ضرورت حضور پیامبران تبلیغی

پرسش:

چرا خداوند بعد از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) پیامبری، مبعوث نمی سازد تا هم باعث تقویت ایمان مومنین باشد و هم از انحرافات در دین جلو گیری شود؟

ما در طول تاریخ همواره پیامبرانی داشتیم که هم قبل از رسالت و بعد از رسالت پیامبر دوران خود،مشغول ترویج و تبلیغ دین بودند،پس چرا بعد آخرین رسول که دین کامل شده است دیگر پیامبری از طرف خداوند برای تثبیت و ترویج دین فرستاده نمی شود؟

نکته : بنده کاری با امام زمان(عج الله تعالی فرجه)  و مبلغان دین در زمان کنونی ندارم،منظورم کسانی هستند که مورد تایید مستقیم خدا و در بین مردم حضور آشکار داشته باشد.

 

 

 

پاسخ:

 

از حکمت‌های بعثت پیامبر جدید، حفظ و صیانت محتوای دعوت پیامبر قبلی، از تحریف و نابودی است. اما از آن جا که خداوند، خود نگاهبانی قرآن را از تحریف ضمانت کرده است. (1) دیگر نیاز به پیامبر جدید نیست.
چه این که از موجبات ظهور پیامبر جدید، لزوم تبیین و تفصیل شریعت و استمرار ارتباط بین حجت خدا و مردم است که این مسئله در اسلام، از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام) تأمین می‌گردد.(2) البته خاتمیت به معنای عدم نیاز به دین و آیین جدید است و نباید خاتمیت را به ختم شریعت و دین معنا کرده اند، موضوع هدایت و رهبری مسئله دیگری است که انسان هیچ وقت از آن بی نیاز نخواهد بود، از این رو از نظر شیعه، امامت ادامه نبوت است و پیشوایان دین، وظیفه هدایت و راهنمایی مردم را برعهده دارند.
امامان هر چند مقام نبوت ندارند و به آنان وحی نمی‌ شود، اما با عالم غیب مرتبط اند و حقایق الهی به آن‌ها الهام می‌ گردد. سلسله امامت تا روز قیامت تداوم خواهد یافت تا آن جا که اگر تنها دو نفر روی زمین زنده بمانند، یکی از آنان حجت خداوند خواهد بود.
خداوند پیامبران را برای هدایت مردم به راه راست و برای سعادت و خوش بختی مردم و خیر و صلاح آنان مبعوث کرده است. پیامبران آمده ‏اند تا راه سعادت را به انسان‏ ها نشان دهند. بشر در تعلیمات انبیاء مانند یک دانش‏ آموز بوده که او را از کلاس اوّل تا آخرین کلاس بالا برده‏ اند.
خداوند برنامه سعادت را توسط پیامبران به بشر ابلاغ کرده است و از آن جایی که جامعه انسانی از اوّل شایستگی دریافت برنامه کامل و جامع را نداشت، پیامبران یکی پس از دیگری آمدند تا کم کم برنامه جامع را ارائه نمایند، تا رسیدن به زمان بعثت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله). در این زمان بشر به اندازه‏ ای از رشد رسید که بتواند برنامه سعادت را به طور جامع و به صورت کامل دریافت کند و آن را حفظ نمایند. چون به این مرحله رسید، دین به صورت کامل به گونه‏ ای که بتواند تا قیامت نیازهای بشر را تأمین کند، عرضه شد و همه گفتنی‏ ها گفته شد و دیگر برنامه و مطلبی باقی نماند تا نیاز به آمدن پیامبری باشد. در این موقعیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) به عنوان خاتم پیامبران و پایان دهنده نبوت مبعوث گردیده و قرآن به صراحت اعلام فرمود که او آخرین پیامبر است و تا قیامت پیامبری نخواهد آمد.

 

قرآن می‏فرماید: "محمد(صلی الله) پدر هیچ یک از مردان شما نبود، ولی رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است و خداوند به هر چیز آگاه است".(3) پس نیاز به پیامبر برای این است که نقشه تکامل بشر به وسیله او ارسال شود. وقتی بشر نقشه کامل را دریافت نمود، دیگر نیازی به بعثت پیامبر ندارد. به دیگر سخن: انبیای پیشین برای این که انسان بتواند در راه پرنشیب و فرازی که به سوی تکامل دارد پیش برود، هر کدام قسمتی از نقشه این مسیر را در اختیار او گذاردند تا این شایستگی را پیدا کرد که نقشه کلی و جامع تمام راه به وسیله آخرین پیامبر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) از سوی خداوند بزرگ در اختیار او قرار گیرد. بدیهی است با دریافت نقشه کلی و جامع نیازی به نقشه دیگر نخواهد بود.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: "من آن خشت آخرینم و من خاتم پیامبرانم".(4)
چون انسان‏ها آخرین نقشه را دریافت نموده ‏اند، با کمال عقلی که به آن دست یافته‏ اند، به وسیله آن می‏توانند زندگی و خوشبختی را ترسیم کنند. به این دلیل نقشه کامل به انسان داده شده که چون به مرحله ‏ای از بلوغ فکری دست یافت که می‏تواند سعادت و رستگاری را بفهمد و در زندگی خود اجرا کند، نیز وجود امامان معصوم (علیه السلام) بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، انسان‏ها را از دریافت‏های اشتباه و فهم غلط آیات الهی یا این نقشه زندگی و از تفسیرهای متفاوت که می‏تواند انسان‏ها را به بیراهه بکشاند، تضمین می‏کند، بنابراین با وجود نقشه کامل زندگی و مفسران معصوم که ما را از خطا و اشتباه باز می‏دارند، نیازی به پیغمبر جدید نخواهد بود.

