پرسش
باتوجه به امکان انکارمعجزات پیامبران به دلیل عدم شهود حضرات پامبران یافرشتگان و...چگونه به معاد ایمان داشته باشیم؟
پاسخ
دوست عزیز، در باب «معاد» با دو مبحث روبرو هستیم:
یکی اصل اعتقاد به معاد، بدین معنا که سرای دیگری هست که هر کس در آنجا اعمالش حسابرسی می شود و متناسب با اعمالی که در دنیا انجام داده، پاداش یا عذاب می گیرد؛
و دیگری جزئیات معاد و مسائلی همچون کیفیات پاداش بهشت و وجود مراتب بهشت و تاثیر ترک نماز در گمراه شدن و جهنمی گشتن و ...
در مورد اعتقاد به معاد از دو طریق می توان اقدام کرد: یکی طریق عقلی و دیگری طریق نقلی و متون دینی نقل شده از انبیاء و معصومان(علیه السلام).
اما در مورد جزئیات معاد، چاره ای جز این نیست که از قرآن و سایر متون دینی بهره در دسترس بهره ببریم.
اشکالی که مرقوم فرمودید، ناظر به اثبات نبوت انبیاء و ارتباط وحیانی آنها با خدا است؛ یعنی اگر نتوان حقانیت انبیاء را از طریق معجزه اثبات کرد، نتیجتاً نمی توان از مفاد آنها برای اثبات اصل معاد و یا توضیح جزئیات معاد استفاده کرد.
اگر فرض کنیم، اشکال مذکور صحیح باشد، این اشکال، راه دستیابی به توضیح جزئیات معاد را مسدود می سازد اما از آن جایی که عقل می تواند اصل معاد را اثبات نماید، راه اعتقاد به اصل معاد، به کلی مسدود نمی شود.
در ادامه، سعی می شود نخست نشان بدهیم که عقل چگونه مستقل از متون دینی، معاد را اثبات می کند و سپس نشان می دهیم که اشکال مذکور نمی تواند حقانیت انبیاء را مخدوش بسازد و در نتیجه، همچنان می توانیم از متون دینی -خصوصا قرآن- برای اثبات معاد و توضیح جزئیات معاد استفاده کنیم.
این مباحث را در دو بخش دنبال می کنیم: الف. دلایل عقلی اثبات معاد؛ ب. اثبات حقانیت انبیاء(علیه السلام) خصوصا پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)
الف. دلایل عقلی اثبات معاد
برای اثبات عقلی معاد، دلایل متنوعی ارائه شده است که برخی از آنها مبتنی بر اوصاف خدا است؛ یعنی اگر بپذیریم خداوند دارای صفاتی همچون حکمت یا عدالت است، باید بپذیریم چینن خدایی، افزون بر دنیا، سرای دیگری نیز خلق کرده است که در آنجا هر کسی به نتیجه عملش می رسد. در ادامه، به دو نمونه از این براهین اجمالا می پردازیم:
دلالت حکمت خدا بر وجود معاد
مقدمه اول: خداوند بینیاز مطلق است و هیچ غایت و هدفی برای ذات متعالی او قابل تصور نیست. با این حال فعل او حکیمانه و غایتمند است و غایت آن، نیل همه موجودات به کمال مطلوبشان میباشد.
مقدمه دوم: آفرینش انسان، فعلی از افعال الهی است و بر اساس حکمت الهی، دارای غایت خاصی است.
مقدمه سوم: غایت نهایی خلقت انسان آن است که به کمال ابدی و جاودان دست یابد و تحقق این غایت، در گرو وجود حیات اخروی جاویدان است؛ زیرا اگر حیات آدمی با توجه به پیچیدگی و عظمت وجود او، در زندگی چند روزه دنیا محدود گردد و با مرگ، هستی او نابود شود و به جهان جاودانهای انتقال نیابد خلقت او لغو و بیهوده خواهد بود. به عبارت دیگر، با توجه به اینکه انسان دارای روح قابل بقاست و میتواند واجد کمالات ابدی و جاودانی گردد، آن هم کمالاتی که از نظر مرتبه و ارزش وجودی،قابل مقایسه با کمالات مادی نیست، اگر حیات او منحصر به همین حیات دنیوی محدود باشد با حکمت الهی سازگار نخواهد بود.(1)
بنابراین حکمت الهی وجودِ سرای جاویدانی را اقتضا میکند که آدمی سرانجام به آنجا منتقل شود و تا ابد در آن به سر برد.(2)
دلالت عدالت خدا بر وجود معاد
مقدمه اول: از صفات خداوند، عدل است و آفرینش او نیز بر عدالت است.
