با قرآن ثابت کنید که مقام امامت از نبوت بالاتر است

پرسش:
طبق اعتقادات شیعه مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است، لطفا این موضوع را از قرآن کریم و احادیث صحیح اثبات فرمایید؟ اگر چنین موضوعی حقیقت داشته باشد و امامت بالاتر از نبوت باشد، وقتی منکرین نبوت خارج از اسلام هستند، منکرین امامت هم باید خارج از اسلام باشند.

 


پاسخ:
در خصوص بخش اول سوال شما یعنی ادله افضلیت امامت بر نبوت، خب ادله متعددی وجود دارد که به چند نمونه از آن اشاره میشود:

دلیل اول: آیه ابتلاء ابراهیم(علیه السلام)
قرآن کریم می فرماید: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»؛ هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم‏(1)
ذبح اسماعیل، آتش نمرود و حوادث مشابه آن از بارزترین مصادیق این آزمون هایی است که قرآن کریم میفرماید خداوند ابراهیم(علیه السلام) را با آنها مبتلا فرموده که همگی در دوران نبوت او اتفاق افتاده اند، بنابراین نمی توان گفت مقصود از «امامت» در این آیه شریفه همان نبوت است.
پس ابراهیم که مقام نبوت را داشته است، با سربلند بیرون آمدن از این آزمون ها به مقام امامت نائل آمده است، و این نشان می دهد مقام امامت مقامی بالاتر از نبوت است.(2)

دلیل دوم: آیه مباهله
قرآن کریم می فرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكمُ‏ْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتهَلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلىَ الْكَذِبِين‏«(3)
هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم‏
روایات شیعه به وفور، و منابع اهل سنت نیز با اسناد معتبر روایت نموده اند که فقط علی(سلام الله علیه) و فاطمه(سلام الله علیها) وحسنین(سلام الله علیهما) با پیامبر(صلی الله علیه و آله) همراه بوده‌اند.(4)

طبیعتا از اینکه علی نفس پیامبر است معنای حقیقی نمی تواند مراد باشد پس معنای مجازی مورد نظر است و آن این است که علی نفس و جان پیامبر(صلی الله علیه و آله) بوده و در خصوصیاتش در تراز با اوست الا خصوصیاتی که دلیلی دیگر آن را از تحت این عام خارج نماید مانند نبوت؛ اما باقی خصوصیات و کمالات و ... به مقتضای آیه شریفه باقی می ماند و از خصوصیات پیامبر عصمت است و أفضلیت وأولی بالمومنین من أنفسهم و این برای علی هم اثبات می شود(5)
این معنا را احادیثی مانند «أنت منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبی بعدی» که علاوه بر منابع شیعه در صحیحین اهل سنت نیز آمده تقویت می کنند.(6)
در این روایت که در بسیاری از منابع اهل سنت آمده است، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) جز نبوت چیزی را استثناء نکرده است.

دلیل سوم: ائمه(علیهم السلام) آگاه از جمیع علوم انبیاء
در کتاب کافی بابی وجود دارد تحت عنوان اینکه ائمه(علیهم السلام) از تمامی علوم ملائکه و انبیاء آگاه هستند که برخی از این روایات سندشان صحیح است، بنده به عنوان نمونه به یک مورد اشاره می کنم، امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:
«إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ ع فَنَحْنُ نَعْلَمُه‏»؛ به درستی که خداوند دارای دو علم است، علمی که جز او کسی از آن آگاه نیست، و علمی که ملائکه و پیامبرانش را از آن آگاه کرده است، پس هر آنچه که ملائکه و پیامبران را از آن آگاه کرده، پس ما هم بدان علم داریم.(7)

خب این هم نشان میدهد آنچه انبیاء همگی با هم دارند را ائمه(علیهم السلام) یک جا دارند، به تعبیری: آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری.
البته به لحاظ تحلیل عقلی هم روشن است، ما اگر امامت را قبول داشته باشیم، طبیعتا باید بدانیم که ائمه(علیهم السلام) آگاه به جمیع مراتب اسلام و کتاب آسمانی آن هستند، و از آنجا که قرآن مهیمن سایر کتب آسمانی بوده و بر آنها احاطه دارد، عالم به قرآن کریم، به تمام کتب انبیاء پیشین علم دارد به همین خاطر قرآن کریم در مدح امیرالمومنین(علیه السلام) تعبیر «من عنده علم الکتاب» را به کار می برد.(8)(9)

دلیل چهارم: اقتدا کردن عیسی(علیه السلام) به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
اقتدا نمودن عیسی(علیه السلام) به حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) در نماز نیز از مطالبی است که در منابع روایی شیعه و اهل سنت آمده است، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرموده اند:
«لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِكَ الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ فِيهِ وَلَدِيَ الْمَهْدِيُّ فَيَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ فَيُصَلِّيَ خَلْفَه‏»؛ اگر از دنی جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد نمود تا پسرم مهدی(ع) ظهور کند، پس عیسی روح الله نیز نزول کرده و پشت سر او نماز می گذارد.(10)

فارغ از روایات متعددی که در این باره در منابع مختلف شیعه آمده است،(11) در منابع معتبر اهل سنت نیز به این مطلب اشاره شده است، به عنوان نمونه پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید:
«كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا نَزَلَ ابْنُ مَرْيَمَ فِيكُمْ، وَإِمَامُكُمْ مِنْكُمْ؟»؛ چگونه هستید هنگامی که عیسی(علیه السلام) در میان شما نزول نماید و امامتان از شما باشد؟(12) در هر صورت تعدد روایات در این رابطه به گونه ای است‌که إبن حجر مکی که از علمای اهل سنت است در این مورد ادعای تواتر نموده است.(13)

دلالت این روایات هم که به قدری روشن است که بی نیاز از توضیح است، اقتدای عیسی(علیه السلام) به امام زمان(عجل الله تعالی) به خوبی گویای افضلیت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است.

