پرسش: کسانی که به مرگ اخترامی از دنیا میروند، آیا میتوانند کسب کمال علمی کنند یا خیر. اگر میتوانند، این امر چگونه ممکن است، مگر عالم ماده سکوی اول تکامل نیست و مگر انسان نباید کمال از این مرحله شروع کند. اگر استکمال از عالم برزخ ممکن است، چرا خداوند این مسیر را برای همگان قرار نداد. اگر استکمال از عالم برزخ ممکن است، آیا خلق عالم ماده بی معنا نیست.
پاسخ:
پیش از پاسخ به این سوال توجه شما را به چند نکته جلب میکنم.
نکته نخست. بسیاری از جزئیات اعتقادات، عقلی نیست و عقل انسان توان رسیدن به آنها را ندارد. بنابراین اگر دلیل نقلی معتبر بر آن مسئله وجود داشت که بدان استناد میکنیم. اما اگر دلیل معتبر نقلی نداشتیم، تنها میتوان به یک سری اصول تمسک کرد و پاسخ متناسب با سوال را گرفت و نمیتوان نسبت به جزئیات نظری داد.
نکته دوم. حکم کسی که به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است. در شخصی که به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است، دو مسئله مهم وجود دارد.
نخست. تکلیف بهشت و دوزخ او
دوم. وضعیت تکامل او
در مورد مسئله نخست، لازم است بین مرگهای غیر طبیعی تفکیک قائل شد؛ زیرا این نوع مرگ، گاهی به صورت داوطلبانه و برای ایثار جان است. مانند شهادت در راه خدا؛ گاهی کاملا ناخواسته بوده است مثلا در یک درگیری یا در تصادفی از بین رفته است؛ گاهی نیز نتیجه عملکرد خودش بوده است مثلا به واسطه قصاص کشته میشود؛ گاهی در حال گناه از دنیا میرود و گاهی در حال یک عمل عبادی و گاهی نیز عمل مباحی را انجام میداده است؛ گاهی این مرگ به دنبال کسب یکسری ملکات حسنه روی داده است و گاهی به دنبال یک سری سیئات.تمام اینها در سرنوشت او و بهشتی وجهنمی شدنش تاثیر دارد. بنابراین نمیتوان به صورت قطعی در این مورد نظر داد.
در مورد مسئله دوم، شایان ذکر است که وضعیت چنین فردی باتوجه به اقسامی که در بالا ذکر شد، متفاوت است. کسی که در یک تصادف از دنیا رفته است و سن او هنوز به حدی نبوده که ملکات حسنه یا سیئه را کسب کرده باشد عینا یا حکما مستضعف فکری است و همان وضعیت را دارد. بنابراین لازم است وضعیت کمال مستضعفان فکری را بررسی کنیم.
نکته سوم. وضعیت مستضعف فکری: مسئله مستضعف فکری و وضعیت او در قیامت از مباحث مبهم اعتقادی است. تنها یک آیه صریح در مورد ایشان در قرآن کریم آمده است.
« إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا* إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا»(سوره نساء، آیه97-98)
« كسانى كه بر خويشتن ستمكار بودهاند، [وقتى] فرشتگان جانشان را مىگيرند، مىگويند: «در چه [حال] بوديد؟» پاسخ مىدهند: «ما در زمين از مستضعفان بوديم.» مىگويند: «مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟» پس آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ] بد سرانجامى است. مگر آن مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چارهجويى نتوانند و راهى نيابند.»
در این آیه شریفه حکم مستعضفان واقعی که مورد ستم واقع شده اند و راهی برای کسب سعادت و معرفت کسب کنند از حکم کلی دوزخ برای گناهکاران استثنا شده است. به بیان دیگر این افراد دوزخی نخواهند شد. اما اینکه به چه سرنوشتی دچار میشوند در قرآن کریم در موردشان چیزی بیان نشده است. اینکه اهل بهشت خواهند شد یا نه بهشت و نه جهنم. اینکه کمالشان چه میشود. اینها سوالاتی است که راجع به سرنوشت اخروی این افراد وجود داشته است. اما با وجود این ابهامات، دلیل معتبر و صریح نقلی که بتواند این مسئله را از ابهام خارج کند، وجود ندارد. در برخی روایات تنها به سرنوشت ایشان اشاره شده که بهشتی میشوند یا تنها دوزخی نمیشوند اما در مورد کمالشان صحبتی نشده است. بنابراین در این موارد تنها میتوان به اصول مسلم عقلی و نقلی تمسک کرد و علم آنرا به خداوند واگذار کرد.
