پرسش:
وهابیت و در راس آنها ابن تیمیه با توسل به اولیای الهی مخالفت نموده و در این راستا به آیات قرآن استدلال می نمایند. واین در حالی است که مخاطب قران مشرکان بوده اند و نه مسلمانان. حال با این جمله سوالم آن است که چه اشتراکی بین اعتقاد شیعه و مشرکین وجود داشته وچه اشتراکی بین توسل شیعه به ائمه و بت پرستی مشرکان از دیدگاه آنان است و پاسخ به آنها چیست؟
پاسخ:
«ابن تیمیه» (متوفی728هـ) در آثار خود مدعی آن بوده که شرک مشرکین از جمله مشرکین حجاز، تنها در حیطه ی توحیدی عبادی (بر اساس تعریف او توحید الوهی) بوده و مشرکین در حیطه ی توحید نظری (بر اساس تعریف او توحید ربوبی) موحد بوده اند. (1) و وظیفه ی اصلی انبیای الهی نیز دعوت و اصلاح توحید عبادی بوده است. (2)
«ابن تیمیه» در گامی دیگر عبادت را عملی که مشتمل بر نهایت خضوع و خشوع به همراه محبت تعریف نمود (3) که بر اساس تعریف وی هر عملی را که دارای دو رکن خضوع و محبت برای غیر بود عبادت تلقی شده که چنین تعریفی مورد پذیرش همه ی جریانات و تفکرات سلفی پس از وی قرار گرفت.
«ابن تیمیه» با تفسیر خویش از عبادت راه را بر همسان سازی توسل به اولیای الهی توسط مسلمانان با عبادت و پرستش بتها توسط مشرکین هموار ساخته؛ زیرا با تفسیر و تعریف وی از عبادت هر عملی که بیانگر خضوع و خشوع همراه محبت در مقابل غیر بوده مصداقی از مصادیق عبادت خواهد بود؛ چنانکه در قرون پس از وی «محمد بن عبدالوهاب» (م1207هـ) نیز با تأسی به دیدگاه «ابن تیمیه» در کتاب: «القواعد الأربع» در تشبیه سازی عمل مسلمانان با مشرکین نوشت:
1) كافران زمان پيامبر(صلی الله علیه وآله) به اين كه خداوند خالق و مدبّر جهان است اقرار داشتند ولى اين اقرار آنان را به اسلام وارد نساخت. (4)
2) كافران زمان پيامبر(صلی الله علیه وآله) مى گفتند كه جز براى نزديكى به خداوند و طلب شفاعت بتها را نمى خوانيم. (5).
3) آنكه پيامبر(صلی الله علیه وآله) در ميان كسانى ظهور فرمود كه از نظر عبادت متفاوت بودند؛ برخى فرشتگان، برخى پيامبران و صالحان، برخى درختان و سنگها، و برخى خورشيد و ماه را مى پرستيدند، اما پيامبر(صلی الله علیه وآله) با همه ی آنان جهاد فرمود و ميان آنان فرقى نگذاشت. (6)
4) آن كه مشركان زمان ما از مشركان زمان پيامبر (صلی الله علیه وآله) مشرك ترند! چرا كه مشركان زمان پيامبر (صلی الله علیه وآله) تنها به هنگام آسايش شرك مى ورزيدند و به هنگام دشوارى مخلص مى شدند، اما مشركان زمان ما، هم به هنگام آسايش و هم به هنگام دشوارى مشركند! (7)
با توجه به مطالب فوق وجه شباهت میان مسلمین و مشرکین از دیدگاه «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» روشن می گردد؛ زیرا از دیدگاه باطل آنان شرک مشرکین تنها در ناحیه ی عملکردشان بوده و آنان از نظر توحید ربوبی (نظری) موحد بودند؛ همچنین عبادت نیز به معنای خضوع و خشوع به همراه محبت است؛ که نتیجه ی این دو مقدمه آن است که هر مسلمانی که نسبت به اولیای الهی خضوع و خشوع نموده و به زیارت قبور آنان رفته و بدانها توسل جوید، در حقیقت آنان را مورد پرستش خویش قرار داده است. بر این اساس عمل این مسلمان با مشرکین صدر اسلام در حقیقت یکسان خواهد بود؛ زیرا هر دو گروه هر چند در توحید ربوبی موحدند؛ اما از دید توحید عملی و عبادی، عبادت غیر خدا را انجام می دهند.
