پرسش:
با توجه به وعده های فراوانی که رهبران انقلاب نسبت به دموکراسی و آزادی بیان و مطبوعات داده اند، چرا در مقام عمل آزادی بیان در خصوص نقد ولایت فقیه و نظام اسلامی وجود ندارد؟
پاسخ:
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
آزادی بی قید و شرط هیچ طرفداری در دنیا ندارد، حتی در لیبرالیسم که به معنای اصالت آزادی است، آزادی مطلق و بی قید و شرط وجود ندارد، در اسلام و نظام اسلامی نیز همین گونه است؛ قرآن کریم فتنه را بزرگتر از قتل می داند: «الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْل»؛ فتنه از کشتار هم بدتر است(1) بنابراین اسلامی که اجازه کشتار نمی دهد، چگونه اجازه فتنه بدهد؟ اگر آزادی بیان به این معنا بود که هر کسی هر چه در درون دارد را آزادانه در جامعه جار بزند، یا هر رفتاری که خلاف امنیت و ثبات کشور است انجام دهد پس چرا پیامبر(ص) حتی نقاب اسلامی مسجد ضرار را برنتافت و حکم به تخریب آن داد؟چرا پس از فتح مکه به اعدام زنان شاعره حکم کرد؟ احکام اسلامی چون حرمت نگهداری و ترویج کتب ضالّه، حکم ارتداد و ده ها مصداق دیگر نشان میدهد اسلام و پیشوایانش(علیهم السلام) هرگز معتقد به آزادی بی قید و شرط نبوده، و اجازه سوء استفاده از آزادی اندیشه و بیان را به دیگران نداده اند!
امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای نیز هیچکدام وعده آزادی بی قید و شرط نداده اند، و این قید و بند آزادی بیان در کلماتشان مشهود است، به عنوان مثال امام خمینی(ره) می فرمایند:
«قلمی آزاد است که توطئه گر نباشد، قلمی آزاد است، روزنامه ای آزاد است که نخواهد این ملت را به عقب و تباهی بکشد. این قلمها همان سرنیزه سابق است که میخواهند ملت را به تباهی بکشند، البته ملت تحمل نمیکند... قلم های فاسد نباید آزاد باشد. الان هم فاسدهایشان خیلی ها یشان آزادند، مِن جمله همین قلم هایی که می گویند چرا آزاد نمیگذارید»(2)
مقام معظم رهبری نیز می فرمایند:
«آزادی در همهجای دنیا چهارچوب دارد؛ آزادی یعنی «برخلاف قانون عمل کردن» وجود ندارد؛ آزادی یعنی «برخلاف دین و شریعت عمل کردن» وجود ندارد. چهارچوب آزادی در کشور ما، قانون اساسی ما و قوانین کشور و همه الهامگرفتهی از شریعت مطهّر اسلام است؛ البتّه این هست. اینکه کسی توقّع داشته باشد آزاد باشد و برخلاف قانون عمل کند، منطقی نیست و این وجود ندارد».(3)
بنابراین آزادی بیان در خصوص ولایت فقیه را نباید به معنای آزادی ضدیت با ولی فقیه، یا آزادی تضعیف ولایت فقیه و مانند آن معنا کنیم.
نکته دوم:
این طبیعی است که محدوده آزادی بیان در هر جامعه ای توسط حکومت تعیین میشود، و هر حکومتی بین تبلیغ به نفع خودش، و تبلیغ بر علیه خودش تفاوت قائل است، چون هر حکومتی طبیعتا اعتقاد خویش را حق پنداشته و در صدد ترویج آن است؛ آیا پیامبران همانگونه که خودشان مبلغ به روستاها و شهرها می فرستادند اجازه میدادند که بت پرست ها هم چنین تبلیغ کنند؟ روشن است که خیر! پیامبر(صلی الله علیه و آله) موقع فتح مکه چندین شاعره را به اعدام محکوم کرد، در حالی که اگر حکومت دست مشرکین بود شاید به آنها جایزه حقوق بشری هم میدادند؛ سایر احکام اسلامی نیز اینچنین است، به عنوان مثال ترویج کتب دینی را حسنه، و ترویج کتب ضالّه را جرم تلقی میکرده اند.
