امام علی (ع) چرا اینگونه برخورد کردند؟

پرسش:

امام علی (ع) در نهج البلاغه به هنگام گذر از کنار شخصی که استغفار می کند می فرماید: مادرت به عزایت بنشین. امام که سرآمد رحمت و رافت  الهی است چرا اینگونه برخورد کردند؟

 

 

پاسخ:

درباره این روایت و رفتاری که امیرالمومنین(علیه السلام) داشته اند چند نکته قابل توجه است که قبل از آن اصل روایت را از نظر می گذرانیم:

 

«وَ قَالَ (علیه السلام) لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَ تَدْرِي‏ مَا الِاسْتِغْفَارُ إِنَّ لِلِاسْتِغْفَارِ دَرَجَةَ الْعِلِّيِّينَ‏ الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ [عَزَّ وَ جَلَ‏] أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ‏ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ‏ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّه؛ (شخصى در حضور امام عليه السّلام بدون توجه لازم گفت: استغفر اللَّه، امام فرمود) مادرت بر تو بگريد، میدانى معناى استغفار چيست؟ استغفار درجه والا مقامان است، و داراى شش معنا است، اوّل پشيمانى از آنچه گذشت، دوّم تصميم به عدم بازگشت، سوم پرداختن حقوق مردم‏ چنانكه خدا را پاك ديدار كنى كه چيزى بر عهده تو نباشد، چهارم تمام واجب‏هاى ضايع ساخته را به جا آورى، پنجم گوشتى كه از حرام بر اندامت روييده، با اندوه فراوان آب كنى، چنانكه پوست به استخوان چسبيده گوشت تازه برويد، ششم رنج طاعت را به تن بچشانى چنانكه شيرينى گناه را به او چشانده بودى، پس آنگاه بگويى، استغفر اللَّه!»(1)

 

استغفار یکی از اجزای حقیقتی به نام توبه است. در روایتی از امیرالمومنین(علیه السلام) آمده است:

 

«التَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَ اسْتِغْفَارٌ بِاللِّسَانِ‏ وَ تَرْكٌ بِالْجَوَارِحِ وَ إِضْمَارُ أَنْ لَا يَعُود؛ توبه پشیمانی قلبی و استغفار زبانی و ترک عملی گناه و تصمیم درونی نسبت به عدم بازگشت به آن است.»(2)

 

اما جزء اصلی توبه استغفار زبانی نیست. بلکه پشیمانی قلبی و ترک عملی گناه است. استغفار تنها اظهار توبه است که میتواند نقش تلقین کننده و توجّه دهنده را نیز بازی کند. بنابراین آنچه به استغفار معنا و مفهوم می بخشد تقارن و تلفیق آن با سایر شرایط  توبه است. حتی اگر این شرایط بعد از استغفار محقق شود. اما اگر استغفارازحقیقت توبه و پشیمانی از گناه عاری شود فضیلتی برای آن باقی نمی ماند جز اینکه موجب غفلت و غرور شود. 

 

بنابراین بدون وجود سایر شرایط توبه هیچ اثری ندارد و تنها نوعی لقلقه زبان است. کسی که از گناه پشیمان نیست و قصدی برای ترک آن ندارد اگر این ذکر را به زبان جاری کند به نوعی آن را به شوخی و استهزاء گرفته است. چنین استغفاری نه تنها کمکی به آمرزش گناهان او نمی کند بلکه گناه دیگری است که بر گناهان قبلی فرد اضافه می شود. امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:

 

«الْمُقِيمُ عَلَى الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ كَالْمُسْتَهْزِئِ‏؛ ادامه دهنده به گناه در عمل و استغفار کننده از آن به زبان مانند مسخره کننده (به خداوند) است.»(3)

 

برخورد معصومین (علیهم السلام) با گناه و گناهکار متناسب با بینش عمیق آنها نسبت به پلیدی گناه و خطا بوده است. احاطه و اشراف آنها بر حق و باطل و نتایج دنیوی و اخروی هر یک و وظیفه ای که در ارتباط با هدایت امت داشته اند باعث می شد با صراحت و صداقت ماهیت عمل و عاقبت آن را برای مخاطب تشریح کنند و بگویند مرگ برای تو ( و برای آخرت تو) از ادامه دادن به این عمل بهتر است. جملات نفرین گونه ائمه اطهار(علیهم السلام) مخصوصا در ارتباط با مخالفین و معاندین بر این مبنا بوده است.

 

نکته دیگری که وجود دارد این است که گاه یک لفظ و عبارت در یک زبان و یک زمان حالت اصطلاحی به خود می گیرد و از معنای لغوی خود فاصله می گیرد. همانطوری که در ضرب المثل ها و تکیه کلام های رایج شاهد آن هستیم. بنابراین جملات نفرینی معصومین(علیهم السلام) مخصوصا زمانی که در مواجه با سایر مسلمانان به کار می رود به نوعی سرزنش و عتاب مخاطب و اصلاح اوست.

 

 

پی نوشت ها:

  1. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق: صبحی صالح، هجرت، قم، ص549.
  2. عبدالواحد بن محمد، تمیمی آمدی(550 ق)، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبلیغات، ص194.
  3. کلینی، محمد بن یعقوب(329 ق)الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج‏2، ص435.
  4. http://askdin.com/comment/1035244#comment-1035244