پرسش:
حکمت الزام به رعایت دستورات دینی، همچون حجاب و یا مجازات روزه خواری در ملاء عام و مانند آن در حکومت اسلامی چیست؟ در حالی که تقوا بدون وجود شرایط گناه بی معنی است، تقوا زمانی معنا پیدا می کند که انسان بتواند آزادانه گناه کند. اگر کسی با تقوا باشد با دیدن گناهان دیگران پایش نخواهد لغزید، من با دیدن روزه خواری دیگران، ثبات قدمم در روزه داری افزوده میشود، و الزام دیگران به روزه داری یا حجاب موجب میشود کار من در نگاهم کوچک جلوه کند.
علاوه بر اینکه ظاهر جامعه ما نشان میدهد این قوانین اجباری تأثیری نداشته، بلکه بالعکس عمل کرده است، پس این همه اصرار بر الزام های حکومتی برای چیست؟
پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
اینکه شما با دیدن روزه خواری بر ایمانتان افزوده میشود، یا حضور در جامعه ای که بی حجابی رواج پیدا کرده را ریاضتی برای نفس خود دانسته و عاملی جهت گسترش تقوا می پندارید خیلی علامت خوبی است، و نشان از ایمان راسخ شما دارد، اما نمی توان از این احساس درونی شما نتیجه کلی گرفت!
امروز دختر نوجوان ما که در 10، 12 سالگی، یا پسر نوجوان ما که در 15، 16 سالگی دارد روزه می گیرد با دیدن یک خانم و آقای سالم و تنومند که یک ساندویچ دستش گرفته و در ماه رمضان دارد غذا می خورد چه حسّی پیدا می کند؟ آیا در حقانیت روزه به تردید نمی افتد؟ آیا ضرورت روزه گرفتن طبق فرمان خدا در نگاهش تحقیر نمیشود؟ یا جوانی که در اوج سنین جوانی و به شدت تحت فشار غریزه جنسی است با دیدن خانم های بی حجاب چگونه این را عاملی بر افزایش تقوا و درجات خویش تلقی کند؟! احتمال به گناه افتادن او در برابر رشد تقوای او چند درصد در برابر چند درصد است؟ در این مسائل باید با نگرش کلان نگاه کرد، نه نگرش های جزئی و شخصی!
علاوه بر اینکه پاکی خود آن انسان ها هم موضوعیت دارد، اصلا فلسفه وجوب امر به معروف و نهی از منکر همین است، وقتی گناهی به اجتماع آورده شده و علنی انجام میشود، نهی از آن هم علنی خواهد شد، چرا که طهارت روحی و روانی انسان ها برای اسلام اهمیت دارد، و حجاب هم چیزی نیست که فقط مایه طهارت مردان باشد، همانطور که قرآن کریم آن را مایه طهارت قلب زنان نیز معرفی میکند: «ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن»؛ این(ارتباط از وراء حجاب) برای قلب های شما مردان و زنان پاکیزه تر است.(1)
نکته دوم:
نکته دوم اینکه اجبار به رعایت قوانین اسلامی صرفا برای اینکه دیگران به گناه و آلودگی کشیده نشوند نیست، بلکه حکمت های دیگری هم دارد:
الف) احترام به قوانین الهی
گناه اجتماعی حرمت شکنی و دهن کجی به حکم خداست، در حالی که اقتدار حکم خدا باید حفظ بشود، این هرگز مورد رضای خدا نیست که یک شخصی به راحتی حکم خدا را در جلوی چشم همگان زیر پا له کند، در جامعه اسلامی چنین چیزی پذیرفتنی نیست!
هیچ کشوری بر نمی تابد که یک شهروند پرچم آن کشور را که صرفا یک نماد اعتباری است را توهین کند، چطور حکومت اسلامی اجازه بدهد به راحتی حکم خدا و حرمت آن را زیر پا بگذارند؟! پیشوایان اسلام آنقدر نسبت به احکام دین غیرت داشته اند که حاضر بودند امنیت خودشان را فدا کنند، اما حکم خدا زیر پا گذاشته نشود، آن هم به صورت علنی!