بنابراین آزادی بیان یک کفی دارد و یک سقفی! کف کار و آزادی بیان های حداقلی را برای مخالفین میپذیرفتند، اما سقف کار را برای خودشان محفوظ نگه میداشتند. پس هرگز کسی نباید توقع داشته باشد یک حکومت آنچنان که برای منافع خودش فضا و بستر را مهیا میسازد، برای مخالفین خودش نیز مهیا کند، منتهی باید یک آزادی بیان حداقلی برای ایشان قائل شود.
اما این آزادی بیان حداقلی که با آن هم آزادی بیان محقق شود و هم موجب گمراهی نشود چند شاخصه دارد:
الف) بحث در محافل تخصصی باشد.
مباحث علمی و تخصصی را در وهله اول باید در محافل علمی بحث کرد، نه اینکه میان توده و عوام مردم آورد، امروز شما هر سوال و ابهامی در خصوص ولایت فقیه داشته باشید مراکز معتبر علمی، اندیشمندان متعهد، و بسیاری از شخصیت ها با استقبال پاسخگوی شما خواهند بود، همچنین اگر قصد نظریه پردازی داشته باشید باز هم مراکز علمی، نشست ها و مانند آن آزادانه به این مسائل میپردازند، اما این که نقدها به جای مراکز علمی وتصمیم گیر، بین عوام مردم و با ادبیاتی عوام فریبانه، به گونه ای بیان شود که مردم را نسبت به ولایت فقیه، و نظام بدبین کرده، و به ضدیت با نظام بشوراند، روشن است که چنین نقدها و رفتارهایی، نقد علمی محسوب نمیشود بلکه باید در نیت عاملین چنین رفتارهایی شک کرد.
مقام معظم رهبری در این رابطه میفرمایند:
«ما با بیان آزاد، مسأله و مشکلی نداریم... منتها برخی از حرفها جایش در منبرهای عمومی نیست؛ جایش در مباحث تخصصی است. بله، چند نفر فقیه بنشینند، چند نفر حقوقدان بنشینند، چند نفر فیلسوف بنشینند، چند نفر جامعهشناس بنشینند دربارهی اساسیترین مسائل و دربارهی اصل توحید با هم بحث کنند؛ یکی رد کند، یکی قبول کند، یکی استدلال کند؛ بعد هم پخش بشود و جلوی چشم مردم قرار بگیرد... اما اگر قرار شد یک نفر اغواگرانه مطلبی را که در حوزهی تخصصی باید به بحث و جدل و استدلال طرفینی گذاشته شود، برای عامهی مردم بیان کند، این آزادی بیان نیست.(4)
ب) کفه ترازو برابر باشد.
اگر کسی اصرار دارد که حرفش را مستقیما به مردم بزند خب عیبی ندارد، اما باید اجازه دهد مدافعی هم در برابر او باشد تا مردم سخنان هر دو طرف را بشنوند. چرا که آزادی بیان در صورتی موجب رشد می شود که مردم بتوانند سخن همه را بشنوند و بهترین را برگزینند، وگرنه اگر عرصه بیان آزاد و رها گذارده شود لزوما حق برپا نمیشود، بلکه آن اعتقادی برپا میشود که به لحاظ رسانه ای و قدرت اقتصادی و امکانات از شرایط بهتری برخوردار باشد! الان در همین تلگرام ببینید وزیر اطلاعات می گوید کمتر از 5 درصد از ظرفیت تلگرام برای تبلیغ دین استفاده میشود! خب آیا چنین تفاوت فاحشی در امکانات موجب کشف حقیقت میشود برای مردم یا موجب بی دینی و همچنین ناامیدی از نظام و رهبری و...؟
مقام معظم رهبری در این خصوص می فرمایند:
«گاهى شرایط گفتن یک حرف باطل با شرایط آن کسى و آن دستگاهى که میخواهد جواب به آن حرف باطل بدهد، شرایط برابرى است. مثل اینکه مثلاً در پاى منبر امیرالمؤمنین کسى بلند میشود، مطالبى را بیان میکند که اگر آن مطالب را در غیاب امیرالمؤمنین، در غیر مسجد جامع کوفه که خود على (علیه السّلام) آنجا حاضر است، بیان کند، شاید دلهاى بسیارى از مردم را گمراه کند. اما بیان آن حرف در مسجد امیرالمؤمنین اغوا کننده و گمراهگر نیست؛ لذا ... برخورد امیرالمؤمنین یک برخورد کاملاً خونسرد و دور از موضعگیرى است. چرا؟ چون شرایط، شرایط یکسانى است. یک نفرى بلند شده، یک حرفى را زده، یک شبههاى را القا کرده، امیرالمؤمنین هم آنجا حاضر است، این شبهه را برطرف خواهد کرد و همه به حقانیت منطق على ایمان خواهند آورد»(5)
ج) تخریب و تضعیف و عوام فریبی نباشد.