این نتیجه گیری باطل نتیجه ی مقدمات باطلی است که «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» بدان رسیدند؛ زیرا:
1. شرک مشرکین تنها از ناحیه ی توحید عملی نبوده؛ بلکه بر اساس تصریح آیات قرآن کریم مشرکین در هر دو بعد دچار شرک بودند و آنان علاوه بر آنکه دارای شرک عملی بودند و بت ها را پرستش می نمودند در اعتقاد نیز معتقد بودند که تدبير شؤون مختلف عالم به دست وسایط بوده (8) و عبادت مقربین موجب تقرب به الله خواهد بود. (9)
2. تفسیر نادرست از آموزه ی عبادت؛ زیرا عبادت تنها خضوع و خشوع به همراه محبت نبوده؛ بلکه علاوه بر آن اعتقاد به الوهیت و یا ربوبیت شخص مورد خضوع نیز شرط بوده چنانکه قرآن در بیان عقیده ی مشرکین می فرماید: «الَّذينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللّهِ إِلهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ»؛(10) « كسانى كه با خداوند معبود ديگرى قرار مى دهند، پس به زودى خواهند دانست». و در جاى ديگر مى فرمايد: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا»؛(11) «و مشركان غير از خدا، معبودانى را براى خود برگزيدند تا مايه عزّتشان باشد». و در آیه ای دیگر می فرماید: «ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا اله الّا هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيء فَاعْبُدُوهُ»؛(12) «اين است صاحب شما، جز او معبودى نيست، او است آفريننده تمام اشياء، پس او را بپرستيد».
3. علت جنگ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به واسطه ی نپذیرفتن اسلام و دشمنی و تلاش برای نابودی اسلام بود؛ زیرا مشخص است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) با همه ی مشرکین جنگ نکرده و تنها با کسانی که با آن حضرت وارد جنگ شده مقاتله نمودند.
4. «محمد بن عبدالوهاب» در فراز چهارم مدعی آن است که مشرکین زمان ما مشرکتر از مشرکین زمان پیامبرند و بر این اساس اگر آن حضرت در زمان ما حضور می داشت، به طریق اولی با چنین مسلمانان مشرکی جنگ می نمود و این در حالی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با مشرکین عنود جنگید و سخن «محمد بن عبدالوهاب» زمانی صحیح است که آن حضرت با کسانی جنگیده باشد که در عین حال که اسلام را پذیرفته، قائل به توسل و یا شفاعت اولیای الهی بوده باشند .
5. «ابن تیمیه» در فتوای خود تصریح بر عدم جواز تکفیر مسلمان در امور اختلافی (فقهی- عقیدتی) که منشاء آن اختلاف در اجتهاد است نموده؛ (13) امری که نظیر آن نیز در فتوای «محمد بن عبدالوهاب» نیز مشاهده می گردد، (14) بر این اساس چگونه و با چه ملاکی از دیدگاه آنان مسلمانان همچون مشرکین قلمداد شده اند.
با اين توضيح به اين نتيجه مىرسيم كه توسل و خضوع و استغاثه به غير خداوند متعال با عدم اعتقاد به الوهيت يا ربوبيّت او و اعتقاد به اين كه هر چه براى اوست به عنايت و به اذن و اراده خداوند است اشكالى نداشته و هيچ نوع ارتباطى با آياتى كه در مذمّت مشركان وارد شده نداشته، زيرا مورد اعتراض آيات جايى است كه دعا و استغاثه و استعانت به نيت استقلال بوده؛ همانگونه که مشرکین چنین اعتقادی داشتند.