این الزام به نگه داشتن حرمت احکام الهی برای خود فرد گنهکار نیست بلکه برای این است که این حکم در نگاه دیگران شکسته نشود.
ب) امنیت زنان
حکومت حق دارد برای تأمین امنیت شهروندان آنها را به قوانینی اجبار کند، مانند اجبار به بستن کمربند ایمنی. کسی نمیتواند بگوید دلم نمیخواهد ببندم. از آن طرف شکی در این نیست که در یک جامعه یا باید نگاه و روابط هر دو آزاد باشد، یا هر دو محدود نمیشود نگاه را آزاد کرد و روابط و فضا برای تخلیه را محدود! اگرچه دو دیدگاه اول طرفدارانی دارد، اما هیچ جامعه شناسی تا کنون نظریه سوم را ارائه نداده است، بنابراین از آنجا که غیرت ایرانی، و تعالیم اسلامی اجازه روابط خارج از قاعده را نمیدهد، رها کردن عرصه اول جز بر ایجاد ناامنی و بالارفتن آمار قتل و تجاوز علیه زنان ثمره ای نخواهد داشت.
قرآن کریم هم به این مسئله امنیت زن اشاره نموده است، آنجا که حجاب را موجب این می داند که یک زن، به عنوان زن مومنه شناخته شده و آزار و اذیت نشود: «ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ»شناخته شوند تا آزار نشوند(2) یعنی شناخته شدن خودش موضوعیت ندارد، آن مصونیت از آزار که در گرو این شناخته شدن است موضوعیت دارد.
شما امثال قاتل ستایش قریشی را ببینید، یک نوجوان 16، 17 ساله که جایزه اخلاق را در مدرسه می گیرد، مرتکب تجاوز و سپس قتل شده و برای از بین بردن جنازه متوسل به اسید میشود! نمیشود به مردان گفت ببینید اما خودتان را کنترل کنید! منطقی نیست، شدنی هم نیست!
حتی در کشورهایی که عرصه برای ارضاء این غریزه هم به صورت گسترده فراهم است باز آمار بالای تجاوز نگران کننده است، کشورهایی مثل سوئد که بالاترین سطح رفاهیات اجتماعی، و بالاترین عرصه آزادی را طبق معیارهای بین المللی دارند جزء بالاترین آمار تجاوز به زنان هستند!
بنابراین حکومت اسلامی می تواند و ضرورت دارد که برای تأمین امنیت زنان آنها را به پوشش متعارف اجبار کند.
ب) ضرورت های اجتماعی
اگر جامعه را در این عرصه ها رها کنید ترمزی نخواهد داشت، یعنی اگر شما آمدید مثلا پوشش را آزاد کردید قرار نیست به برداشتن روسری که رسید توقف کند! یا به شلوارک و دامن کوتاه و مانند آن که رسید متوقف شود! پس شما هم بالاخره مجبور هستید یک خط قرمز برای پوشش تعیین کنید وگرنه اگر آزاد بگذارید کم کم لباس ها کمتر و کمتر میشود و حتی به حذف آن می انجامد! به همین خاطر حتی در اروپا و آمریکا هم پوشش در جامعه خطوط قرمزی دارد، اینطور نیست که اگر کسی در اروپا یا آمریکا کاملا بدون لباس از خانه بیرون آمد کاری به کار او نداشته باشند! پس معلوم میشود آنها هم یک خط قرمزهایی در پوشش دارند، که البته می توانید با جستجوی"حدود پوشش در کشورها و دانشگاه ها" از آن مطلع شوید.
خب پس اگر نمیشود پوشش را رها کرده و کاملا آزاد گذاشت و قرار است حدی برای پوشش قرار دهید، چه بهتر که همان حد اسلامی باشد!
