انحراف از تاریخ

پرسش:

از نظر علامه سید جعفر مرتضی عاملی با چه روشی هایی در تاریخ نگاری انحراف ایجاد کردند با به عبارت دیگر ضوابظ حفظ انحراف و معیارهای تحکیم باطل چه بود؟

 

 

پاسخ:

علامه سید جعفر مرتضی عاملی (رحمه الله علیه) در جلد اول الصحیح به نکاتی اشاره می کنند و این موارد را « ضوابط حفظ انحراف و معیارهای تحکیم باطل » از سوی مورخان می نامند.

 

بنابر فرمایشات ایشان، مخالفان اهل بیت(علیهم السلام) از دو جهت به معارضه با اهل بیت(علیهم السلام) پرداختند.

 

جهت اول: کتمان فضایل اهل بیت(علیهم السلام) و تخریب آنها .

 

جهت دوم: فضیلت تراشی برای گروه مقابل اهل بیت و کتمان رذایل آنها.

 

مثال: دو لبه ترازو هنگامیکه در مقابل هم قرار می گیرند، که دو لبه بر خلاف هم حرکت کنند و حد وسط در مقابل هم قرار گیرند. اگر آخرین مرحله صعود 100 باشد اهل بیت (علیهم السلام) قرار داشتند و اگر پایین ترین مرحله سقوط 0 باشد دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) در این نقطه قرار می گرفتند. تحریف کننده گان حدیث و تاریخ در صدر اسلام، نمی توانستند 0 را به 100 تبدیل کرده یا 100 را به صفر مبدل سازند. ناچار همانند ترازو سعی کردند 100 را به 50 برسانند و از طرف مقابل نیز 0 را به 50 بشکانند تا مساوی قرار گیرند.

 

ایشان نظریه «عدالت صحابه» را اولین ترفندی می داند که برای تحریف تاریخ شد. با توسعه عنوان صحابه به همه کسانی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) را دیده بودند می توانستند نظرات اشتباه آنها را به عنوان حدیث و تاریخ برآیندگان غالب کنند اما با مشکل ارتداد برخی از صحابه مواجه شدند لذا پله بعدی را بر داشته و گفتند: اگر صحابه مرتد شده به اسلام برگشتند، امتیاز عدالت نیز به آنها بر می گردد.

 

پله بعدی در مورد اختلاف صحابه با هم بود، لذا گفتند: نباید در مورد اختلاف صحابه اظهار نظر کنیم! بلکه واجب است از آنها جز به نيكى ياد نكنيم. اگر کسی زیر بار این نظریه نرفت و از صحابه انتقاد کرد، زندیق است و چاره اش شمشیر است. حتی گناهانی که عامه مسلمانان را فاسق می کند صحابه را فاسق نخواهد کرد. و اگر گناهی انجام داده اند قطعا موفق به توبه شده اند. و بدریها اگر توبه نکنند نیز گناهانشان بخشیده می شود. گاهی نیز گناه نیست بلکه اجتهاد اشتباه است. بنابراین گفتند«جنگ‏ها و فتنه ‏هايى كه بين صحابه واقع شد، مبتنى بر اجتهاد بود. هر مجتهدى مصيب است ... و آن كه مخطى، معذور و بلكه مأجور است».

 

مقام صحابه را تا آنجا ارتقا دادند که با نبود نص رأی آنان ملاک بود. حتی در برخی از موارد با بودن نص، اجتهاد آنان مقدم شد. در این فتاوای مخالفت به قرآن و سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) دیده می شود و برای حل این مشکل دست به جعل قانون دیگری زدند که صحابه حق تشريع دارند و فتاواى آنان سنّت است، مگر فتواى على (علیه السلام)،ابن تیمیه می گوید:«مالك و عالمان ديگرى از سنّت على پيروى نمى‏ كنند. آنان همه در پيروى از سنّت ابو بكر و عمر اتّفاق نظر دارند» .  در مقابل سنت خلفا، کنار سنت قرآن و سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) قرار گرفت که در شورای شش نفره عمر خود را بروز داد.