پی نوشت:
1. ابن تيميه حراني، احمد، درء تعارض العقل والنقل، تحقيق: محمد رشاد سالم، نشر جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، مملكة العربية السعودية، چاپ دوّم، 1411ق، ج9، ص344.: «وأن إثبات ربين للعالم لم يذهب إليه أحد من بني آدم، ولا أثبت أحد إلهين متماثلين، ولا متساويين في الصفات ولا في الأفعال، ولا أثبت أحد قديمين متماثلين، ولا واجبي الوجود متماثلين. ولكن الإشراك الذي وقع في العالم إنما وقع بجعل بعض المخلوقات مخلوقة لغير الله في الإلهية بعبادة غير الله تعالى، واتخاذ الوسائط ودعائها والتقرب إليها، كما فعل عباد الشمس والقمر والكواكب والأوثان، وعباد الأنبياء والملائكة أو تماثيلهم ونحو ذلك».
2. ابن تیمیة، الاستقامة،جامعة الإمام محمد بن سعود - المدينة المنورة، الطبعة: الأولى، 1403،ج1، ص180.: «...توحيد الإلهية وَهُوَ أَن يعبد الله وَحده لايشرك بِهِ شَيْئا فَهَذَا التَّوْحِيد الَّذِي جَاءَت بِهِ الرُّسُل هُوَ يسْعد صَاحبه وَيدخل الْجنَّة لَا محَالة لَهُ من دَعْوَة مجابة وَمن فَاتَهُ هَذَا التَّوْحِيد فَإِن الله لَا يغْفر أَن يُشْرك بِهِ فَلَا يَنْفَعهُ الدُّعَاء»؛ ابن قيم الجوزيه، محمد، مدارج السالكين بين منازل إياك نعبد وإياك نستعين، تحقيق: محمد المعتصم بالله البغدادي، دار الكتاب العربي، بيروت، چاپ سوم، 1416ق، ج1، ص174.: «وإنما الشأن في توحيد الإلهية الذي دعت إليه الرسل، وأنزلت به الكتب، وتميز به أولياء الله من أعدائه، وهو أن لا يعبد إلا الله، ولا يحب سواه، ولا يتوكل على غيره».
3. ابن تیمیة، العبودية، المكتب الإسلامي – بيروت، ص48.: «لكن العبادة المأمور بها تتضمن معنى الذل ومعنى الحب فهى تتضمن غاية الذل لله بغاية المحبة له». البته منظور وی از غایت محبت و خضوع و خشوع مصداق عرفی چنین عملی است که نماز بالاترین مصداق چنین تعریفی خواهد بود؛ اما باید توجه داشت که وهابیان هر گونه خضوع و خشوع در مقابل غیر را عبادت تلقی می نمایند.
4. محمد بن عبد الوهاب، القواعد الأربع (مطبوع ضمن مؤلفات الشيخ مجمد بن عبد الوهاب، الجزء الأول)، جامعة الأمام محمد بن سعود، الرياض، المملكة العربية السعودية، ص225.: «القاعدة الأولى: أن تعلم أن الكفار الذين قاتلهم رسول الله صلى الله عليه وسلم مُقِرُّون بأن الله تعالى هو الخالق المدبر، وأن ذلك لم يدخلهم في الإسلام. والدليل قوله تعالى: قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ».
5. اشاره به آیه ی: زمر/3: «أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي ما هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّار». « آگاه باشيد كه دين خالص از آن خداست، و آنها كه غير خدا را اولياى خود قرار دادند و دليلشان اين بود كه: «اينها را نمىپرستيم مگر بخاطر اينكه ما را به خداوند نزديك كنند»، خداوند روز قيامت ميان آنان در آنچه اختلاف داشتند داورى مىكند خداوند آن كس را كه دروغگو و كفرانكننده است هرگز هدايت نمىكند!».
6. محمد بن عبد الوهاب، القواعد الأربع (مطبوع ضمن مؤلفات الشيخ مجمد بن عبد الوهاب، الجزء الأول)، جامعة الأمام محمد بن سعود، الرياض، المملكة العربية السعودية، ص225.: «والقاعدة الثالثة: أن النبي صلى الله عليه وسلم ظهر على أناس متفرقين في عبادتهم منهم من يعبد الملائكة. ومنهم من يعبد الأنبياء والصالحين. ومنهم من يعبد الأشجار والأحجار. ومنهم من يعبد الشمس والقمر. وقاتلهم رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم يفرق بينهم».