نکته سوم:
اجبار متخلفین به رعایت قانون نباید رعایت قانون در نگاه پایبندان به آن را کوچک کند، همانطور که در قوانین راهنمایی و رانندگی می بینیم که پلیس با رانندگان خاطی برخورد می کند، خب این در جای خودش ضرورت دارد، اما نباید موجب این شود که ما هم از ترس پلیس قانون مدار باشیم، یا کار خود را که رعایت قوانین به خاطر خود آنهاست را کوچک بشماریم!! ضرورت قوانین و نهادهای اجرایی برای اجبار مردم نیست، بلکه در وهله اول مهم این است که خود مردم به قانون پایبند باشند، اما از آنجا که این مهم قاعدتا در جوامع برای همگان امکان پذیر نیست، طبیعتا باید پلیسی هم باشد که آن بخشی را که قانون گریزی می کنند، به رعایت قانون اجبار کند.
نکته چهارم:
در خصوص این فرمایش شما که فرموده اید: "تقوا بدون وجود شرایط گناه بی معنی است" باید دو نکته عرض کنم:
الف) با توجه به تمایلات درونی انسان همواره شرایط گناه و کشش به سمت آن در خلوت انسان وجود دارد، چه در جامعه این فرصت باشد و چه نباشد، آنچه که حکومت اسلامی مانع آن میشود جنبه اجتماعی گناه است، اینکه کسی در جامعه عرصه را برای گناه فراهم نسازد، اما خب شخص در خانه خودش می تواند به راحتی از طریق اینترنت و موبایل و ماهواره و کتاب و مجله و هزار راه دیگر به این تصاویر دسترسی داشته باشد.
اگر این اشکال وارد باشد به اصل ازدواج هم وارد میشود، اینکه می فرمایند ازدواج نصف دین انسان را کامل می کند بی معنا میشد! بلکه باید می گفتند ازدواج نکنید، چون با ازدواج که دیگر شرایط گناه بسیار تضعیف میشود و تقوا معنایی نخواهد داشت!!
ب) آنچه با آزاد گذاردن عرصه گناه در اجتماع حاصل میشود عموما گناه است، نه ترک گناه! کسانی مانند شما که گناه در جامع ایشان را ثابت قدم تر در دین می نماید قطعا اقلیت هستند، اما اکثریت به گناه کشیده میشوند، و طبیعتا اگر ما مخیّر باشیم بین تقوا در محیطی که گناه ممکن نیست، و عدم تقوا در جایی که گناه ممکن است، قطعا اولی مقدم است.
نکته پنجم:
اینکه فرموده اید: "قوانین اجباری در جامعه ما تاثیری نداشته و بر عکس عمل کرده" نیز صحیح نیست، چرا که این خودش نیازمند اثبات است که اولا آیا فساد در ایران بیشتر شده یا خیر؟ و ثانیا اگر بیشتر شده آیا این افزایش فساد به خاطر این اجبارها است یا ناشی از افزایش عوامل دیگر چون گسترش ابزارهای رسانه جمعی، و افزایش هجمه ها، و مانند آن.
قضاوت به این راحتی نیست، براستی از نگاه جامعه شناسان و روان شناسان گسترده تر شدن فساد امروزه به خاطر قوانین اجباری است، یا به خاطر گسترش ابزارهای تحریک کننده؟! امروز هر کسی به اطرافش نگاه کند به راحتی نقش فضای مجازی و شبکه هایی چون اینستاگرام و تلگرام و مانند آن را در گسترش فساد می بیند.
ما فقط در یک صورت می توانستیم این فساد را به قوانین اجباری ارتباط بدهیم اینکه خود همین جامعه را با ثابت نگه داشتن سایر شرایط مانند فضای مجازی، اقتصاد، و مانند آن، صرفا با قوانین اجباری، و یک بار بی قوانین اجباری بسنجیم تا بتوانیم چنین نتیجه گیری کنیم.
پی نوشت ها:
1. احزاب:53/33.
2. احزاب:59/33.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64560&p=1013748&viewfull=1#post10...