پرسش:
چرا شرع در برخی قضایا مجازاتی ندارد در حالی که روشن است شخص دارد نامردی می کند؟
پسری که دختری را طلاق داده، و آن دختر ضمن اینکه ماهیانه یک سکه از پسر می گیرد رفته ازدواج کرده است، حالا این پسر باید در بدبختی زندگی کند و صبح تا شب جون بکند تا آخر ماه پولش را بدهد به زنی که او را رها کرده تا با شوهر جدیدش به پشتوانه هخمین سکه های ماهیانه زندگی کند.
مثال دوم اینکه پسری پدرش فوت کرده بود و با مادرش و دو خواهرش در خانه ای که پدرش قبل از فوتش به مادرش داده بود زندگی می کردن.مادر پسر بعد از مدتی با یک مرد ازدواج کرده بود که مرد دو تا پسر داشت. آنها آمدند در خانه پدری او ساکن شدند و بعد برای حل مشکل نامحرمی پسران و دختران، بین آنها صیغه محرمیت خواندند. بعدها پسر فهمید این پسران با خواهرانش رابطه جنسی داشته اند. وقتی پسر از یک روحانی درباره قضیه اش پرسیده بود روحانی گفته بود چون با رضایت مادر و خواهراش بوده پدرخواندش و پسراش نه تنها گناهی نکردن بلکه ثواب هم کردن!!
آیا انسان با دیدن اینها در عدل خدا شک نمیکند؟ چرا آنها با این اعمال هیچ گناهی مرتکب نمیشن و حتی ثواب هم میکنند؟
پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
ببینید آنچه که بیان فرموده اید ناظر به خود احکام نیست، بلکه نشأت گرفته از بد عمل کردن خود اشخاص است. من به هر دو مسئله به صورت مستقل اشاره می کنم:
در مورد مسئله اول:
در هنگام قضاوت انسان باید بی طرف باشد، نه اینکه فقط خودش را ببیند. اگر جای خود این پسر، خواهرش بود آیا باز هم به اسلام اشکال می گرفت یا می گفت اگر مهریه خواهر من بخشیده شود ظلم و بی عدالتی است؟ خداوند فقط یک هدیه ولو کوچک به عنوان مهریه واجب کرده است و در نهایت توصیه و تاکید فرموده مبلغش ناچیز باشد. اینکه خود مردم برای اظهار عشق مبلغ آن را نجومی کرده و بعد از پرداخت آن باز می مانند یا مورد سوء استفاده واقع میشوند ربطی به حکم خدا و اصلا فلسفه مهریه ندارد.
مردم مهریه را از حکمت خودش خارج کرده اند و به جای اینکه هدیه ای باشد که مرد به زن میدهد، تبدیل شده به: "کی مهریه رو داده و کی گرفته"! یا از سوی برخی زنان تبدیل شده به اهرمی برای حفظ شوهر!!
بنابراین جوانی که دارد الان سکه های طلا را می پردازد باید برگردد و به گذشته خودش و شب خواستگاری و اینها بنگرد. نمیشود توقع داشت که اسلام عهدی را که مردم متعهد شده پرداخت کند نادیده بگیرد! همانطور که خود این جوان شاید اگر همین مسئله بین خواهر و شوهر خواهرش اتفاق افتاده بود توقع داشت اسلام از گرفتن این مهریه از شوهر خواهرش کوتاه نیاید و غیر آن را ظالمانه می دانست، اما چون الان خودش باید پای عهدی که بسته بماند این عهد را ظلمانه می داند.
در مورد مسئله دوم:
مورد دوم مورد بسیار مشکوکی است و به نظر می رسد آن پسری که در دادگاه بوده حقیقت را نگفته، و ماجرا یک ماجرای ساختگی باشد برای اینکه احکام دین زیر سوال برده شود، چرا که ابهامات جدی ای در آن وجود دارد.
چون اولا ما صیغه محرمیت خواهر و برادری که نداریم، بنابراین صیغه ازدواج خوانده شده است. با صیغه ازدواج دو دختر به دو پسر محرم نمی شوند، بلکه هر کدام از دختران به یک پسر محرم میشوند و این چیزی نیست که به درد آن زن و شوهر بخورد. علاوه بر اینکه این روش اصلا روش قابل قبولی نیست چون اینها بالاخره باید روزی ازدواج می کردند و برای ازدواج باید عقد پیشین پایان پذیرد. در این صورت این خواهران و برادران دوباره به زودی با هم نامحرم میشدند!!
و باز علاوه بر اینکه این صیغه محرمیت، صیغه دائم که نمیتواند باشد چون بعدا طلاق و جدایی دشوار است!! و اگر صیغه موقت بوده خب میشده که در آن شرط کنند که ارتباط جنسی در آن اتفاق نیفتد.
