پرسش:
میخواستم در مورد مصلحت توضیح بدهید. اگر مثلا بدانیم جان یک نفر را بگیریم، صد نفر دیگر زنده میمانند آیا میتوانیم یا باید این کار را انجام بدیم؟ یا مثلا بدانیم اگر یک گناهی انجام بدهیم فلان خواص را دارد. آیا در این خصوص فقط به ذهنیت های خودمان تکیه میکنیم؟
پاسخ:
در این که همه رفتارهای ما باید در چارچوب انجام مصلحت بوده و تابع اهم و مهم باشد شکی وجود ندارد، و اسلام نیز همواره در امر و نهی هایش در همین چارچوب رفتار نموده و کاملا مطابق با مصلحت حکم کرده است. ما هم در هنگام تعارض این مصلحت ها حق مصلحت سنجی داریم اما تشخیص آن به این راحتی نیست و در گرو دقت و تفکر و مشورت است.
ما یک سری قواعد کلی داریم که هم در شرع و هم از سوی عقل مورد تایید هستند و می توانند ملاکی برای تشخیص مصلحت باشند، مانند قاعده نفی ضرر، یعنی اگر چیزی ضرر قابل توجهی داشت حرام است و باید کنار گذاشته شود و مانند آن؛ یا قاعده اهم و مهم که همواره امر مهمتر مقدم میشود. مثلا خوردن گوشت مُردار حرام است، اما اگر کسی برای حفظ جانش مجبور است از این گوشت بخورد وگرنه جان میدهد خب عقل می گوید اینجا حفظ جان مهمتر از خوردن گوشت حرام است، شرع هم همین را می گوید.
عقل انسان با در دست داشتن این قواعد 99 درصد مسائل را می تواند حل کند البته اظهار نظر دقیق بستگی به شناخت موضوع و آگاهی دقیق از شرایط دارد، و گاهی ساده نیست و نمی توان یک حکم ثابت بیان کرد.
مثلا در مورد تعارض جان انسان ها و مثالی که فرمودید که اگر جان یک نفر را بگیریم، جان تعداد بیشتری از انسان ها حفظ میشود خب تشخیص آن بستگی به دانستن شرایط و آگاهی های دقیقی دارد، چون گاهی اصلا میان جان ها تعارضی نیست و خود شخص گمان می کند تعارض است و مسئله جان انسان ها هم خیلی مهم است که نمی توان با احتمالات پیش رفت.
اما با این حال در جایی که این تعارض قطعی باشد مثل مسئله «تترّس» اسلام اجازه این کار را می دهد، یعنی دشمن از یک سپر انسانی بهره برده است و دارد پیش روی می کند که اگر جلوی آن گرفته نشود انسان های بیشتری کشته می شوند، در اینجا باید به سمت دشمن تیراندازی شود و اگر ناخواسته این انسان های بی گناه که به عنوان سپر استفاده شده اند کشته شدند شهید محسوب می شوند و گناهی بر قاتل آنها نیز نیست. اما به هر حال چون جان انسان ها اهمیت بسیاری دارد در این خصوص نباید خود انسان تصمیم گیری کند بلکه باید از حاکم شرع پیروی کند.
در مورد رفتارها هم طبیعتا مصلحت سنجی می شود اما این مصلحت سنجی باید قطعی و یقینی باشد، نه با گمان و یا با تکیه به دستاوردهای علوم تجربی که هر لحظه ممکن است ابطال شوند، با چنین مصلحت سنجی هایی نمیشود دستورات قطعی دینی را کنار گذاشت. مثلا نمی توان به این بهانه که برخی می گویند نوشیدن الکل برای بدن خوب است کسی دستورات صریح دین در مضر بودن این را کنار بگذارد.
بنابراین نباید به صرف اینکه حدس و گمان هایی در مورد خواص فلان گناه گفته میشود گمان کنیم که این ها برتر از فلان رفتار نیک است که از سوی خدا مورد توصیه قرار گرفته است. خلاصه آنکه اصل مصلحت سنجی مورد قبول است، اما بسیاری از انسان ها حدس و گمان ها و امور غیر یقینی را به اشتباه مصلحت سنجی تلقی می کنند.