شرط سوم این است که حکومت اجازه نمی دهد کسی در قالب آزادی بیان، دروغ به خورد مردم دهد، لحن تخریب گرانه به کار ببندد، و مردم را به هر طریقی اغوا کند، مسئله ولایت فقیه یک مسئله محوری در ثبات نظام اسلامی است، نمی توان توقع داشت حکومت به بهانه آزادی بیان اجازه بدهد هر کسی با هر لحنی، و با هر اطلاعات درست و غلطی در قالب نقد، آن را تخریب کند، این بر خلاف ثبات و امنیت کشور است و هیچ حکومتی زیر بار آن نمی رود.
مقام معظم رهبری می فرمایند:
«انتقاد معنایش چیست؟ انتقاد اگر معنایش عیبجویی است، این نه چیز خوبی است، نه خیلی هنر زیادی میخواهد، نه خیلی اطّلاعات میخواهد؛ بلکه انسان با بیاطّلاعی، بهتر هم میتواند انتقاد کند... اوّلاً که عیبجویی از رهبری مگر چه حُسنی دارد؟ رهبریای که در نظام جمهوری اسلامی اشارهی انگشتش باید بتواند در یک لحظهی خطرناک و حسّاس، مردم را به جانفشانی وادار کند، آیا این مصلحت است که یک نفر به میل خودش بیاید بایستد و بدون حق و بدون موجب، نسبت به او بدگویی کند!؟ آیا این به نظر شما کار خیلی خوبی است!؟...
انتقاد به معنای همان «عیار سنجی» را کار بسیار خوبی میدانیم. من با آن موافقم؛ اما با تظاهر و تصارح به بدگویىِ اشخاص، هیچ موقع موافق نیستم.»(6)
و نیز می فرمایند: «بنده خودم اهل انتقادم... لکن نوع گفتن، نوع اقدام کردن، نوع برخورد کردن باید جوری نباشد که موجب بشود که مردم اسیر و دچار بیماری بدبینی بشوند؛ این بدبینی را دیگر نمیشود درست کرد. جوری نباشد که مردم به وضعی دربیایند که هرچه تبلیغات مثبت در یک جهتی انجام بگیرد، قابل باور نباشد برای مردم، [امّا] یک کلمهی دروغ از طرف دشمن تا گفته میشود، قابل باور باشد برای مردم؛ این چیز خیلی خطرناکی است.(7)
همچنین در موضع دیگری در خصوص خلط بی نقد و تخریب می فرمایند:
«انتقاد با تخریب فرق دارد. متأسفانه خیلیها تخریب میکنند، ولی اسمش را میگذارند انتقاد. آن جایی که واقعاً انتقاد است و کسانی با نظر خیرخواهانه، نقاط مثبتِ کاری را توجه میکنند و نقاط اشکالش را هم ذکر میکنند»(8)
نکته سوم:
در مورد وضع آزادی در خصوص ولایت فقیه در شرایط فعلی باید عرض کنیم:
اول: وجود آزادی مطلوب
آزادی بیان طبق آن چارچوب ها و شرائطی که عرض شد تا حد بسیار مطلوبی در کشور ما برپاست، خود رهبر که بالاترین مقام کشور است بیش از 200 جلسه با دانشجویان برگزار کرده است.
مراکز علمی هم که در این زمینه فعال هستند، مراکز پاسخگویی هم که آزادانه سوالات و نقدهای مردم را میشنوند و پاسخگویی و رفع ابهام می کنند، مردم هم که در کوچه و بازار و اتوبوس و تاکسی هم نقد می کنند و هم آزادانه بد و بیراه می گویند! بنابراین اینطور نیست که تا کسی نسبت به ولایت فقیه انتقادی کرد او را مانند دوران پهلوی و ساواک بگیرند و شکنجه کنند! این چنین سخنانی سیاه نمایی از وضع آزادی بیان است.