و باز علاوه بر اینکه برای ازدواج دختران اجازه پدر و یا جد پدری شرط است، بنابراین به صرف رضایت مادر و خودشان کافی نیست. و این موضوع باز بر مشکوک بودن این جریان می افزاید. و اتفاقا اسلام این اجازه را برای همین شرط کرده است که چنین مشکلاتی پیش نیاید و دختر یا مادر فریب نخورند.
اینکه یک روحانی گفته باشد آن ناپدری و پسرانش ثواب کرده اند از آنجا که طبق آنچه گذشت حرف واضح البطلانی است باز هم بر تردید ماجرا می افزاید، قطعا اگر این ماجرا با ابهاماتش درست باشد کار درستی نکرده اند. اما نباید از اسلام توقع مجازات آنها هم داشته باشیم چون همه چیز با رضایت طرفین بوده است. ما باید بی طرفانه قضاوت کنیم، یعنی به جای اینکه ان پسر خودش را به عنوان برادر در مسند قضاوت قرار دهد، به عنوان یک غریبه باید قضاوت کند تا قضاوتش به دور از احساسات باشد.
هر زنی تصمیم بگیرد به یک مردی برای ازدواج پاسخ مثبت بدهد، و در ادامه به رابطه جنسی با او هم رضایت بدهد اگر بی طرفانه نگاه کنیم مشکلی ندارد و ظلم نیست! چون در نهایت بدان راضی شده است.
نکته دیگری که وجود دارد اگر آن خانه و دارایی ها متعلق به پدر پیشین آن خانواده باشد خب طبیعتا بیشترین سهم ارث به پسر خواهد رسید و ازدواج مادر سهم پسر را از بین نمی برد. یعنی ناپدری نمی تواند مالک دارایی ایشان شود و حتی سکونت او در آن خانه هم باید با اجازه پسر و سایر ورثه باشد.
بنابراین این داستان علاوه بر اینکه ظلم نیست، بسیار جای تردید دارد.
نکته دوم:
گناه فقهی و مجازات های حقوقی با گناهان اخلاقی و عقوبت های اخروی متفاوت است. اگر زنی به قصد طلاق و گرفتن مهریه با پسری ازدواج کند درست است که به لحاظ حقوقی چون جرم او قابل اثبات نیست مجازات نمیشود، اما قطعا در آخرت عقوبت خواهد شد. همچنین آن ناپدری اگر به قصد آزار آن پسر با مادرش ازدواج کرده، و به همین قصد خواهران او را تصاحب کرده باشد. اینها اگرچه به لحاظ حقوقی و فقهی مجازات ندارند، اما قطعا به لحاظ اخلاقی گناه بوده، و در آخرت عقوبت خواهند داشت.
فقه و احکام کف کار است، بدین معنا نیست که انسان باید حتما طبق آن عمل کند و نباید فراتر از آن عمل کند. در مورد حکم ازدواج مادر و دو خواهر آن پسر هم همینطور است. واقعا به لحاظ فقهی و حقوقی هرگز نمی توان آن مادر و آن دو دختر را از ازدواج با آن مرد و پسرانش نهی کرد. شما اگر این مسئله را تصور کنید متوجه می شوید که اسلام واقعا تحت چه موضوعی و با چه بهانه ای باید مانع این ازدواج شود؟ اما به لحاظ اخلاقی بالاخره چنین رفتاری از سوی مرد و پسرانش صحیح نیست و این ازدواج هایی که جایز است به خودی خود، اگر به قصد آزار آن پسر باشد قطعا گناه است.
به هر حال آنچه که می فرمایید تفاوت بین فقه و حق نیست، بلکه تفاوت میان فقه و اخلاق است، اما چاره ای از آن نیست. به همین خاطر اسلام در کنار تبیین های حقوقی، بر اخلاق هم تکیه کرده است، مثلا از یک طرف حکم قصاص را به لحاظ فقهی حق اولیای دم دانسته ، اما از طرف دیگر بر بخشش قاتل تأکید فرموده است.
نکته سوم:
اگر باز هم مسئله برای شما حل نشده بیایید از زاویه دیگری به این مسئله نگاه کنید. خودتان را شارع و قانونگذار فرض کنید و با این فرض بفرمایید از نظر شما اسلام باید چکار می کرد؟
آیا باید اجازه ازدواج مادر را به دست پسرش بدهد؟ یا باید اجازه ازدواج خواهر را به دست برادر بدهد؟ اگر آری؛ خب طبق چه توجیهی؟ و اگر نه؛ خب اسلام هم همین کار را کرده است. پس اشکالی متوجه اسلام نیست.
می بینید که مسئله از سوی اسلام درست تبیین شده است و راه بهتری نبوده است. از نظر اسلام ازدواج در گرو رضایت زن و مرد است، و این کاملا منطقی است، بنابراین این توقع که اسلام باید رضایت آن پسر را هم در نظر می گرفت توقع به جایی نیست.
http://askdin.com/comment/1041015#comment-1041015