پرسش:
چرا آیات و روایات، این قدر با دنیا مخالف هستند و دنیا را کوبیده اند (مثلا مدام گفته می شود دنیا لهو و لعب و الکی و بازیچه است). آیا این ها باعث افسردگی نمی شود؟ من گاهی این روایات و آیات را نمی خوانم چون به نظرم ممکن است انسان را نا امید کند.
پاسخ:
این که دنیا به عنوان لهو و لعب (بازیچه) شمرده می شود، تذکری است تا مبادا دنیا، هدف باشد و انسان ها از آخرت که زندگی ابدی و دائمی است، غافل شوند.
«وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»؛ اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست؛ و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى دانستند.(1)
دنیا محل گذر است و نباید هدف و کمال انسان باشد؛ لذا در تقابل دنیا و آخرت، اولویت با آخرت است؛ بله دنیا در حد ابزار و وسیله ای برای ساختن و آباد کردن آخرت، ارزشمند است.
«مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ في حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصيب»؛ كسى كه زراعت آخرت را بخواهد، به كشت او بركت و افزايش مى دهيم و بر محصولش مى افزاييم؛ و كسى كه فقط كشت دنيا را بطلبد، كمى از آن به او مى دهيم امّا در آخرت هيچ بهره اى ندارد.(2)
مذمت و نکوهش برای کسانی است که در تقابل دنیا و آخرت، دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و آخرت را نادیده گرفته و بی توجه به آن هستند:
«أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ»؛ اين ها همان كسانند كه آخرت را به زندگى دنيا فروخته اند؛ از اين رو عذاب آن ها تخفيف داده نمى شود؛ و كسى آن ها را يارى نخواهد كرد.(3)
مؤمن راستین، دنیا را برای آخرت می خواهد، در این صورت، دنیا ارزشمند می شود و دیگر مذموم و ناپسند نیست:
«فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ * وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ * أُولئِكَ لَهُمْ نَصيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ سَريعُ الْحِسابِ»
بعضى از مردم مى گويند: «خداوندا! به ما در دنيا، (نيكى) عطا كن!» ولى در آخرت، بهره اى ندارند. و بعضى مى گويند: «پروردگارا! به ما در دنيا (نيكى) عطا كن! و در آخرت نيز (نيكى) مرحمت فرما! و ما را از عذابِ آتش نگاه دار!» آن ها از كار (و دعاى) خود، نصيب و بهره اى دارند؛ و خداوند، سريع الحساب است.(4)
دنیا پرستی، بد است، نه خود دنیا؛
به این روایت توجه فرمایید:
«عَنِ الْاصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَجَاءَ إِلَيْهِ رَجُلٌ، فَشَكَا إِلَيْهِ الدُّنْيَا، وَ ذَمَّهَا. فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) : إِنَّ الدُّنْيَا مَنْزِلُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا، وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا، وَ دَارُ عَاقِبَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا. مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ، وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ، وَ مُصَلَّى مَلَائِكَتِهِ، وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَائِهِ، اكْتَسَبُوا فِيهَا الْجَنَّةَ، وَ رَبِحُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ. فَلِمَا ذَا تَذُمُّهَا؟!»
«اصبغ بن نباته» می گويد: در محضر امير مؤمنان على (علیه السلام) بودم كه مردى وارد شد و از دنيا و روزگار، درد دل و نسبت به آن مذمّت و بدگويى كرد. امير مؤمنان (علیه السلام) به او فرمودند:
دنيا براى كسى كه با آن راست باشد، جايگاه [راستی و] درستى است، براى كسى كه بخواهد زاد و توشه بر گيرد، خانه بى نيازى است، براى كسى كه در آن هوشيارى و بصيرت داشته باشد، خانه عاقبت انديشى است.
دنيا سجده گاه دوستان و عاشقان خداست، محل نزول وحى الهى است، مصلّاى فرشتگان خدا است، جايگاه تجارت اولياى پروردگار است كه در آن بهشت، به دست مى آورند و رحمت و بركات خدا را سود مى برند. چرا آن را مذمّت و بدگويى مى كنى؟!(5)
بنا بر این:
دنیاپرستی و غفلت از آخرت است که مذموم است و مورد نکوهش قرار گرفته؛ و الا در قرآن کریم می فرماید خداوند متعال همه چیز را برای انسان آفریده و در خدمت او قرار داده است:
«وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً مِنْهُ»؛ او آن چه در آسمان ها و آن چه در زمين است همه را از سوى خودش مسخّر شما ساخته است.(6)
هم چنین می فرماید، حلال خدا را بر خود حرام نکنید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چيزهاى پاكيزه را كه خداوند براى شما حلال كرده است، حرام نكنيد.(8)
لذا استفاده از دنیا برای آخرت، هیچ اشکالی ندارد و علاوه بر این که مذموم نیست می تواند پسندیده هم باشد.
پی نوشت ها:
1. عنکبوت: 29/ 64.
2. شوری: 42/ 20.
3. بقره: 2/ 86.
4. بقره: 2/ 200-202.
5. كوفى اهوازى، الزهد، ترجمه: صالحى، ناشر: نور السجاد ـ قم، 1387 ش، چاپ اول، ص 114 و 115.
6. جاثیه: 45/ 13.
7. مائده: 5/ 87.