پرسش:
جریان صفین از تاسف آورترین فرازهای تاریخ برای شیعه است، جنگی که در آستانه پیروزی به خاطر بی بصیرتی سپاه حق، رنگ شکست به خود گرفت. اما تاریخ برای عبرت ماست. آیا کسانی که امروز هم تحت تاثیر تبلیغات جبهه باطل قرار می گیرند، همان جاهلان ظاهرپرست زمان نیستند که نقش خوارج در صفین امروز را بازآفرینی می کنند؟
پاسخ:
در این خصوص باید به چند نکته توجه شود:
نکته اول:
تقابل جبهه حق و باطل همواره وجود داشته و دارد، و از آنجا که جبهه باطل برای دنبال کردن اهدافش خط قرمزی ندارد، برای فریفتن مردم حق را با باطل در هم می آمیزد، و این مسئله است که گاهی تشخیص جبهه حق را دشوار می کند، همان طور که امیرالمومنین(علیه السلام) می فرمایند:
«فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِه»؛ پس اگر باطل با حق آمیخته نشده، و جدا باشد، مردم حق جو منحرف نمیشوند، و اگر حق از پوشش باطل جدا شد و آزاد گردید زبان بدخواهان از آن قطع میگردد، چون اگر حق و باطل مخلوط شوند عده ای آن را حق محض میبینند؛ و لیکن از حق قسمتی و از باطل قسمتی گرفته میشود و مخلوط میشوند، در اینجاست که شیطان بر دوستان خودش مسلط میشود.(1)
بنابراین ابزار جبهه باطل نیز همان حق است، منتهی حقی که با باطل مخلوط شده باشد، و از آنجا که این تقابل جبهه حق و باطل همیشگی است، این آمیختن حق با باطل از سوی جبهه های شیطانی نیز همیشگی است.
بنابراین ضرورت دشمن شناسی همواره یکی از ضرورتهای بی بدیلی است که غفلت از آن موجب این میشود که انسان حتی با نیت حق، در زمین دشمن بازی کند.
امروز هم دشمن از مقدسات سوء استفاده کرده، و قرآن ها را به نیزه میکند، در این تردیدی نیست، امروز به صورت روشن میبینیم که تبلیغ اسلام از شبکه هایی در قلب آمریکا و انگلیس شبکه هایی دارند اسلام را تبلیغ می کنند، خب تکلیف چنین اسلامی اعم از شیعه و سنی روشن است! این ها همان قرآن هایی هستند که به صورت دیجیتال به نیزه رفته اند.
گاهی با ترویج قمه زنی وجهه اسلام را تخریب می کنند، گاهی از یک اسلام آمریکایی که نسبت به امور سیاسی بی تفاوت است سخن گفته، و آن را ترویج می کنند. گاهی چهره های تأثیرگذار اسلامی را با بهانه هایی به ظاهر مقدس تخریب می کنند، و از چهره های متناسب و همراه با افکارشان، شخصیت علمی، و مرجع می سازند.
نکته دوم:
علی رغم نکته اولی که گذشت باید توجه کرد که این مبارزات درونی در جمهوری اسلامی ایران بر سر تصاحب سِمَت ها همگی در چارچوب قانون اساسی تعریف می شوند، یعنی همگی مورد تأیید نظام و غیر مستقیم مورد تأیید رهبری هستند، البته شکی نیست که یکی از این کاندیداها اصلح هستند، اما صلاحیت حداقلی همه آنها غیر مستقیم مورد تأیید رهبری است، لذا اینکه کاندیدایی که مورد قبول ما نیست را ضد انقلاب دانسته و رأی دهندگان به آنها را به خوارج و لشکر معاویه و عمر سعد و مانند آن تشبیه کنیم صحیح نیست، به عبارت دیگر در یک کلام اینجا مانند جنگ صفین انتخاب بین اسلام و لا اسلام نیست، بین اسلام حداقلی و حداکثری است که البته هر کسی موظف است اسلام حداکثری را انتخاب کند.
علاوه بر اینکه حتی بر فرض اینکه آن کاندیدا واقعا صلاحیت آن مسئولیت را نداشته باشد، چنین شیوه ای برای آگاه سازی مردم هرگز جواب نخواهد داد که آنها را خوارج دانسته و کاندیدای محبوبشان را ابوموسی اشعری معرفی کنیم، حتی اگر واقعا چنین باشد، با این لحن نخواهند پذیرفت و آنها را به لحاظ عاطفی درگیر کرده و وادار به موضع گیری خواهد کرد!
شما از روی نهی از منکر به هیچ کسی نمی توانید بگویید کار تو همان کار خوارج است و بپذیرد! ما باید حقیقت امر را برای مردم آگاه سازیم و اجازه بدهیم خودشان تصمیم بگیرند.
رفتارهای احساسی، تفرقه، ایجاد فضای دو قطبی تعصبی، و هر حرکتی که به وحدت امت لطمه بزند بازی کردن در زمین دشمن است.
پی نوشت ها:
1. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، خطبه 50، ص88.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63323&p=1013290&viewfull=1#post10...