روایاتی در مورد تجارت

پرسش:

درباره بازاریابی و فروش چه روایاتی وجود دارد؟
 


پاسخ:
درباب ترغیب و تشویق بر تجارت و بازرگانی در منابع روایی روایات متعددی ذکر شده است که به ذکر برخی از آنها می پردازیم:
 

  • پیامبر گرامی اسلام (صلى الله عليه و آله) فرمود: البَرَكَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ، تِسعَةُ أعشارِها فِي التِّجارَةِ، وَالعُشرُ الباقي فِي الجُلودِ.(1) بركت ده بخش دارد؛ نُه دهم آن در بازرگانى است و يك دهم باقيمانده در دامدارى.
  • الإمام عليّ (عليه السلام): تَعَرَّضوا لِلتِّجارَةِ؛ فَإِنَّ فيها غِنىً لَكُم عَمّا في أيدِي النّاس.(2) به بازرگانى روى آوريد؛ كه در آن، بى‏ نيازى‏تان از آن چه مردم دارند، نهفته شده است.
  • عن الفضيل بن يسار: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ (عليه السلام): إنّي قَد تَرَكتُ التِّجارَةَ، فَقالَ: لا تَفعَل، افتَح بابَكَ، وَابسُط بِساطَكَ، وَاستَرزِقِ اللّهَ رَبَّك‏ ‏(3) فضیل بن یسار می گوید: به امام صادق (عليه السلام) گفتم: «من تجارت را كنار نهاده‏ ام». فرمود: «چنين نكن. درِ [دكّانَ‏] ت را بگشاى و بساطت را بگستر و از خداى، پروردگار خويش، روزى خواه».
  • عَنْ أَبِي عُمَارَةَ الطَّيَّارِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِنَّهُ قَدْ ذَهَبَ مَالِي وَ تَفَرَّقَ مَا فِي يَدِي وَ عِيَالِي كَثِيرٌ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِذَا قَدِمْتَ الْكُوفَةَ فَافْتَحْ بَابَ حَانُوتِكَ وَ ابْسُطْ بِسَاطَكَ‏ وَ ضَعْ مِيزَانَكَ وَ تَعَرَّضْ لِرِزْقِ رَبِّكَ‏ قَالَ فَلَمَّا أَنْ قَدِمَ فَتَحَ بَابَ حَانُوتِهِ وَ بَسَطَ بِسَاطَهُ وَ وَضَعَ مِيزَانَهُ قَالَ فَتَعَجَّبَ مَنْ حَوْلَهُ بِأَنْ لَيْسَ فِي بَيْتِهِ قَلِيلٌ وَ لَا كَثِيرٌ مِنَ الْمَتَاعِ وَ لَا عِنْدَهُ شَيْ‏ءٌ قَالَ فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ اشْتَرِ لِي ثَوْباً قَالَ فَاشْتَرَى لَهُ وَ أَخَذَ ثَمَنَهُ وَ صَارَ الثَّمَنُ إِلَيْهِ ثُمَّ جَاءَهُ آخَرُ فَقَالَ لَهُ اشْتَرِ لِي ثَوْباً قَالَ فَطَلَبَ لَهُ فِي السُّوقِ ثُمَّ اشْتَرَى لَهُ ثَوْباً فَأَخَذَ ثَمَنَهُ فَصَارَ فِي يَدِهِ وَ كَذَلِكَ يَصْنَعُ التُّجَّار يَأْخُذُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ثُمَّ جَاءَهُ رَجُلٌ آخَرُ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا عُمَارَةَ إِنَّ عِنْدِي عِدْلًا مِنْ كَتَّانٍ فَهَلْ تَشْتَرِيهِ وَ أُؤَخِّرَكَ بِثَمَنِهِ سَنَةً فَقَالَ نَعَمْ احْمِلْهُ وَ جِئْنِي بِهِ قَالَ فَحَمَلَهُ فَاشْتَرَاهُ مِنْهُ بِتَأْخِيرِ سَنَةٍ قَالَ فَقَامَ الرَّجُلُ فَذَهَبَ ثُمَّ أَتَاهُ آتٍ مِنْ أَهْلِ السُّوقِ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا عُمَارَةَ مَا هَذَا الْعِدْلُ قَالَ هَذَا عِدْلٌ اشْتَرَيْتُهُ قَالَ فَبِعْنِي نِصْفَهُ وَ أُعَجِّلَ لَكَ ثَمَنَهُ قَالَ نَعَمْ فَاشْتَرَاهُ مِنْهُ وَ أَعْطَاهُ نِصْفَ الْمَتَاعِ وَ أَخَذَ نِصْفَ الثَّمَنِ قَالَ فَصَارَ فِي يَدِهِ الْبَاقِي إِلَى سَنَةٍ قَالَ فَجَعَلَ يَشْتَرِي بِثَمَنِهِ الثَّوْبَ وَ الثَّوْبَيْنِ وَ يَعْرِضُ وَ يَشْتَرِي وَ يَبِيعُ حَتَّى أَثْرَى وَ عَرَضَ وَجْهُهُ وَ أَصَابَ مَعْرُوفا(4)
  •  
  • ابو عماره طیار می گوید: به امام صادق (عليه السلام) گفتم: «مالم از كف رفته و آن چه داشته‏ ام نابود شده و نانخورانم بسيارند». امام صادق (عليه السلام) به وى فرمود: «هر گاه به كوفه رسيدى، در دكّانت را بگشاى و بساطت را بگستر و ترازويت را در ميان نِه و به روزى پروردگارت روى آور». گفت: «چون باز آمد، در دكّانش را گشود و بساطش را گسترد و ترازويش را در ميان نهاد». گفت: «پيرامونيانش در شگفتى شدند، زيرا نه در خانه ‏اش كالايى كم يا زياد بود و نه نزدش چيزى». گفت: «پس مردى نزد وى آمد و گفت:" براى من جامه ‏اى بخر"». گفت: «براى آن مرد جامه ‏اى خريد و قيمتش را ستاند و مبلغ نزد او ماند».سپس كسى ديگر نزد او آمد و به وى گفت: «برايم جامه‏ اى بخر». گفت: «او در پى جامه در بازار گشت و برايش جامه‏ اى خريد و بهايش را ستاند و آن هم نزدش ماند». و تاجران چنين عمل مى ‏كردند؛ يعنى برخى از ديگران كالايى را [به امانت‏] مى‏ گرفتند [و بعد بهايش را مى‏ دادند]. سپس مردى ديگر نزدش آمد و گفت: «اى ابوعُماره! مرا دو لنگه بارِ كتان است. آيا آن را مى‏ خرى، بدين گونه كه بهايش را يك سال بعد از تو بستانم؟» گفت: «آرى؛ آن را بارگير و نزد من آور». گفت: «آن مرد، بار را نزد وى آورد و او آن را از مرد خريد، بدين گونه كه يك سال بعد بهايش را بپردازد». گفت: «آن مرد برخاست و برفت. آن گاه، يكى از بازاريان نزد وى آمد و گفت:" اى ابوعماره! اين لنگه بار چيست؟" گفت:" اين لنگه بارى است كه خود، خريده‏ ام". گفت:" نيمى از آن را به من بفروش و من بهايش را پيشتر به تو مى‏ پردازم". گفت:" چنين مى‏كنم". و آن را به وى فروخت؛ نيمى از كالا را داد و نيمى از قيمت را ستاند". گفت: «بدين سان، باقيمانده كالا تا يك سال در دست وى بود». گفت: «پس با بهاى آن، يك جامه و دو جامه خريد و عرضه كرد و باز خريد و فروخت تا آن كه ثروتمند شد و آبرويى يافت و به جايگاهى شايسته رسيد.
  • أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ:‏ مِنَ النَّاسِ مَنْ رِزْقُهُ فِي التِّجَارَةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رِزْقُهُ فِي السَّيْفِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رِزْقُهُ فِي لِسَانِهِ.(5) امام صادق (علیه السلام) می فرمود: از میان مردم روزی عده ای در تجارت و روزی عده ای در شمشیر و روزی عده ای در زبانشان است.