 

در نظر برخی، از جمله علامه طباطبایی، یک پیامبر تنها دارای هدایت تشریعی و به اصطلاح ارائه کننده راه هدایت است. اما امام افزون بر آن، دارای هدایت تکوینی هم هست. یعنی امام از نظر تأثیر باطنی و نفوذ روحانی که اثر وجودیش در قلب انسان می‏ تابد، او را هدایت می‏کند. مقام امامت یک نوع ولایت بر اعمال مردم است از نظر باطن، که توأم با هدایت می ‏باشد. (5)
استاد مطهری هم در همین رابطه می نویسد: فرق نبوت و امامت در این است که نبوت راهنمایی، ابلاغ و اخبار است. ولی امامت، رهبری است و علاوه بر رهبری اجتماعی، رهبری معنوی به سوی خدا هم هست. (6) به عبارت دیگر نبی تنها مأمور به ابلاغ رسالت و دادن نویدها و بیم‏ ها به مردم است، اما امام علاوه بر آن پیشوایی است که دارای سمَت امر و نهی و تکلیف و دستور است و جامعه بشری را با مدیریت صحیح به حد کمال رساند.(7)

 

بنابراین امامت، مقام رهبری همه جانبه مادی و معنوی، جسمی و روحانی و ظاهری و باطنی است. امام رئیس حکومت و پیشوای اجتماع و رهبر مذهبی و مربّی اخلاق ورهبر باطنی و درونی است. امام از یک سو با نیروی معنوی خود افراد شایسته را در مسیر تکامل باطنی رهبری می‌کند، و با قدرت علمی، افراد نادان را تعلیم می‌دهد و با نیروی حکومت یا قدرت‌های اجرایی دیگر، اصول عدالت را اجرا می‌نماید.
امامت، عهد و پیمان الهی است. چنین مقامی از همه کس بر نمی‌آید، حتی بعضی پیامبران به این مقام نرسیدند. امامت باطن نبوت و رسالت و مقامی بس ارجمند است که والاتر از پیامبری و نبوت است.

 

اگر سوال شود : وجود یک پیامبر تبلیغی می توانست بعد از رحلت پیامبر جلوی تحریف معنوی و فرقه فرقه شدن مسلمانان را بگیرد! پس چرا خدا آن را نفرستاد؟

 

جواب داده می شود:

 

آنچه که باید توسط وحی برای هدایت بشر نازل می شد توسط پیامبران تا پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) به تمام و کمال نازل شد و وحی جدید و ارسال پیامبر جدید کار عبثی قلمداد می شود. و هر آنچه که برای اطمینان خاطر از حفظ کتاب الهی ، تفسیر و تاویل صحیح آن و اقامه حدود و اجرای احکام دین الهی نیاز است توسط امام معصوم جاری خواهد شد .

 

در واقع امام معصوم(علیه السلام) بعد از پیامبر خاتم همه شرایط پیامبران را داراست بجز وحی تشریعی . پس اگر فرقه ای امام معصوم(علیه السلام) بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) را انکار کند دقیقا شبهه و سوال شما به جا و وارد خواهد بود.

 

این دین الهی درست است که قرآن در آن تحریف نمی شود ولی ضامن اجرایی و مفسر معصوم می خواهد که در قرائت صحیح از دین اسلام -مکتب تشیع- ثابت می کند که باید بعد از پیامبر حتما امام معصوم باشد. و الا دین خدا بدون پشتوانه علمی و عملی خواهد ماند.

 

اگر سوال شود: در هر صورت باید در بین مردم یک معصوم باشد ولی چرا در دوران ما این مهم تحقق نیافت است؟!

