نظر ابطال پذیرها در مورد باورهای دینی

پرسش:

بعد از پوزیتیویسم منطقی، ابطال پذیرها باورهای دینی رو بی معنا دانستند. آیا ابطالپذیری همین مدعا را دارد و از این جهت با پوزیتیویستها فرقی ندارد؟ تاثیر این نظر بر زبان دین چه بوده است؟

 

پاسخ:

دوست عزیز، برای پاسخ به پرسش حاضر، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:

 

نکته اول:

پوزیتیویسم منطقی، اصل تحقیق‌پذیری را مطرح کرد و آن را نشانه علمی بودن و معنادار بودن عقاید و باورهای آدمی در باب موجودات خارجی دانست،

 

پوزیتیویسم منطقی احکام و عقاید ما را به دو دسته ترکیبی و تحلیلی تقسیم می کند.

 

عقاید تحلیلی که از تحلیل موضوع و محمول بدست آمده و اینهمانگویی است، یقینی و ضروری الصدق است و تردیدی در آن راه ندارد. به باور آنها منطق و -توسعا- ریاضیات باید از این سنخ باشد.

 

اما عقاید ترکیبی ناظر به امر واقع (facts) و موجودات(beings)  هستند. اصل تحقیق‌پذیری در این حوزه جاری است. اگر عقیده ای ترکیبی باشد و ناظر به امر واقع باشد، باید تحقیق پذیر باشد و توسط حواس و تجربه، قابل آزمایش باشد؛ وگرنه نه فقط علمی نیست بلکه بی معنا است.

 

منظور از بی معنایی، معنای معرفت بخش(cognitive)  است نه هر معنایی. یعنی عقیده ای که ادعای ترکیبی بودن دارد، اگرچه به ظاهر در حالِ خبر دادن از امر واقع است اما حقیقتا از آن خبر نمی دهد و صرفا احوال و عواطف گوینده را بازتاب می دهد.

 

نکته دوم:

بعد از نقد و تخریب پوزیتیویسم منطقی، گروهی از متفکران و فیلسوفان علم، نظریه های بدیلی طرح کردند.

 

یکی از این نظریات، نظریه ابطال‌پذیری است که توسط پوپر مطرح شد.

 

این نظریه درصدد بیان این نکته است که تجارب حسی نمی توانند منطقا یک ادعای علمی را اثبات و یا حتی تایید کنند؛ بلکه صرفا حدس موجه و موقتی را رقم می زنند که توسط تجارب بعدی، قابل نقد و ابطال است.

 

از این منظر، تنها نظریه ای علمی است که ابطال‌پذیر باشد.

 

مثلا از مشاهده این که چند عدد آهن و آلومینیوم و مس و نقره و... در شرایط مختلف بر اثر حرارت منبسط شده اند، نمی توان به این نتیجه کلی رسید که یقینا هر فلزی بر اثر حرارت منبسط می شوند؛ چرا که محتمل است در آینده فلزهایی بیابیم که چنین نباشند.

 

اما این مشاهدات، منطقا می توانند حدسی را تولید کنند که موقتا معتبر است؛ حدسی که ابطال‌پذیر و نقدپذیر است و با این که سیر تجارب و آزمایش ادامه دارد، همچنان پایدار و بی اشکال باقی مانده است.

 

این حدس تا زمانی که نقض نشود، باقی می ماند.

 

اما وقتی نقض شد، یا اصلاح می شود و یا کلاً ابطال و حذف می گردد.

 

نکته سوم:

نتیجه منطقی چنین دیدگاه این است که الهیات و متافیزیک و بسیاری از معارف عرفانی و اخلاقی و تاریخی، علمی نباشند چرا که توسط تجربه و حواس قابل ابطال نمی باشند. مثلا این که خدا هست یا این که ملائکه رابط میان خدا و انسان هستند و یا این که بهشت سزای نیکوکاران است و ... ابطال ناپذیر می باشند و در نتیجه علمی نمی باشند.

 

بر همین اساس، گروهی از فیلسوفان طرفدار ابطال‌پذیری سعی کردند با استفاده از این معیار، باورهای دینی را فاقد عقلانیت و توجیه رضایت بخش نشان بدهند، تا جایی که گروهی از آنها حتی به بی‌معنا بودن این دعاوی حکم کردند چرا که به باور آنها معیار ابطال‌پذیری، نه فقط معیار علمی بودن و عقلانی بودن است، بلکه معیار معنادار بودن نیز می باشد. 

 

بنا بر آنچه گزارش شده، آنتونی فلو از متفکرانی است که دعاوی الهیاتی را نه فقط غیرعقلانی بلکه بی معنا دانسته است.

 

نکته چهارم:

اما با این حال، گروهی از فیلسوفان طرفدار ابطال‌پذیری نیز سعی کردند نشان بدهند که دعای الهیاتی و دینی، ابطال‌پذیر و در نتیجه موجهند. مثلا با مرگ آدمی، مشخص می شود که بهشت و جهنم و سرای دیگری موجود است یا نه. بنابراین، چنین عقایدی نیز ابطال‌پذیر و موجهند.

 

البته بخش عمده ای از فیلسوفان علم نیز به نقد این دیدگاه و معیار پرداختند و نشان دادند که این معیار نه فقط نمی تواند علم و مبانی علم را توضیح بدهد، بلکه نمایشگر نوعی علم‌زدگی است که فقط تجارب حسی را معیار کشف حقیقت می داند. بگذریم از این که اگر کسی این معیار را معیار معناداری نیز بداند، به نوعی خودکشی فلسفی دچار می شود چرا که طرح این معیار، خودش را نقض می کند چون اصل معرفت شناختی است که نه تحلیلی است و نه توسط تجربه و حواس قابل اثبات یا ابطال است.

 

 

 

برای مطالعه بیشتر، رک:

خرمشاهی، بهاءالدین، پوزیتیویسم منطقی، انتشارات علمی و فرهنگی، 1389.

 

حبیبی، رضا، درآمدی بر فلسفه علم، انتشارات موسسه امام خمینی، 1386.

 

چالمرز، آلن، چیستی علم، ترجمه زیباکلام، انتشارات سمت، 1389.

 

علیزمانی، امیرعباس، سخن گفتن از خدا، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1387.

http://askdin.com/comment/1038197#comment-1038197