیمودن مسیر کمال می تواند در زمره اولیاء الهی قرار گیرد.
در يک نگاه عام، اولياء الهي شامل پيامبران، ائمه و حتي ديگر مومنين مي شود. يعني هر کسي که در مسير بندگي و اطاعت خداوند متعال طي مسير نمايد -با وجود اختلاف مراتب معنوي که دارند ـ از مصاديق دوستان خدا شمرده مي شود.
به عنوان نمونه به این روایت توحه بفرمایید:
«قال ابوجعفر (علیه السلام) وَجَدْنَا فِی کِتَابِ عَلِیِّبْنِالْحُسَیْنِ (علیه السلام) أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ إِذَا أَدَّوْا فَرَائِضَ اللَّهِ وَ أَخَذُوا سُنَنَ رسولالله (صلی الله علیه و آله) وَ تَوَرَّعُوا عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ زَهِدُوا فِی عَاجِلِ زَهْرَهًِْ الدُّنْیَا وَ رَغِبُوا فِیمَا عِنْدَ اللَّهِ وَ اکْتَسَبُوا الطَّیِّبَ مِنْ رِزْقِ اللَّهِ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا یُرِیدُونَ بِهِ التَّفَاخُرَ وَ التَّکَاثُرَ ثُمَّ أَنْفَقُوا فِیمَا یَلْزَمُهُمْ مِنْ حُقُوقٍ وَاجِبَهًٍْ فَأُولَئِکَ الَّذِینَ بَارَکَ اللَّهُ لَهُمْ فِیمَا اکْتَسَبُوا وَ یُثَابُونَ عَلَی مَا قَدَّمُوا لآِخِرَتِهِمْ (1)
امام باقر (علیه السلام) فرمود: در کتاب علیّبنالحسین (علیه السلام) دیدیم که آن حضرت در توضیح آیه «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ» چنین فرموده:
زمانی که آنها واجبات الهی را بهجا آورند و به سنّت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عمل نموده و از محارم الهی دوری گزینند و جلوههای فریبندهی دنیا را ترک گویند و به آنچه نزد خداست، رغبت داشته باشند و به دنبال کسب روزی حلال باشند و با کسب روزی حلال، قصد فخر فروشی و زیادهخواهی را نداشته باشند و حقوقی که بر گردن آنهاست را ادا نمایند، خداوند به کسب و کارشان برکت میدهد و به خاطر آنچه برای آخرتشان، پیش فرستادهاند به آنان ثواب داده میشود.»
دست يافتن به چنين مقامي ممكن نيست، مگر با ايمان به خداوند و رياضت شرعی در مسير بندگي او و پشت پا زدن به خواسته هاي نامشروع نفساني به عبارت دقيق تر، شريعت راه بندگي و راه قرب الهي است.
در واقع، هر کس بخواهد به چنین مقامی برسد لازم است از دل شریعت چنین مسیری را بپیماید. این مقام دارای مراتب است و هر کس با توجه به ظرفیت معنوی خویش، توانایی رسیدن به مرتبه ای از آن را خواهد داشت.
ب: اما نسبت به مساله عصمت اکتسابی
اصل عصمت نوعي درك و معرفت دروني به همراه محبت نسبت به خداوند است كه فرد را از انجام امور نادرست و مخالف خواست خداوند باز مي دارد (2) و از اين جهت همه افراد بر حسب فطرت، به نوعي از درجات نازله عصمت برخوردارند. هيچ گاه دست به انجام برخي اشتباهات و گناهان نمي زنند. بخش ديگري از اين علم و محبت در طول زندگي مي تواند كسب شود، و فرد را به درجات بالاتري از عصمت برساند.
روح انسان به لحاظ سير تكامل و حركت جوهري ميتواند از مرتبه آغازين تجرد به عاليترين درجه تجرد راه يابد. درجه تجرد هر روحي، به اندازه سير و حركت جوهرياش در تحصيل مراتب كمال و تجرد بستگي دارد. هر مقدار روح كاملتر شود، درجه متعاليتري پيدا ميكند و كمالات و ملكات نوراني كاملتري نصيب او ميشود. يكي از كمالات، ملكه عصمت است، هر گاه ملكه نوراني عصمت به حد نصاب لازم برسد و روح انسان به لحاظ عقل نظري و عقل عملي كامل شود، از هر گونه گرايش ناپسند دوري ميكند و پيوسته جهت تحصيل ارزشيهاي انساني و الهي ميكوشد. (3)
در نتيجه هر انسان صاحب اراده اي، مي تواند با رياضت شرعي و تهذيب نفس، به مقام عصمت دست يابد. بنابراين خداوند هيچ كس را از رسيدن به مقام عصمت محروم نكرده است و عصمت منحصر به پيغمبران و امامان معصوم (علیهم السلام) نيست و برخي مراحل و مقامات عصمت نيز مانند مراتب ديگر كمال انساني دست يافتني است.
بنا بر آنچه بيان شد روشن مي شود كه:
اولا حقيقت عصمت نوعي معرفت و شناخت و محبت است كه شكل مختصر آن تا حدودي در اكثر افراد وجود دارد و بعلاوه مي توان در طول زندگي بر اين عالم بازدارنده افزود و آن را به درجه اي كامل رساند .
ثانيا راهكار رسيدن به ملكه عصمت كه نوعي معرفت و محبت كامل و تمام عيار است كه انسان را از هر نوع گناه و معصيت و لغزش بازدارد، براي هر فرد قابل دستيابي است كه مي تواند با افزايش معرفت ديني خود، و تلاش در مسير بندگي و عبوديت خداوند، و تقرب بيش از پيش به خداوند به حدي از معرفت و محبت الهي برسد، كه ديگر مجالي براي گناه و معصيت در او باقي نماند.
پی نوشت:
1.مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط- بيروت)، دار إحياء التراث العربي،1403 ق،ج66،ص277.
2. طباطبايى، محمد حسین؛الميزان فى تفسير القرآن،دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم،1417 ق، ج 2،ص 79.
3. صادقي،محمد امین،پيامبر اعظم در نگاه عرفاني امام خميني، مؤسسه آثار امام خميني، 1386ش. ص 48.
http://askdin.com/comment/1042801#comment-1042801