7.همان: «أن مشركي زماننا أغلظ شركا من الأولين، لأن الأولين يشركون في الرخاء ويخلصون في الشدة، ومشركو زماننا شركهم دائما في الرخاء والشدة. والدليل قوله تعالى: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ». (العنکبوت/65). استدلال «محمد بن عبدالوهاب» به این آیه صحیح نیست؛ زیرا این آیه مربوط به زمانی است که همه ی اسباب ظاهری به کنار رفته و امید شخص نسبت به آنها به شکل کامل منقطع گردیده است؛ در این حال شخص مؤثر حقیقی که خدای متعال است را می یابد؛ چنانکه فرعون که دعوی خدایی می نمود به هنگام غرق گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِين» (یونس/90). بنابراین اینکه گفته شود مشرکین در حال سختی موحد بودند سخنی بی دلیل است و همچنین صورت دوم آن که مشرکین زمان ما (مسلمانان قایل به توسل) از آن مشرکین مشرکتر بوده نیز امری خلاف واقع است؛ زیرا اولا: این افراد موحد و نه مشرک بوده و ثانیا: این افراد مسلمانند و نه کافر و ثالثا: توسل به اولیای الهی بر اساس تعلیم پروردگار بوده و شخص متوسل نیز موثر حقیقی را تنها پروردگار یکتا می داند.
8. در برخی از آیات اعتقاد مشرکین به روشنی بیان شده است: «وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ...»(ابراهیم/30)؛ «آنها براى خدا همتايانى قرار دادهاند، تا (مردم را) از راه او (منحرف و) گمراه سازند»؛ «إذ نسوّیکم بربّ العالمین» (شعراء/98)؛ «چون شما را با پروردگار عالميان برابر مىشمرديم»؛ «وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا» (مریم/81)؛ «و آنان غير از خدا، معبودانى را براى خود برگزيدند تا مايه ی عزّتشان باشد»؛ «وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُون» (یس/74)؛ «آنان غير از خدا معبودانى براى خويش برگزيدند به اين اميد كه يارى شوند». و آیات: الفرقان/42؛ الصافات/16؛ القصص/74؛ الاحقاف/2؛ نوح/23؛ هود/101؛ الاسراء/42؛ الفرقان/3؛ هود/53؛ الحجر/96؛ مریم/81 و...
9. الزمر/3.
10.الحجر/96.
11. مریم/81.
12. الانعام/102.
13. منهاج السنة النبویة، ابن تیمیة، ج5، ص161، مؤسسة قرطبة: «أن المتأول الذي قصده متابعة الرسول لا يكفر بل ولا يفسق إذا اجتهد فأخطأ وهذا مشهور عند الناس في المسائل العملية وأما مسائل العقائد فكثير من الناس كفر المخطئين فيها وهذا القول لا يعرف عن أحد من الصحابة والتابعين لهم بإحسان ولا عن أحد من أئمة المسلمين وإنما هو في الأصل من أقوال أهل البدع الذين يبتدعون بدعة ويكفرون من خالفهم». «همانا شخص تاویل کننده ای که قصد او تبعیت از رسول است تکفیر نمی گردد؛ بلکه در چنین حالی که اجتهاد نموده و به خطا رفته نسبت فسق نیز به او داده نمی شود. و این امر مشهور در میان مردم در مسائل فقهی است؛ اما در مسائل اعتقادی پس کثیری از مردم افرادی را که دچار خطا شده اند، به کفر نسبت می دهند، در حالی که چنین قولی از احدی از صحابه و تابعین و از احدی از ائمه ی مسلمین شنیده نشده است؛ بلکه چنین امری در اصل از اقوال اهل بدعت است که مخالفین خویش را تکفیر می نمایند».
14. محمد بن عبد الوهاب، فتاوى ومسائل، جامعة الأمام محمد بن سعود، الرياض، المملكة العربية السعودية،ج1، ص68.: «فكون بعض يرخص بالتوسل بالصالحين وبعضهم يخصه بالنبي صلى الله عليه وسلم، وأكثر العلماء ينهى عن ذلك ويكرهه، فهذه المسألة من مسائل الفقه، ولو كان الصواب عندنا: قول الجمهور: إنه مكروه، فلا ننكر على من فعله؛ ولا إنكار في مسائل الاجتهاد».