نکته چهارم. بر اساس اصول مسلم عقلی و نقلی، خداوند متعال کامل مطلق است و هیچ کاری که با این کمال ناسازگار باشد انجام نمیدهد. عدالت یکی از صفات حق تعالی است که هم عقل و هم نقل بدان صحه میگذارد. بر این اساس، کاری که با عدالت ناسازگار باشد را خداوند انجام نمیدهد. اما نکته مهم این است که مصادیق عدالت به صورت دقیق و جزئی در برخی موارد قابل کشف نیست. بدین جهت ما میدانیم که خداوند ظلم نمیکند ولی نمیدانیم که یک عمل مشخص خارجی مصداق ظلم است یا خیر. علت نیز مشخص است. یک فعل، تابع یک سری شرایط و زمینه هاست و با لحاظ همه آنهاست که میتوان حکم به حسن یا قبح آن نمود.
باتوجه به این نکات، در مورد کسانی که مستعضف فکری هستند تنها میدانیم که خداوند به آنها ظلم نمیکند. بنابراین آنان را به دوزخ نمیبرد. چرا که در آن صورت عقاب بلابیان خواهد بود. اما اینکه چه برخوردی با آنها خواهد داشت مبهم است. کمال خواهند داشت یا خیر، میزان آن چقدر خواهد بود و اموری از این دست برای ما مبهم است.
اما سایر نکات شما جنبه تکمیلی و در ظاهر استدلالی بر علیه استکمال است.
نخست. اگر میتوانند، این امر چگونه ممکن است، مگر عالم ماده سکوی اول تکامل نیست و مگر انسان نباید کمال از این مرحله شروع کند؟
این مطلب درست است ولی کامل نیست. کاملش این است که استکمال اختیاری و از طریق فاعل مباشر(خود انسان) تنها در دنیا امکان دارد. بنابراین استکمال غیر اختیاری و خدادادی یا استکمال از طریق فاعل غیر مباشر میتواند در عالم دیگر روی بدهد. همانطور که شفاعت که نوعی استکمال است در برزخ و حتی در دوزخ نیز امکان پذیر است. یا عذاب و سختی در برزخ و دوزخ، رفع نقص و نوعی استکمال است ولی استکمال غیر اختیاری. یا استکمالی که به واسطه اعمال صالحه و صدقات جاریه انسان در برزخ برای انسان روی میدهد نوعی استمکال است ولی استکمالی است که مستقیما نتیجه عملکرد ما نیست بلکه نتیجه با واسطه آن است.
دوم. اگر استکمال از عالم برزخ ممکن است، چرا خداوند این مسیر را برای همگان قرار نداد؟
این مسئله باتوجه به عدم اشکال عقلی تحقق استکمال در برزخ، قابل حل است. اینکه خداوند این کار را کرده است بر اساس اراده بالغه خودش است. علت آنرا ما نمیدانیم. او میتوانست حتی برای همگان چنین بخواهد ولی نخواسته است. بنابراین اینکه برای یک عده این راه را قرار بدهد و برای عده دیگر راهی دیگر هیچ مشکلی ندارد. تا زمانی که فعل خداوند محال ذاتی نباشد و با عدالت و حکمت او ناسازگار نباشد، انجامش محال نیست، البته اگر خودش بخواهد.
سوم. اگر استکمال از عالم برزخ ممکن است، آیا خلق عالم ماده بی معنا نیست.
پاسخ این سوال نیز باتوجه به نکات بالا مشخص میشود. چرا که گفتیم عالم ماده تنها ظرف استکمال اختیاری توسط فاعل مباشر است، آن هم به واسطه خواست خداوند. بنابراین هیچ ملازمه عقلی ای میان عالم ماده و امکان تحقق استکمال وجود ندارد تا نقض آن موجب بی معنایی خلق عالم ماده بشود.