پرسش:
ماهیت چگونه از وجود خلق شده، یا چگونه میگوییم ماهیت،تجلی وجود است؟
پاسخ:
پیش ازپاسخ لازم است نکته ای را توضیح دهیم. ماهیت به دو صورت در لسان فلاسفه به کار رفته است. در یک اصطلاح، ماهیت عبارت است از ما یقال فی جواب ماهو. در این تلقی، ماهیت عبارتست از چیستی موجود و در نقطه مقابل وجود قرار دارد. در اصطلاحی دیگر، ماهیت عبارت است از مابه الشیء هو هو هو. در این تلقی، مراد از ماهیت همان هستی و وجود یک موجود است. در این بحث، اصطلاح رایج ماهیت مراد ماست. یعنی همان حیثیت چیستی یک موجود .
رابطه بین وجود و ماهیت در فلسفه و بخصوص در نظام حکمت صدرایی رنگ و شکل خاصی به خود گرفته است. تا پیش از ملاصدرا، این بحث بدین صورت مطرح نبود و تنها در آثار شیخ اشراق، بحثهایی ناظر به اعتباری بودن وجود و اصیل بودن ماهیت مطرح شده است. اما اینکه دقیقا این مباحث، منطبق بر مبحث اصالت وجود یا ماهیتی است که در آثار میرداماد و به صورت خاص ملاصدرا وجود داشته است یا خیر، نمیتوان با قطعیت سخنی گفت. به هر روی، بر اساس دیدگاهی که ملاصدرا مطرح کرده است، ماهیت نسبت به وجود اعتباری است و واقعیت منحاز و مستقلی از وجود ندارد. وجود مستقلی ندارد ولی اینکه به تبع وجود در عالم خارج موجود است یا نسبت به وجود، تحقق بالعرض و مجازی دارد یا همراه با وجود و متحد با آن در خارج موجود است بحث دامنه داری شکل گرفته است. در جمع بندی کلماتی که فیلسوف شیرازی نسبت به ماهیت و رابطه آن با وجود بیان میکند، میتوان مدعی شد که حداقل ماهیت تحقق مستقلی در عالم خارج ندارد ولی اینکه اسناد تحقق داشتن بدان به صورت مجازی و اعتباری باشد، خیلی قابل دفاع نیست.(1) ماهیت، به تبع وجود و متحد با آن در عالم خارج محقق میشود. هرچند در مورد اینکه رابطه ماهیت با وجود حیثیث اندماجی است یا نفادی یا سرابی، باز هم بحث و اختلاف نظرهای جدی میان شارحان ملاصدرا بیان شده است. این سه دیدگاه عبارتند از:
نخست. دیدگاه سرابی: علامه طباطبایی معتقد است که ماهیت ساخته و پرداخته ذهن است و هیچ واقعیت در عالم خارج ندارد،بلکه همچون سرابی است که واقعیت ندارد و شبه واقعیت است.(2)
دوم. دیدگاه اندماجی: استاد فیاضی نیز معتقد به حیثیت اندماجی است بدین صورت که ماهیت هر موجود در وجودش مندمج و پیچیده است و وتحققی جدای از آن ندارد.(معلمی، اعتباریت ماهیت از عرض عینیت تا فرش سرابیت، مجله معرفت فلسفی، ش3) در حیثیت اندماجی نیز تمام خصوصیات وجود و از جمله ماهیت و چیستی وجودهای خاص، وجودی زائد بر اصل وجودش ندارند بلکه در حاق ذات وجود محققند بدون اینکه تعددی لازم بیاید. همانطور که اموری از جمله وحدت، فعلیت، معلولیت و علت و ... در ذات وجود مختص خود تحقق دارند، اعتباری و سرابی نیستند و از طرف دیگر، مستقل نیز نیستند.(3)
سوم. دیدگاه حدی و نفادی: استاد مصباح یزدی معتقد به حیثیت نفادی است و معتقد است که ماهیت، قالب و حدود وجود است.(4)
در حیثیت نفادی، واقعیت ماهیت، به تعبیری قالب و محدودیتی است که هر وجودی داراست. بدین صورت که مثلا وجود انسان، دارای محدودیتهای و قیود وجودی ای است که آنرا از سایر انواع حیوان و نیز انواع و افراد اجناس دیگر جدا میکند. این قالب وجودی که هر فردی ازیک نوع داراست را به نام ماهیت می شناسیم. بنابراین، ماهیتی که در لسان فلاسفه به عنوان ما یقال فی جواب ماهو شناخته میشود، قالب وجود است که تحقق مستقلی ندارد و همراه با وجودهای خاص ایجاد میشود. به عبارت واضح تر، همانطور که در ایجاد موجودی مانند کشمش، خداوند یک وجود ایجاد نمیکند و سپس آنرا کشمش کند، بلکه از ابتدا کشمش ایجاد میشود، در این بحث نیز، یک مرتبه وجود خاص و سپس قالب وجودی آن یعنی ماهیت ایجاد نمیشود، بلکه همان زمانی که قرار است، موجودی خاص ایجاد شود، آن موجود در قالبی خاص محقق میشود. این قالب که هر وجود خاصی محدود و محصور و مقید بدان ایجاد میشود ماهیت نام دارد.
بر اساس سه دیدگاهی که بیان شد، پاسخ سوال شما این است که
بر اساس دیدگاه علامه، اصولا سوال منتفی میشود چرا که ماهیت دیگر هیچ نحوه تحققی در عالم خارج ندارد تا بخواهیم آنرا مظهر وجود بدانیم.
بر اساس دیدگاه اندماجی مشخص میشود که ماهیت، جلوه وجود نیست خصوصیت وجود و محقق به تبع آن است البته تحققی که مستلزم استقلال و وجود مستقل نیست بلکه دوئیتی نیز بین آنها در کار نیست و عین یکدیگرند. بنابراین مسئله تجلی مطرح نیست.
بر اساس دیدگاه نفادی نیز پاسخ این استکه ماهیت، جلوه وجود نیست بلکه قالب وجود است واصلا وجودی ندارد تا صحبت از جلوه بودنش داشته باشیم.
پی نوشتها:
1. برای آشنایی بیشتر ر.ک: فیاضی، غلاصرضا، هستی و چیستی در مکتب صدرایی، تحقیق حسین علی شیدان شید، قم، نشر پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1388.
2.طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، قم، نشر اسلامی، 1422، چاپ شانزدهم، ص39
3. معلمی، حسن، حکمت متعالیه، قم، نشر هاجر، 1387، ص74
4. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، تهران، نشر بین الملل، 1377، ج1، ص5.