مقام معظم رهبری در این خصوص می فرمایند:
«هیچکس بهخاطر اینکه فکرش و نظرش مخالف نظرِ حکومت است، مورد فشار و تهدید و تعقیب قرار نمیگیرد. هرکس ادّعا کند که «من مورد فشار قرار گرفتهام چون عقیدهام در فلان مسئله برخلاف عقیدهی حکومت بوده»، هرکس اینجور ادّعایی بکند، دروغ گفته؛ چنین چیزی نیست. افراد متعدّد در رسانههای مختلف، افکارِ گوناگونِ ضدّ حکومت را -که عقیدهشان است- ابراز میکنند و کسی هم با اینها کاری ندارد؛ بنا هم نیست که کسی متعرّض اینها بشود»(9)
و نیز در مورد آزادی مطبوعات می فرمایند:
«آزادی بیان، نشانهاش همین مطبوعاتی است که علیه دولت، علیه نظام و علیه سیاستهای کلی، آزادانه هر چه میخواهند مینویسند؛ کسی هم متعرض آنها نمیشود»(10)
دوم: نگاه صفر و صدی ممنوع
ما هرگز ادعا نمی کنیم در عرصه های مختلف از جمله آزادی بیان به آرمان هایمان رسیده ایم، اما از آن طرف هم نباید گمان کرد که هیچ پیشرفتی در این عرصه اتفاق نیفتاده و آزادی وجود ندارد! کسانی که به آزادی بیان در ایران ایراد می گیرند متأسفانه اصلا نگاه نمیکنند که ما در ظرف چهل سال از کجا به کجا رسیده ایم، از جایی که نخست وزیر جرأت انتقاد به شاه را نداشت، به جایی رسیده ایم که دانشجوی دختر روبروی بالاترین مقام کشور می ایستد و بدون اینکه تهدید شود انتقاد می کند. این رشد آزادی بیان چند درصدی است؟
شما می بینید که برخی اساتید مشهور در گروه سیاسی دانشگاه تهران علنا از سکولاریسم دم میزنند! و ایران را آمریکا ستیز معرفی میکنند! خود ایشان به صراحت می گوید من اگر با این روحیات منتقدانه در زمان پهلوی بودم هرگز اجازه تدریس در دانشگاه را نداشتم!
سوم: توجه به مسئولیت ها
من قبول دارم که گاهی برخی مسئولین در برابر انتقاد موضع می گیرند، یا برخی افراد در دفاع از ولایت فقیه از خود ایشان جلو می افتند و افراطی رفتار می کنند، اما از چنین رفتارهایی نمی توان موضع نظام را استخراج کرد؛ ما اگر نگرش کلان یک نظام در خصوص آزادی بیان را میخواهیم ببینیم باید ببینیم مواضع رهبری چیست، اما اگر می خواهیم مواضع دولت «الف» و «ب» را در خصوص آزادی بیان ببینیم خب باید به عملکرد هر دولت در چهار ساله اش نگاه کنیم.
موضع مقام معظم رهبری به عنوان سکان دار نظام در آزادی بیان بسیار جدی و پررنگ است، خود ایشان مطالبه اجرای آزادی بیان در حوزه ها و دانشگاه ها را دنبال کرده و بر آن تأکید می کنند:
«در حوزههای علمیه، دانشگاه، و محیطهای فرهنگی و مطبوعاتی، هو کردن کسی که حرف تازهای میآورد، یکی از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند.(11)
همچنین میفرمایند:
«بنده به معنای حقیقی و وسیع کلمه معتقد به آزادی بیانم... این نهضت آزادفکری که ما مطرح کردیم، برای همین است. البته دانشگاهها و حوزهها اول حرکت خوبی از خود نشان دادند و تجاوب کردند؛ لیکن عملاً من در صحنه چیزی مشاهده نمیکنم. محافل علمی راه بیندازند و بحث کنند».(12)
اما باید بدانیم که اداره مملکت به دست یک طرف نیست، همانطور که رهبری در امور اجرایی دخالت نکرده و تا حد ممکن اجازه آزادی عمل به منتخب مردم می دهند، طبیعتا در کار نهادهای نظارتی و مانند آن هم همین مشی را دنبال می کنند.