تحلیل مطلب:
موضوع بازار یابی و فروش هر چند در گذشته نیز وجود داشته است و اساسا کار تجارت و معاملات با چنین مسائلی گره خورده است اما به عنوان یک مساله قابل پژوهش و بررسی عالمانه و محققانه مورد توجه نبوده است چرا که آنچه در مساله بازاریابی و فروش مطرح است ناظر به روش ها و مهارت های کسب و کار و تجارت است نه اصل تجارت در حالی که آنچه در مضامین قرانی و روایی مطرح شده است ترغیب و تشویق بر اصل بازرگانی و تجارت است و اساسا مساله روش ها که در طول زمان متغیر و متحول می شوند در روایات کمتر مطرح شده است. در نتیجه روایتی مبنی بر اینکه به تجار و بازرگانان شیوه های بازاریابی و فروش را آموزش دهد در منابع روایی نداریم و این نه از باب عدم توجه روایات به شیوه هاست بلکه از باب اینکه شیوه های بازاریابی و فروش در طور زمان تغییر می کند و شیوه ثابتی وجود ندارد تا مور توصیه و تأکید قرار گیرد و این مساله ای است که با تجربه بشر در خرید و فروش و معاملات به دست می آید و شگرد ها و ترفندهای جدیدی کشف می شود به نحوی که روش های بازاریابی و فروش به مرور زمان به عنوان رشته ای علمی به مجامع دانشگاهی راه می یابد و مورد تعلیم و تعلم قرار می گیرد. از این رو اگر بازاریابی و فروش با ملاحظه جوانب شرعی آن و خالی از فریب مشتریان و روی اصول عرفی و معقول باشد قطعا در زمره روش هایی خواهد بود که مورد تأیید آموزه های دینی خواهد بود.


کتابی با عنوان«توسعه اقتصادی بر پایه قران و حدیث»تألیف آیه الله ری شهری از انتشارات دارالحدیث در دو جلد چاپ شده است که مباحث مهمی را در باب تجارت و مسائل مالی و اقتصادی از منظر قران و حدیث بیان داشته است. مباحثی چون پایه های توسعه اقتصادی، ویژگی های توسعه اقتصادی، پیشرفت اقتصادی و اهمیت و برکات آن، واپس ماندگی اقتصادی و زیان های آن، نقش دانش در پیشرفت اقتصادی و غیره که می تواند راهنمای مناسبی برای علاقه مندان به مطالعات حدیثی در باب اقتصادی باشد.



پی نوشت ها:
1. ابن بابويه، محمد بن على، الخصال ، 1362، چاپ اول، قم، ج 2 ص 445.
2. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) 1407ق، چاپ چهارم، تهران، ج 5 ص 149.
3. ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه،1413ق، چاپ دوم، قم، ج 3 ص 165.
4. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) 1407ق، چاپ چهارم، تهران، ج 5 ص 304.
5. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) 1407ق، چاپ چهارم، تهران، ج 5 ص 305.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64587&p=1011693&viewfull=1#post10...