مقدمه دوم: با این همه ما در جهان میبینیم که انسانهای با فضیلتی به پاداش اعمال خود نرسیدهاند و در مقابل، انسانهای شروری نیز به کیفر اعمال خود نمیرسند؛ دلیلش هم این است که دنیا ظرفیت تحقق عدالت را ندارد.
مقدمه سوم: بنابراین، چون خدا عادل است و در حق هیچ انسانی ظلم روا نمیدارد و در پیشگاه او ستمگران و بدکاران با نیکان برابر نیستند و پاداش و کیفر هر عملی را به تناسب میدهد، باید جهان دیگری باشد که عدالت خدا را برتابد و در آنجا پاداش و کیفر هرکس بنا بر عملش داده شود؛(3)
بنابراین باید معاد وجود داشته باشد.
در نتیجه، مشخص می شود حتی اگر اعتبار متون دینی را نپذیریم، عقلاً وجود خدای حکیم و عادل، وجود معاد را نتیجه می دهد؛ یعنی محال است خدا با چنین اوصافی موجود باشد، اما معاد موجود نباشد.
ب. اثبات حقانیت انبیاء(علیه السلام) خصوصا پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)
در مورد وجود انبیاء و معجزات و نحوه اثبات آنها گفتنی است که بسیاری از این اطلاعات را از طریق قرآن بدست آورده ایم وگرنه منابع تاریخی چه بسا برای اثبات تمامی این امور کافی نباشند و نهایتا وجود برخی از انبیاء را اثبات کنند و یا به صورت ضعیف و غیرمستند از معجزات برخی از انبیاء سخن بگویند.
آنچه سبب شده ما به وجود انبیاء و معجزاتشان معتقد شویم، آموزه های قرآنی است. به همین جهت، اثبات حقانیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و قرآن، نقش مهمی در اعتقاد به سایر انبیاء و حقانیت آنها دارد؛ چنانکه نقش مهمی در وجود معاد و توضیح جزئیاتش دارد.
در باب حقانیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) راه های گوناگونی پیشنهاد شده است که یکی از آنها معجزه است. در مورد معجزه نیز مصادیق متنوعی ذکر شده که مهمترینشان قرآن است. بله، سایر معجزات از طریق منابع تاریخی نقل شده اند اما قرآن تنها معجزه ای است که به صورت متواتر نقل شده و اثبات اعجازش در دسترس ما است.
در ادامه، به روشهای اثبات حقانیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و قرآن می پردازیم تا از این طریق، روشن شود چرا به وجود انبیای دیگر و حقانیت آنها، و همچنین به وجود معاد و جزئیاتش معتقد هستیم.
دلالت صدق حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) بر حقانیت او
صدق نبی ص در زندگی شخصی نیز گواه بر صدق او در زمینه نزول وحی است؛ یعنی اگر همه مردم محمد ص را در طول زندگی صادق یافتند، می توانند به این امر مطمئن گردند که در این زمینه نیز او صادق است و این قول او که به او وحی می شود نیز صادق است. جالب اینجاست که وقتی که پیامبر ص از غار حراء به سوی مردم آمدند، به همین ترتیب استدلال کردند و فرمودند اگر من به شما خبر بدهم که پشت این کوه دشمن مهیای جنگ شده است، شما آماده نبرد می شوید؟ همگان پاسخ گفتند آری ما به صداقت تو ایمان داریم. آنگاه پیامبر ص، اعلام رسالت کرد و فرمود که به من وحی می شود(4). بنابراین، پیامبر(صلی الله علیه و آله) انسانی وارسته و راستگو بوده که هیچ گاه دروغی از او نشنیده اند؛ و به همین جهت، انتظار داشت مردم در این زمینه به او اعتماد کنند. زمانی این اعتماد از وجاهت بیشتری برخوردار می شود که می بینیم پیامبر(صلی الله علیه و آله) خودش برای پاسداشت آنچه بر او نازل شده، در صف مقدم جهاد و ایثار قرار گرفته و از هیچ تلاش و کوششی طفره نرفته است.