خود رهبری نسبت به کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاه ها مطالبه گری می کردند:
«بنده گفتم کرسی آزادفکری را در دانشگاهها به وجود بیاورید. خوب، شما جوانها چرا به وجود نیاوردید؟ شما کرسی آزادفکری سیاسی را، کرسی آزاد فکری معرفتی را تو همین دانشگاه تهران، تو همین دانشگاه شریف، تو همین دانشگاه امیرکبیر به وجود بیاورید. چند نفر دانشجو بروند، آنجا حرفشان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند. حق، آنجا خودش را نمایان خواهد کرد»(13)
بله ممکن است آزادی بیان در حیطه ای که تحت فعالیت دولت هاست فراز و نشیب داشته باشد، و یک دولت فضای آزادی بیان را محدود کند، یک دولت فضای آزادی گسترده تری را در عرصه ی بیان فراهم کند، اما نگاه رهبری در عرصه آزادی بیان انصافا نگاه بلندی است.
چهارم: مقایسه در شرایط برابر
نکته دیگر اینکه گاهی آزادی بیان در ایران با آزادی بیان با کشورهای اسکاندیناوی مانند سوئد و نروژ و مانند آن مقایسه میشود، در حالی که ما متاسفانه بدیهی ترین اصل مقایسه که مقایسه و سنجش در شرایط برابر است را اصلا لحاظ نمی کنیم، چه در پیشرفت علمی، چه در حقوق اجتماعی، چه در سطح رفاهیات عمومی و مانند آن نگاه نمی کنیم که ایران چهل سال گذشته را در چه شرایطی سپری کرده است، و الان با چه شرایطی روبرو است.
هیچ کشوری در دنیا به اندازه ایران تحت فشارهای نرم و سخت بیگانگان نبوده و نیست، در حالی که ماهیت کشورهایی که داعیه آزادی بیان دارند زمانی روشن میشود که احساس خطر کنند، سرکوب خشونت آمیزی که گاهی در برخی کشورها چون جلیقه زردها در فرانسه یا جنبش وال استریت در آمریکا مشاهده کردیم نمونه خوبی برای عیارسنجی آزادی بیان دراین کشورهاست.
اگر کشورهای اسکاندیناوی در چهل سال گذشته با این همه دشمنی های نظامی و رسانه ای روبرو بودند که دائما برای براندازی حکومتشان تحریک شوند، قائل به همین آزادی بودند؟
کشورهای سوئد و دانمارک و نروژ و مانند آن هم تا زمانی آزاد هستند که کاریکاتور علیه پیامبر(صلی الله علیه و آله) چاپ شود، و یا آزادی بیان به نابودی حکومتشان ختم نشود، همانطور که امروزه مردم این کشورها اصلا کاری با سیاست ندارند، دارند زندگی شان را می کنند، آزادی بیان برای ایشان خطری ندارد، اما اگر رسانه های دنیا چندین برابر بودجه رسانه ای سوئد یا نروژ را خرج فروپاشی این نظام می کردند آن وقت می دیدید که عیار آزادی بیان در این کشورها چقدر است!!
پی نوشت ها:
1. بقره:191/2.
2. صحیفه امام (مجموعه اثار)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ پنجم، 1389، ج۱۰، ص۳49.
3. بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی، 1397/1/1.
4. بیانات در دیدار کارگزاران نظام،۱۳۸۴/۰۸/۰۸.
5. خطبههای نمازجمعه حضرت آیت الله خامنه ای، ۱۳۶۶/۲/۱۸ .
6. بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی،۱۳۷۷/۱۲/۰۴.
7. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری۱۳۹۷/۰۶/۱۵.
8. بیانات در دیدار رئیسجمهوری و اعضای هیأت دولت،۱۳۸۷/۰۶/۰۲.
9. بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی، 1397/1/1.
10. بیانات در دیدار مردم گرمسار، ۱۳۸۵/۰۸/۲۱.
11. بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، ۱۳۸۵/۰۳/۲۹.
12. بیانات در دیدار کارگزاران نظام، ۱۳۸۴/۰۸/۰۸.
13. بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی کشور، ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64366&p=1011565&viewfull=1#post10...