پرسش: برخی معتقد اند که ما آنچه میبینیم همه ساخته ذهن انسان است. انسان ها(و اطرافیانی) هم که با آنها معاشرت داریم، ساخته ذهن ما هستند(بنوعی، آدم های متکلمی را میسازیم که جواب مارا میدهند). چگونه میتوان وجود جهان خارج را اثبات کرد.
پاسخ:
سوالی که مطرح کردید، ابهام دارد.
جنبه نخست. از سویی، هم شامل وجود خود فرد به عنوان فاعل شناسا میشود و هم وجود مصادیق برای تصوراتی دارد که در ذهن فاعل شناسا ایجاد میشود.
جنبه دوم. از سوی دیگر، میتواند ناظر به اثبات وجود عالم خارج به صورت کلی باشد (اعم از خود فاعل شناسا و غیر او) و نیز میتواند ناظر به اثبات صادق بودن هر چیزی که ما آنرا تصور میکنیم.
جنبه سوم. این سوال میتواند منحصر به موجودات محسوس باشد و نیز میتواند شامل تمام موجوداتی شود که از آنها تصوری در ذهن ما ایجاد میشود ولو مصداقش در عالم مجردات باشد.
در جنبه نخست، ما بحث را ناظر به غیر فاعل شناسا میکنیم. اینکه خود فاعل شناسا نیز واقعیت داشته باشد فعلا مورد بحث ما نیست.
در جنبه دوم، بحث از اثبات صادق بودن هر چیزی که ما آنرا با حواس خود دریافت میکنیم اشاره به خطا بودن حواس در ادراک حسی دارد که فعلا محل بحث ما نیست.
بنابراین در این بحث، ما میخواهیم به صورت کلی بدانیم آیا عالمی جسمانی خارج از ذهن ما وجود دارد یا خیر. اینکه ما اصولا میتوانیم درک درستی از عالم خارج داشته باشیم و حواس ما اشتباه میکنند یا خیر یا دائما در حال خطا هستند یا برخی اوقات، بحثی دیگر است که بعد از بحث از اثبات جهان خارج می آید.
چنانکه سوفسطائیان قبل و معاصر سقراط، ابتدا مدعی بودند که عالم خارج از ذهن ما وجود ندارد و در مرحله بعد مدعی بودند که اگر هم باشد قابل شناخت نیست.
اما اثبات عالم مادی خارج
وجود جهانی خارج از ذهن انسان به عنوان یکی از مبنایی ترین مسائل از دیرباز مورد مناقشه و بحث و جدال میان اندیشمندان مختلف بوده است. گروهی با انکار جهان خارج، گروهی با اثبات آن و برخی نیز با تشکیک در وجود موجوداتی خارج از ذهن و تصورات انسان، در این بحث مشارکت داشته اند. البته این بحث در میان اندیشمندان مغرب زمین بیشتر از سرزمینهای اسلامی رواج داشته است، به دلیل اینکه در میان آنان اندیشه های ضد رئالیستی بیشتر وجود داشته باشد. کسانی که مدافع وجود جهانی خارج از ذهن ما هستند، برای اثبات مدعای خود، از راه های مختلفی بهره برده اند. در جهان غرب، استدلالهای مختلفی بر اساس مبانی فلسفی آنان شکل گرفته است.
مهمترین این استدلالها عبارتند از
الف. استدلال از راه انسجام و ثبات انطباعات.
ب. استدلال بر اساس نظریه مشابهت.
