تفاوت بین «وحدت وجود»، «وحدت موجود»

پرسش:
لطفاً تفاوت بین «وحدت وجود»، «وحدت موجود» و «وحدت شهود» را بیان فرمایید.

 

پاسخ:
در این سؤال «وحدت وجود» و «وحدت موجود» به عنوان دو نظریه، قسیم هم قلمداد شده اند. ولی صحیح تر این است که عنوان «وحدت وجود»، یک عنوان کلی است که خود شامل دو قول و دو نظریه است:
1- وحدت وجود و موجود
2- وحدت وجود و کثرت موجود
به نظر می رسد، آنچه در سؤال با عنوان «وحدت وجود» بطور مطلق (بدون قید وحدت موجود) ذکر شده، می تواند اشاره به همان نظریه وحدت وجود، بدون قول به وحدت موجود داشته باشد (یعنی نظریه وحدت وجود و کثرت موجود) و عنوان دوم سؤال (وحدت موجود) اشاره به وحدت وجودی دارد که در عین حال موجودات را هم واحد می داند یعنی نظریه وحدت وجود و موجود.
حال به بیان تفصیلی این دو نظریه می پردازیم:
1- وحدت وجود و موجود (نظریه عرفا)
نظریه وحدت وجود و موجود، در واقع تفسیری است که عرفا از«توحید»ارائه داده اند، چرا که توحید در نزد ایشان نه تنها نفی هر گونه شریک در ذات خداوند و نفی هر گونه معادل در صفات و نفی هر گونه مددکار در افعال وجودی می باشد، بلکه اساساً آنها توحید را مستلزم نفی هر گونه وجودی غیر از وجود حق تعالی می دانند.

 

طبعا انحصار هر گونه فعل در فعل حق تعالی و هر گونه صفت و کمال در اسماء و صفات باری تعالی، به تبع انحصار وجود در حق متعال، از پی آمدهای این نظریه است که به«وحدت وجود»یا «وحدت شخصی وجود» و یا به تعبیری «وحدت وجود و موجود» موسوم است.(1)
بنابراین در این نظریه جز ذات حق و اسماء و صفات و فعل او که ظهور و تجلی اوست، امری واقعیت ندارد و موجودات نیز جز بعنوان مظاهر حق تعالی و تعینات افعالی او که محض ربط و اضافه اشراقیه به اویند، حقیقتی ندارند. (2)
عرفا «وحدت وجود» را نشأت گرفته از معارف قرآن کریم و ظهور آیات و احادیثی از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و معصومین(علیهم السلام) و نیز حاصل دریافت های شهودی و علم حضوری خویش می دانند.(3)
3- وحدت وجود و کثرت موجود (نظریه ذوق المتالهین)
عدّه ای مثل علامه دوانی معتقدندکه اصالت در خدا با وجود و در غیر خدا با ماهیّت است؛ وجود در عالم یکی است و آن هم خداست ؛ ولی موجود در عالم کثیر است . لذا اینها به وحدت وجود و کثرت موجود قائلند. که به نظریه ذو ق المتالهین نیز مشهور شده است.
از نظر اینان وجود در حریم خداوند است و ماهیات در حریم ممکنات. حقیقت وجود قائم به ذات خود است (و آن واجب تعالی است) که هیچ تکثّری در آن نیست و تکثر فقط در ماهیات است که منسوب به وجود هستند. از طرفی وجود قائم به ماهیات نیست و عارض بر آنها هم نشده. اطلاق موجود بر این حقیقت واحد (خداوند) به این معناست که او نفس وجود است و اطلاق آن بر ماهیات به این معناست که منسوب به وجود هستند. (4)
این نظریه را علامه طباطبایی در نهایه الحکمه نقل نموده و ضمن استدلال هایی که داشته، آن را مردود دانسته است. (5)
با این بیان روشن شد که در نظریه اول وحدت، هم در وجود و هم در موجودات ادعا شده است اما در نظریه دوم وحدت، فقط در مورد خداوند محقق است و در مورد موجودات کثرت آنها مورد تاکید قرار گرفته است .
در پایان، شما را به مطالعه مقاله زیر دعوت می نمایم:

 

http://www.dte.ir/portal/home/?news/25758/151011/12151/-%D9%88%D8%AD%D8%AF%D8%AA-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-%D9%8A%D8%A7-%D9%88%D8%AD%D8%AF%D8%AA-%D9%85%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF
پی‌نوشت:
1.کاشف الغطاء، محمد حسین ، ترجمه رحیمیان، سعید. کیهان اندیشه، مرداد و شهریور 1373 - شماره 55.
2.همان.
3.همان.
4. علامه حسسن زاده آملی، شرح المنظومه، نشرناب، 1369، تهران،ج2، ص 115.
5.طباطبائی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، موسسه النشر الاسلامی،ص 11-13.

http://askdin.com/comment/1033034#comment-1033034