دلالت اعجاز قرآن بر حقانیت محمد(صلی الله علیه و آله)
خداوند بارها به خود قرآن(5) یا سوره ای از آن(6)، تحدی کرده و رقیب طلبیده است اما هیچ کس نتوانست بر آن غالب گردد چرا که قرآن دارای ویژگی های متعددی است که کسی قادر به غلبه بر آن نیست. اعجاز قرآن محدود به بلاغت و فصاحت آن نمی باشد چرا که در تخاطب با عموم انسان ها است و انس و جن از هر قوم و زبانی را به رقابت طلبیده است. اعجاز قرآن از جنبه هدایتی و معرفتی است یعنی این که دارای معارف والا و اخبار غیبی است و همه اینها از سوی انسان بی سوادی مطرح شده است که در طول زمان هیچ تغییری در گفتار و رفتارش ایجاد نشده و کلامش از هر تناقض و اختلافی خالی است با اين كه همه مي دانيم عادتا هيچ انسانى از نظر كمال و نقص به يك حال باقى نمىماند و همواره تغییر می کند. بنابراین، این امر نشانگر آن است که قرآن معجزه است یعنی ناشی از علل غیرعادی همچون وحی است و به همین جهات، مقهور واقع نشده است. اگر واقعا آدمی با امکانات عادی می توانست با یک کتاب، تقریبا یک میلیارد و اندی انسان را پیرو خود نماید و در طول تاریخ باقی بماند، حتما برخی از انسانها -خصوصا مستکبران و استعمارگران- چنین کاری می کردند اما تاکنون کسی قادر نشده است چنین کند(7).(8)
نتیجه:
کوتاه سخن این که اصل معاد از دو طریق عقلی و نقلی اثبات می شود. اما جزئیاتش فقط از طریق نقلی فهمیده می شود. برای دستیابی به جزئیات معاد، می بایست از معارف وحیانی انبیاء استفاده کنیم.
از آن جایی که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) آخرین پیامبر(ص) است و وجود و احوال ایشان به لحاظ تاریخی، در دسترستر است، می توانیم به صورت یقینی به این نتیجه برسیم که انسانی راستگو و وارسته، و در عین حال بیسواد، قرآنی در اختیار بشر قرار داد که افزون بر خبر دادن از اخبار غیبی، در طول سالیان دراز تغییر نکرد و مایه هدایت مردم شد و خودش نیز تا پای جان برای حفظ و اجرای این کتاب آسمانی ایثار و فداکاری کرد.
از این رو، بواسطه اثبات حقانیت نبوت و کتاب آسمانی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)، هم از اصل معاد و هم از جزئیات معاد آگاه می شویم و بدین شیوه، حکم عقل در باب لزوم معاد را با تفصیل بیشتر، مورد اعتقاد قرار می دهیم.
اشکال اول
ثابت کنید چون پیامبری راندیدیم بایدبه خدا ایمان داشته باشیم.
پاسخ
اعتقاد به خدا مقدم است بر اعتقاد به پیامبران.
پیامبران، پیام آور از جانب خدا هستند. اول باید به شیوه عقلی خدا را اثبات کرد و سپس ادعای انبیاء درباره ارتباطشان با خدا را از طریق معجزه یا راههای دیگر(از جمله صدق و احوال نبی) اثبات کرد.
بنابراین، حتی اگر فرض کنیم حقانیت هیچ پیامبری را نپذیریم، می توانیم بواسطه دلایل عقلی، حقانیت وجود خدا را اثبات کنیم.
از آن جایی که تاپیک حاضر درباره براهین اثبات خدا نیست، از بررسی آنها منصرف می شویم و شما را به ایجاد تاپیک جدید در این زمینه، و یا مطالعه تاپیک های موجود در سایت ارجاع می دهیم:
اشکال دوم
چرا وقتی پیامبراسلام را ندیده ایم، حجت برما تمام شده است؟!
پاسخ
اثبات وجود کسی یا اثبات حقانیت آن، همیشه متوقف بر دیدن بی واسطه او نیست. بسیاری از حقایق را ما خودمان ندیده ایم، اما بواسطه گفته دیگران قبول کرده ایم.