 

قاعده بعدی که ساخته شد، قاعدۀ«اجماع پيشوايان هدايت شده» بود خطيب بغدادى درباره مواردی که دستوری در شرع درباره آن وجود ندارد، مى‏ گويد: حكم شرعى با اجماع ائمه (يا امّت) بر تحليل و تحريم ثابت مى ‏شود.

 

اینان به سنت خلفا بسنده نکرده و موضع دیگری را بدعت نهادند و گفتند: «سنت دوتاست: سنّت پيامبر (صلی الله علیه وآله) و سنّت امام عادل.» حتی پا را فراتر گذاشته و سنت امیر را نیز حجت دانستند و گفتند«امير هر منطقه كه از حضور صحابى محروم بود، به اجتهاد در احكام دين روى آورد.گويى مى‏ خواهند با مرتب كردن قضايا به اين نحو، به مردم چنين القا كنند كه اين كار در اثر ضرورت صورت گرفته است.»

 

بنابراین رأی صحابه قوی تر از رأی دیگران بود، قول آنان اگر معارض حدیثی هم قرار می گرفت، حدیث به دیوار زده می شد. عمل آنان جبران ضعف سند را می کرد، مراسیل آنها حجت بود.

 

اما در مقابل برای اینکه مقام پیامبر(صلی الله علیه وآله) را تنزل دهند، گفتند:

 

حضرت نیز اجتهاد کرده و در بعضی از موارد از جمله فدیه اسیران بدر و آیه حجاب العیاذ بلله به خطا رفته است.

 

پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز دچار فراموشی و سهو می شد و حتی در نماز اشتباه می کرد. اما امت عصمت دارد، اجماع امت نوبت پس از نوبت است، ظنّ معصوم از خطا، خطا نمى‏ كند.  با اين ضابطه بسيارى از مشكلات خود را حل كردند.

 

ثمره این کار تقدیس کور حتی از حدیث دروغ بود، بنابراین برخی از کتابها را صحیح دانسته تا راه برای تحقیق محققان بسته شود.هركس بخارى و مسلم از او روايت كرده‏اند، از صافى گذشته است. صحیح بخاری و مسلم روایات فراوانی دارد که با نص قرآن مخالف است وبعد از این رو مقرر کردند که حدیث یک اصل قائم به خویش دارد و نیازی بر عرضه حدیث به قرآن نیست. و احادیثی که گویای عرضه حدیث بر قرآن است ساخته زندیقان است!

 

در  مقابل روایات شیعه در فضائل و مطاعن کاملا کنار گذاشه شود زیرا به زعم آنان جاهل تر و بدعت گذار تر از شیعیان نیست. حتی خوارج از شیعه راستگوتر بوده و گزارشهای آنان مقدم بر گزارشهای شیعیان مقدم است. البته لطف کرده و روایات بدون زیان شیعیان را پذیرفته اند.  دشمنی آنان با شیعه تا بدانجا ادامه یافت که شخصیت های مخالف شیعه را تا توانستند بالا بردند مثلا حدیثی جعل کردند مبنی بر اینکه« نصف دین نزد حمیراست». شخصی همانند ابوهریره راوی اسلام شد! که به گفته خود عمر بن خطاب دروغگو ترین محدثان بود.

 

با آنکه حدیث شیعیان قابل قبول نیست اما در مواردی که امری وجود نداشت موافقت اهل کتاب جایز بود. بنابراین اسرائیلیات مهر تایید خورد.

 

البته طبق فرمایش علامه سید جعفر مرتضی عاملی موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که ایشان بدان اشاره نکرده است.(1)

 

 

 

پی نوشت:

 

1. علامه سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره البنی الاعظم(صلی الله علیه وآله)، مترجم محمد سپهری، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، 1391ش، ج1، ص220 تا263