پرسش:
با توجه به این همه ظلم و بدبختی از همین کشور تا آن طرف دنیا که واقعا عده ای در بدبختی کامل زندگی میکنند، واقعا خدا کجاست ؟ خدا هیچ کاری نمیکند؟ چگونه تحمل میکند؟ دل خدا از چیست؟ اگر او حاکم دنیا نیست چرا خواسته هایمان را از این خدا میکنیم؟
پاسخ:
من شما و احساسات به درد آمده شما از رنج برخی انسان ها را درک می کنم، این احساسات نشأت گرفته از یک دل پاک و انسانی است که در خور تحسین است، اما باید توجه داشت که علی رغم مطلوبیت این دلسوزی برای انسان ها، اما در مقام قضاوت و داوری به شدت رهزن است و باید تعدیل شود. شما حتما دیده و شنیده اید که میگویند در حوادث و بحران ها اولین گام حفظ خونسردی، و کنترل احساسات است، چون اگر درون انسان هیجان زده و عاطفی باشد، تصمیم گیری های او هم غیر منطقی و احساساتی خواهد بود.
در مقام قضاوت صرف دیدن رنج برای حکم به مجرمیت کسی کافی نیست، شما اگر دیدید یک انسانی دارد انسان دیگری را می کشد نمی توانید به صرف دیدن رنج آن مقتول حکم به ناعدالتی این رفتار بکنید، بلکه برای صدور حکم باید اطلاعات کافی از این مسئله داشته باشید.
وگرنه مثل این است که کسی که از آمپول خبری ندارد از قرن ها پیش به امروز بیاید و ببیند پدر و مادر یک بچه دست و پای او را گرفته اند تا سوزنی را در پای او فرو کنند! به نظر شما جهل این شخص نسبت به نیت پدر و مادر، خواص آمپول، بیماری بچه، و سایر فاکتورها موجب چه قضاوتی خواهد داشت؟ او فقط درد را می بیند و کاملا از روی احساسات و عواطف تصمیم گیری خواهد کرد. عجیب است که انسان در در دنیا وقتی رفتار رنج آلود یک پزشک را می بیند آن را عادلانه می شمارد ولو آن که چرایی آن را نداند، چون به پزشک اعتماد دارد که بیهوده کسی را رنج نمی دهد، اما به خالق هستی که می رسد وقتی یک رنجی را می بینند بدون توجه به محدودیت های آگاهی اش می خواهد رفتار خالق جهان را قضاوت کند!
به طور کلی تمام رنج های جهان مبتنی بر ترجیح اهم بر مهم است، یعنی خداوند برای حفظ یک امر مهم تر این رنج که رفع آن در جای خود مهم است را از بین نبرده است:
بسیاری از این رنج ها نشأت گرفته از سوء اختیار انسان هاست، اما وقتی خدا باید میان اختیار انسان ها که لازمه رشد و تکامل است و رنج ناشی از آن یکی را انتخاب کند، باید کدام را برگزیند؟ ولی فرموده شما برای دفع ظلم قیام کنید من هم مستضعفین را یاری می دهم.
در مورد شرور و حوادث طبیعی هم همینطور است؛ وقتی باید بین ثبات قوانین که زیربنای همه علوم است، و نقض آنها به خاطر نفی رنج یکی را انتخاب کند توقع دارید چه کند؟ آیا مثلا قوه جاذبه که بقای علم فیزیک در گرو ثبات آن است را به خاطر آسیب دیدن موتور یک هواپیما باید نقض کند؟
آنچه که اراده خدا را برای تحقق یک جهان که در آن فضای رشد و تکامل مهیا باشد برآورده می سازد یک جهانی با قوانین ثابت و با اختیارانسان هاست. اما لازمه چنین جهانی یک سری مصیبت ها و مرگ ها و ظلم هاست.
همچنین در مورد عدم استجابت دعاها، وقتی باید بین تلاش انسان ها برای رشد و تکامل، و استجابت بی رویه دعاها بدون مقدمه سازی یکی را انتخاب کند، توقع دارید کدام را برگزیند؟ آیا مثلا مشکل آلودگی هوا و بیماری های قلبی و عروقی ناشی از آن را باید با دعا برطرف کند تا هم خودروساز های ما همین گونه بمانند، شهرداری ما همین گونه بماند، فرهنگ مردم ما همینگونه بماند؟ یا باید نتیجه سوء رفتارهای آنها را به ایشان بچشاند تا شاید خودشان را اصلاح کنند: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون»؛ فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده اند آشكار شده است خدا مىخواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) بازگردند (1)
بنابراین همه این رنج ها لازمه ایجاد یک فضا برای امتحان و رشد و تکامل است، که البته در قیامت جبران خواهد شد؛ بنابراین وقتی سود و ضرر این رنج ها را با هم مقایسه کرده، و آخرت را هم در کنار دنیا ببینیم کاملا این شبهه برطرف میشود.
خلاصه آن که من از دو قاعده عقلی عمیق و روشن سخن می گویم:
اول: برای قضاوت در خصوص یک رفتار، داشتن احاطه علمی در خصوص آن مسئله است، در حالی که علم ما قابل مقایسه با خداوند نیست.
دوم: هر چیزی که خداوند آفریده در جای خود تاثیر مثبت داشته و خیر آن حداکثری است، آن شر حداقلی ای که دارد از لوازمش است، نه اینکه خدا آن موجود را به خاطر این شر خلق کرده باشد.
پی نوشت ها:
- روم:41/30.