پرسش:
من می توانم برای جمله «بابا آب داد؛ مادر نان پخت» تفسیرهای بسیاری ارائه بدهم. آیا تفسیرهای قرآنی نیز به همین شیوه نیست؟ در صورتی که گاهی ما به آن ها مانند اعجاز نگاه می کنیم زیرا قرآن را معجزه می دانیم! آیا اگر من بگویم این دو جمله را فرشته ای به من وحی کرده است، کسی می تواند آن را رد کند؟
پاسخ:
مطالبی خدمتتان عرض می شود که می توانند پاسخگوی شما باشند:
1. قرآن کریم کلام خداوند حکیم و علیم است که موجب هدایت و راهنمایی انسان به سوی کمال و سعادت است و برای همه انسان ها در همه دوران ها تا قیامت، راهنما و هدایتگر است.
2. خداوند متعال حکیم است و کلامش نیز حکیمانه است، لذا انتخاب کلمات، تقدم و تأخر آن ها و ...، همه از روی حکمت است و قطعا نکته و ویژگی ای دارد.
3. افق و سنخ کلام الهی، با افق و سنخ کلام بشری بسیار متفاوت است و هیچ انسانی نمی تواند مانندی برای قرآن کریم بیاورد، کما این که تاکنون نتوانسته است.
نکته: این ها را عرض کردم تا فاصله بسیار زیاد و تفاوت اساسی بین کلام خدا و بین سخنی که شما گفته اید، اندکی مشخص شود.
4. اعجاز قرآن کریم ارتباطی با تفاسیر ندارد و هیچ کس تاکنون از معجزه بودن تفاسیر سخن نگفته است. به بیان دیگر؛ گرچه محتوای تفاسیر، به تبع قرآن، به معارف دینی و قرآنی می پردازد و موضوعی ارزشمند است ولی هیچ گاه در راستای اعجاز هدایتگری و معرفت افزایی قرآن کریم نیست. لذا تفاسیر، خارق العاده نیستند و می بینیم که افراد بسیاری به نوشتن کتب تفسیری اقدام کرده و می کنند.
5. قرآن کریم از طرف خداوند متعال و توسط فرشته وحی، بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شده است، لذاست که خارق العاده است و هیچ کسی نمی تواند حتی مثل یک سوره آن بیاورد.
آثاری مانند شاهنامه و مولوی و ...، فارغ از ایرادها و نواقص زیادی که دارند و نیز فارق از تک بُعدی بودن آن ها (بر خلاف قرآن کریم که ابعاد اعجازی متعدد و گوناگونی دارد)؛ اصلا خارق العاده محسوب نمی شوند یعنی این گونه نیست که بطور عادی هیچ کس نتواند مثل آن را بیاورد؛ بله آن ها در دوره ای و تا زمان هایی، سرآمد بوده و هستند، ولی کارشان خارق العاده نیست تا گفته شود کسی توان آوردن مثل آن را ندارد.
6. قرآن کریم، خلاف ثابتات عقلی چیزی نمی گوید و نگفته است، لذا عقل ستیز نیست. بله ممکن است یک مطلبی در ابتدا، عقل گریز باشد ولی با دقت و تامل، و با فهم مراد الهی، روشن می شود که مخالف عقل نبوده است.
7. وقتی ثابت شد قرآن، کلام خداوند است، معنایش این است که معصوم است و هیچ خطا و اشتباهی ندارد، لذا اگر مطلبی دارد که در ظاهر با ثابتات علمی یا ... ناسازگار است، دیگر آن را رد نمی کنیم زیرا می دانیم کلام خداوند است و قطعا معنای صحیحی برای آن متصور است و خطایی ندارد لذا ما باید به دنبال وجه حمل صحیح آن باشیم، و تا وجه حمل صحیح، ممکن است نمی توان بر غیرصحیح، حمل نمود.
8. صرف این که بگویید این متن به من الهام شده؛ خارق العاده بودن آن را ثابت نمی کند زیرا کلامی می تواند معجزه و خارق العاده باشد که دیگران بطور عادی نتواند مانندی برای آن بیاورند.
9. ارزشمندی تفاسیر قرآن کریم، به خاطر این است که قرآنی که کلام خداوند متعال و معجزه است را تفسیر می کنند. لذا هر تفسیری از هر کلامی، ارزشمند نیست، بلکه باید دید چه چیزی را تفسیر کرده اند.
10. تفسیر قرآن کریم اسلوب و ضوابط خاصی دارد که خارج از آن ضوابط، آن تفسیر، اعتبار و ارزش علمی را ندارد. شخص مفسر نیز باید دارای ویژگی ها و مهارت هایی باشد تا تفسیرش اعتبار لازم را داشته باشد، کما این که گفته شده یک مفسر باید مجموعه ای از علوم را دارا باشد تا بتواند تفسیر صحیح ارائه دهد، از جمله دارا بودن ده علم: لغت؛ اشتقاق؛ نحو؛ قراءات؛ سيره؛ حديث؛ اصول فقه؛ فقه؛ كلام؛ موهبت.(1)
بنابر این:
علاوه بر خارق العاده بودن قرآن کریم و عدم توانایی همانندآوری برای آن، تفسیر قرآن، دارای اسلوب و ضوابطی است، همین طور کسی که می خواهد کلام الهی را به عنوان مفسر، تفسیر کند باید مهارت ها و شرائطی داشته باشد.
از طرفی هر متنی ارزش تفسیر ندارد و هر تفسیری هم علمی و ارزشمند محسوب نمی شود، خصوصا مواردی که صرفا بیان محتملات و ذهنیات است، نه بیان علمی.
پی نوشت:
1. معرفت، محمدهادی، التفسير و المفسرون فی ثوبه الغشیب، ناشر: الجامعة الرضويه للعلوم الاسلاميه ـ مشهد، 1418 ق/ 1997 م، چاپ اوّل، ج 1، ص 53 – 55.