پرسش:
به نظر شما شراب، می، میخانه، ساغر، باده، میکده،قدح ،جام، کاس،ساقی، مست و... در اشعار حافظ چه پیامی دارند؟ آیا حافظ یک شراب خوار بوده یا غرق در عرفان؟ یا اصلا تعبیر شما چیست؟ لطفا برای نظر خود دلیل بیارید.
اگر منظورش عشق و عرفان بوده، چرا از چیزهایی استفاده کرده که در دین اسلام حرام است؟
پاسخ:
الف: هر طایفه ای برای خود اصطلاحاتی دارد و نباید به صرف وجود چنین تعابیری، به ظاهر آنها بسنده نمود، و سریعا قضاوت نمود. چنانچه در قرآن کریم، صحبت از ساقی و شراب شده «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً (1) و پروردگارشان باده طهور به آنان مى نوشاند.»
ولی هیچگاه ما به صرف دیدن کلمه ساقی و شراب در این آیه شریفه،به ظاهر آن اکتفا نمی کنیم، بلکه به تفسیر مراجعه می نماییم و معانی باطنی آنها را می یابیم.
ب: اما این که عرفای ادیبی مانند حافظ، چرا از آن نوع الفاظ استفاده می کردند، به این دلیل است که معانی و معارفی که عرفا به آن رسیده اند و قصد انتقال آن را دارند در قالب الفاظ نمی گنجند و الفاظ بشر قاصر است از این که بتواند آن معانی را برساند، و تنها ادبیات رمزگونه است که می تواند آن معانی را به افرادی که اهل سیر و سلوک اند و توانایی درک و فهم دارند منتقل کند.(2)
ج: حافظ علاوه بر آن که در زمان خود به عنوان یک عارف شناخته می شد، با مراجعه به دیوانش نیز، عارف بودن وی اثبات می شود. زیرا مبانی عرفا و اهل معرفت را می توان در اشعارش مشاهده نمود. مبانی ای مانند وحدت وجود، تجلی، انسان کامل، عشق و عقل، سریان عشق، نظام احسن، انسان قبل از دنیا، در اشعار جناب حافظ دیده می شود.(3)
پی نوشت:
1.انسان/21.
2. برای اطلاع بیشتر. ر. ک، مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، صدرا، قم، چاپ چهارم، 1380ش،ج 23، ص 363، 364.
3.همان، صص430،330.