ج. استدلال از راه اصل سادگی
د. استدلال بر اساس نظم پدیده ها
ه. استدلال از طریق نظم پدیده ها
وجه مشترک این استدلالها، غیر عقلی بودن آنهاست. همین مسئله باعث شده است که این استدلالها، موجب یقین منطقی نشود. این ایراد به همراه مصادره به مطلوب بودن راه های دوم تا پنجم باعث شده است که در جهان غرب اثبات وجود عالم خارج کماکان مسئله ای بغرنج و حل نشده باقی بماند و کسی نتواند دلیلی برای آن ارائه کند.(1) اما در جهان اسلام و درمیان فلاسفه اسلامی، بر اساس مبانی فلسفی پذیرفته شده برای اثبات استدلالهایی اقامه شده است که ادعا شده میتواند ما را به یقین منطقی برساند. برخی از مهمترین راه هایی که فلاسفه اسلامی در این مورد ارائه کرده اند عبارتند از:
- اثبات از طریق وجود نفس
- اثبات عالم خارج از طریق فطرت
- اثبات از راه ادراکات حصولی
- اثبات از طریق اصل علیت
- اثبات از طریق اثبات محسوسات
در این میان، برخی از راه ها سادگی بیشتری دارد و برخی از پیچیدگی و مبانی فلسفی برخوردار است. اینک به عنوان نمونه اشاره ای به شیوه نخست میکنیم. ملاصدرا از فلاسفه برجسته اسلامی در این مورد چندین استدلال اقامه کرده است. او در یکی از این استدلالها چنین میگوید:
م1. موجودات عالم، دارای سلسله مراتب هستند. از واجب الوجود شروع میشود، بعدعقول هستند. در انتها نیز عالم جسمانی است.
م2. در عالم جسمانی، موجوداتی از قبیل جواهر جسمانی، نفوس، طبایع صور و اعراض موجود هستند.
م3. وجود نفس، عرض و صور در گرو وجود جوهر جسمانی است.
م4. نفس حداقل موجودی است که هیچ شکی در وجود آن نداریم. حداقل در مورد نفس خودمان.
بر اساس این مقدمات:
اگر سلسله ایجاد به جوهر جسمانی ختم نشود(یعنی اگر جوهر جسمانی و عالم مادی وجود نداشته باشد) لازم می آید که در عالم به غیر از خداوند، فقط عقول موجود باشند.(بر اساس مقدمه 1،2و3) در حالیکه حداقل میدانیم که نفوس وجود دارند(حداقل نفس خودمان)( بر اساس مقدمه4) بنابراین، جواهر جسمانی و عوارض انها در عالم وجود دارند. این بدان معناست که یکسره نمیتوان هر چیزی در عالم خارج از ذهن خود را خواب و خیال دانست. بلکه به صورت فی الجمله میدانیم که واقعیتهای مادی نیز در عالم وجود دارند.(2)
یک دلیل دیگر بر وجود داشتن واقعیات، ولو فی الجمله، همین ادراکات درونی مثل ادراک نفس، درد و لذت، محبت و تنفر، و ادراکات مشابه هست که علاوه بر اثبات خودشان، اثبات کننده واقعیات خارجی نیز هستند، زیرا همانطور که گفتیم ادراکات حسی نیز پس از ادراک، از ادراکات درونی به شمار می روند، و نفس به خاطر ادراکاتی که از تاثیر آنها بر خود تجربه نموده است در رابطه با آنها واکنش نشان میدهد، مثلا ما پخته شدن کباب را روی آتش می بینیم و حرارت آن را با دستمان حس میکنیم، و مراقب هستیم سوزش آن را درک نکنیم، و در این رابطه به کودکان که تجربه لازم را ندارند هشدار میدهیم. شکل منطقی این استدلال بدین گونه است:
م1- این پدیده ادراکی (مثلاً سوزش دست من هنگام تماس با آتش)، معلول علتی است.
م2- علت این پدیده یا خود نفس من است یا چیزی خارج من.
م3- نفس من علت آن نیست و من این را به صورت وجدانی و بدیهی خطاناپذیر مییابم. به علاوه من خودم هرگز نمیخواستم دستم بسوزد.
م4- پس علت آن چیزی خارج از وجود من است.(3)
بنابراین نمیتوان به صورت کلی مدعی شد که هر آنچه من میبینم ساخته ذهن و خیال من است و موجودی در خارج از ذهن من به عنوان فاعل شناسا وجود ندارد.
پی نوشتها:
1. برای مطالعه بیشتر ر.ک: مقاله اثبات عالم خارج از دیدگاه علامه طباطبایی، مجله ذهن، دوره 19، شماره 73، بهار 1397، صفحه 73-90.
2. ر.ک: صدرالدین شیرازی، محمد، اسفار اربعه، تهران، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1382، ج5، ص3.
3. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، تهران، نشر بین الملل، 1377، ج1، ص301-303.