 

جواب این است که:

 

در طول تاریخ انسان بارها برای بشر پیش آمده که بر اثر عملکرد بد خود ولی خدا( امام یا پیامبر) از آنها غایب شده و یا خدا برای تنبیه آنها پیامبری بر آنها نفرستاده و مدت ها سرگردان بودند و بعد از التفات به اشتباه خود، خدا، ولی خود را بر آنها فرستاد. (در جلد اول کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق موارد متعدد آن را بیان کرده است)

 

ثانیا: عامل اصلی غیبت ولی خدا در جامعه عملکرد بد مردم و عدم آمادگی آنها است و الّا خدا اراده کرده در همه زمان هاو مکان ها ولی خود را بفرستد. این هم که ولی خود را از جامعه ما گرفته است به معنی فقدان او و عدم حضور نیست چرا که همیشه ولی خدا در روی زمین هست بلکه این عملکرد بد جامعه باعث شده که ولی خدا مخفی باشد و عدم ظهور داشته باشد البته ثمرات فراوانی از وجود آن حضرت به مردم می رسد (که جای بحث آن نیست)

 

به قول خواجه نصیر : «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا»(8)

 

ثالثا: حال که امکان ظهور نیست باز جامعه اسلامی را رها نگذاشته اند و دستور فرموده اند در امور زندگی دینی خود به مراجع و علمای دین مراجعه کنید :

 

چنان که در توقیع شریف از جانب امام زمان (عج ) آمده است : «مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَيْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّه‏». (9)  اما زمان مراجع را حجت بین خود و مردم قرار داده و رد کردن حکم آنها را رد کردن خودش دانسته است.

 

رابعا: دين داري در زمان غيبت مشکل تر است و در عوض آن ثواب دين داري هم بيشتر خواهد بود.
امام سجاد (عليه‌السلام) در توصيف مؤمنان عصر غيبت مي فرمايند: مردمان زمان غيبت مهدي (عجل الله تعالی فرجه)، که به امامت آن حضرت پاي بندند و همواره در حال انتظار ظهور به سر مي برند، از مردمان همه زمان ها برترند ; زيرا خدا چنان درک و فهم نيروي تشخيص آنان را قوت مي بخشد که غيبت نزد آنان همانند زمان ظهور مي باشد . . . آنان به حق اخلاص ورزانند. (10)
.

 

انسان دين دار عصر غيبت، که دسترسي عادي به امام زمان ندارد، بر اساس درک عقلي و تهذيب اخلاق و انديشه به يقين والايي دست مي يابد و همواره به دفاع از احکام و عقايد ديني مي پردازد . اين در حالي است که اغلب مردم در زرق و برق و لذات مادي دنيوي غوطه ورند و به احکام و ارزش هاي ديني و فضيلت هاي انساني بي توجه .

 

 

 

امام صادق (عليه‌السلام) مي فرمايند: پيامبر (صلي الله عليه و آله) به علي (عليه‌السلام) فرمودند: يا علي! بزرگ ترين مردمان در ايمان و يقين کساني هستند که در آخر الزمان زندگي مي کنند، آنها پيامبرشان را نديده اند و امام شان در غيبت به سر مي برد، با اين همه، آنان از روي علوم و معارف و کتاب هايي که در اختيار دارند، ايمان آورده و در ايمان خود پايداري هستند .(11)

 

امام باقر (علیه السلام) فرموده‌اند: کسي که در حال انتظار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرده باشد، زيان نکرده اگرچه در ميان خيمه با لشگر حضرت نمرده باشد. (يعني هر جا بميرد، پاداش شهيد را دارد) (12)

 

 

 

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: به زودي بعد از شما گروهي مي‌آيند که پاداش يک نفر از آن‌ها به اندازه پاداش پنجاه نفر از شماست. آن‌ها گفتند: اي رسول خدا، ما در جنگ بدر و احد و حنين با تو بوديم و درباره ما قرآن نازل شد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: آنچه را که آن‌ها به دوش گرفتند، اگر بر دوش شما مي‌نهادند، مثل آن‌ها صبر و استقامت نمي‌کرديد. (13)

 

پی‌نوشت‌ها :
1. حجر : 9.
2.محمد تقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، نشر موسسه در راه حق، قم 1368 ش، ص 188 - 184.
3. احزاب : 40.
4. ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران، ج 8، ص 412.
5. علامه طبا طبایی، تفسير الميزان، نشر جامعه مدسین قم، ج 1، ص 372 تا ص 382.
6. علامه مرتضی مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا ، تهران 1374، ج 3، ص 318.
7. آیه الله جعفر سبحانی، منشور جاوید، انتشارات توحید، بی تا، ج 5، ص 252.

 

8- موسوی زنجانی، عقاید امامیه اثنی عشریه، اعلمی، بیروت، 1413، ج1، ص 239.

 

9- کلینی، کافی، اسلامیه، تهران، 1407، ج1، ص67

 

10- صدوق، کمال الدین، سلامیه، 1395ق، ج 1، ص 320 .
11- مجلسی، بحار الانوار، تراث، بیروت،1403،  ج52، ص 125.

 

12- صافی، منتخب الاثر، موسسه سیده معصومه، قم، 1377، ص 498 .

 

13- مجلسی، بحارالانوار، تراث،بیروت، 1403، ج 52 ، ص 130.

http://askdin.com/comment/1038504#comment-1038504