در هر صورت ما سعی کردیم به تعدادی از ادله در این خصوص اشاره کنیم، وگرنه فارغ از این مطالب، انقدر روایات در این باب وجود دارد که ما را از بحث سندی بی نیاز می کند. علاوه بر اینکه نه تنها دلیلی بر علیه این ادله وجود ندارد، بلکه مقتضای این روایات متناسب با تحلیل عقلی است، وقتی ائمه(علیه السلام) پیشوای کامل ترین دین قرار گرفته اند نشان میدهد کامل ترین انسان ها هستند، و نسبت به سایرین مرتبه بالاتری برخوردارند.

بخش دوم سوال
اما در خصوص بخش دوم سوال شما و اینکه چرا منکرین امامت را از اسلام خارج نمیدانیم، باید به دو نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:این موضوع که با انکار نبوت انسان از دین خارج است اما با انکار امامت از دین خارج نیست، ارتباطی به بالاتر بودن درجه نبی از امام ندارد، بلکه به این خاطر است که کسی که منکر نبوت است اصلا وارد دین نشده! اما کسی که منکر امامت است وارد شده اما در ادامه به انحراف رفته است.
به همین خاطر اگر این انحراف عامدانه باشد، یعنی یک نفر با اینکه میداند پیامبر(صلی الله علیه و آله)، بعد از خودش امامی تعیین کرده و باز نپذیرد، قطعا او هم از دین خارج است.

نکته دوم:بدون شک نقش امامت هم چون نقش نبوت در دین پررنگ است، یعنی همان طور که بدون نبوت دین حادث نخواهد شد، بدون امامت نیز دین باقی نخواهد ماند، لذا قطعا امامت هم از اصول دین به شمار میرود منتهی ما دلیل شرعی داریم که برای اسلام همان شهادتین، یعنی شهادت بر یگانگی خدا و نبوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) کافیست، و هر کسی بر این دو شهادت بدهد در زمره مسلمین بوده، و با او طبق احکام مسلمانان رفتار میشود، سیره اهل بیت(علیهم السلام) نیز این مطلب را تأیید میکند.(14)

 


پی نوشت ها:
1. بقره:124/2.
2. ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، موسسه بوستان کتاب، قم، چاپ سوم، 1390ش، ص37.
3. آل عمران-61/3.
4. مسلم بن الحجاج نیشابوری، صحيح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقي، نشر دار إحياء التراث العربي، بيروت ، ج4، ص1871؛ مسند، أحمد بن محمد بن حنبل، تحقيق شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد، ودیگران، نشر مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ اول، 1421ق-2001م، ج3، ص160
5. حسینی میلانی، سید علی، محاضرات فی الاعتقادات، مرکز الابحاث العقائدیه، قم، چاپ اول، 1421، ج1 ص44.
6. محمد بن إسماعيل بخاري، صحيح بخاری، تحقیق محمد زهير بن ناصر الناصر، نشر دار طوق النجاة، دمشق، چاپ اول، 1422ق، ج6،ص3؛ صحیح مسلم، ج4، ص1870.
7. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج1، ص256، ح4.
8. رعد:43/13.
9. در روایات متعددی علی بن ابیطالب(علیه السلام) و ائمه پس از ایشان مصداق «من عنده علم الکتاب» بیان شده، به عنوان نمونه امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه شریفه می فرمایند: «إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِي‏»؛ مراد ما هستیم، و علی(علیه السلام) اول ما و افضل ما و برترین ما بعد از نبی(صلی الله علیه و آله) است.(الکافی، ج1، ص229)
همچنین در روایت متعددی در منابع اهل سنت نیز به این مسئله اشاره شده است؛ ر.ک: قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی(الجامع لأحكام القرآن)، انتشارات ناصر خسرو، تهران‏، چاپ اول، 1364 ش، ج10، ص336؛ ثعلبى نيشابورى، احمد بن ابراهيم‏،تفسیر ثعلبی(الکشف و البیان)، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ اول، 1422ق، ج5، ص303؛ حسكانى، عبيد الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق محمد باقر محمودى‏، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1411ق، ج1، ص400.
10.صدوق، محمد بن علی بابویه، کمال الدین، اسلاميه‏، تهران، چاپ دوم، 1395ق، ج1، ص280.
11. ر.ک: کمال الدین، ج1، ص332؛ صدوق، محمد بن علی، الخصال، نشر جامعه مدرسين‏، قم، چاپ اول، 1362ش، ج1، ص320؛ کلینی، الکافی، ج8، ص49و50.
12. صحیح بخاری، ج4، ص168؛ صحیح مسلم، ج1، ص136.
13. احمد بن حجر هیتمی مکی، الصواعق المحرقه، مکتبة الحقیقه، استانبول، 1424 ق ، ص233.
14. خرازی، سید محسن، بدایة المعارف الالهیة، نشر جامعه مدرسین، قم، ج2، صص15-18.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64407&p=1011974&viewfull=1#post10...