اعتماد به نقل قول دیگران، نه فقط اساسِ علم تاریخ است بلکه اساس هر علمی است چرا که بسیاری از آنچه که دانشمندان و محققان بر اساسِ آن به تحقیق و تبیین می پردازند، وامدار مطالبی است که از دیگران اخذ کرده اند؛ حتی اگر خودشان مستقیماً آن مطالب را تجربه نکرده اند و بی واسطه ندیده اند.
این که پیامبر اسلام وجود داشته و چنان احوال و معجزاتی داشته، در متون تاریخی به صورت متواتر نقل شده است و به همین جهت، کاملا موجه است که به وجود ایشان و کتابی که داشته اند اعتقاد داشت.
همانطور که سابقا بیان شد، بعد از آن که فهمیدیم چنین شخصی با چنان احوالی در تاریخ وجود دارد، بواسطه ادله دیگر از جمله صدق و معجزه، به اثبات حقانیت او می پردازیم.
اشکال سوم
هر چیزی تاریخ مصرفی دارد؛ تاریخ مصرف خدا و پیامبر و امام هم تمام شده است چون عصرتکنولوژی است. آیا بدون ادیسون می توان زندگی کرد؟ اگربرق نبود چگونه نمازمغرب می خواندیم؟ اگر رادیو نبود وقت اذان صبح مشخص نبود. حتی دین هم تحت تاثیرتکنولوژی است.
پاسخ
اما در مورد تاریخ مصرف دین گفتنی است که دین اصولا برای هدایت آمده است نه برای بیان فنی رازهای طبیعت و تولید تکنولوژی، تا گفته شود با پیدایش علم جدید و تکنولوژی، دیگری نیازی به دین نیست.
در واقع، دین ناظر به نیازهایی است که آدمی تا زمانی که انسان است، با آن نیازها عجین شده است و باید به شیوه ای آنها را برآورده کند:
نیاز به معنویت و نیاز به معنای زندگی و نیاز به راهی برای توضیح شرور و سختی زندگی، نیاز به سبک زندگی و ...
اساسا علم و تکنولوژی نمی توانند آن نیازها را تامین کنند.
بله، همانطور که دین به جای علم و تکنولوژی نیامده، این دو نیز جای دین را نمی گیرند. هر یک از اینها وظایف خاص خودشان را دارند و نباید با آمدن یکی، دیگری را حذف کرد.
به همین جهت، می توان دیندار بود اما از دستاوردهای علم و تکنولوژی نیز بهره برد؛
چنانکه برای درک وقت نماز صبح(وقتی سفیدی فجر اول در طرف مشرق و افق، پهن و گسترده می شود، وقت نماز صبح است و تا طلوع آفتاب فرصت ادای نماز است)، در زمان های قدیم، خود شخص باید آسمان را مشاهده می کرد و یا به گفته دیگری اعتماد می کرد. اینک هم همینطور است و فرقی نکرده است. یا شخص باید خودش آسمان را مشاهده کند و به وقت نماز پی ببرد یا این که توسط دیگری به وقت نماز مطمئن گردد. این که ما بر اساس اذان رادیو نماز صبح می خوانیم، چیزی جز اعتماد به دیگری نیست؛ یعنی اعتماد کرده ایم که شخصی که در رادیو مستقر است معیار شرعی نماز صبح را مشاهده کرده و اذان را پخش می کند.
پی نوشت ها:
1. مصباح یزدی،محمد تقی،آموزش عقائد،شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی،1387ش،ص364
2. سعیدی مهر،محمد،آموزش کلام اسلامی،کتاب طه،1385ش،ج2ص274
3. محمد رضایی، محمد و سبحانی، جعفر، اندیشه اسلامی، دفتر نشر معارف، 1385ش، ج1، ص187
4. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه پاینده، انتشارات اساطیر، ج3، صص864-865.
5. «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ، لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرا»(اسراء: 88).
6. «وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»(بقره: 23).
7. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ترجمه موسوی، دفتر انتشارات اسلامی، ج1، صص93-115.
8. برای مطالعه بیشتر درباره معجزه و اشکالات و پاسخ های مربوط به آن، رک: طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ترجمه موسوی، دفتر انتشارات اسلامی، ج19، صص87-105.
http://askdin.com/comment/1038589#comment-1038589