آیا قوانین اسلامی برای اداره جامعه کارایی دارند

پرسش:
آیا قوانین اسلامی برای اداره جامعه کارایی دارند و چرا جامعه کنونی که این قوانین را اجرا می کند، به تعالی مطلوب نرسیده است؟

 


پاسخ:
قانون همانطور که از نام آن پیداست باید قاطع باشد و بدون در نظر گرفتن روابط و احساسات، به اعمال ضوابط بپردازد. این مساله در تمام نظام های موجود مد نظر است. اما در عین حال، اگر همین قانونِ خشک بخواهد در جامعه اجرا شود، ممکن است در برخی موارد، ظرفیت هایی از بین برود. به همین دلیل در کنار قانون، اخلاق هم لازم است.
با توجه به مقدمه مذکور، اصل اولی در اداره جامعه، وجود قانون محکمی است که وقوع تخلف را از بین ببرد و حتی در مواردی که حساسیت ویژه ای دارند، به مجرمان اجازه فکر کردن به گناه و خطا را ندهد. اما در کنار این اصل اولی، یک سری احکام اخلاقی نیز وجود دارد.

به عنوان مثال در صورت قتل عمد، اصل اولی این است که قاتل قصاص شود، اما در کنار این حق که به اولیای دم داده شده، بخشش و عفو نیز به صورت پررنگی مطرح شده است. چرا که ممکن است شخصی در شرایط خاصی قرار بگیرد و به دلیل عصبانیت شدید، جان فرد دیگری را بگیرد و برای دادن یک فرصت دوباره به چنین افرادی، خداوند متعال عفو و گذشت را مطرح کرده و برای آن ثواب زیادی برشمرده است: «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»؛ آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند آيا دوست نمى ‏داريد خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است!(1)

 

علاوه بر توصیه های قرآن، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز می فرماید: «مَن يَغفِر يَغفِرِ اللّه‏ لَهُ وَ مَن يَعفُ يَعفُ اللّه‏ عَنهُ»؛ هر كس از خطاها درگذرد، خدايش از او درگذرد و هر كس گذشت كند خدا نيز از او گذشت كند.(2) ایشان در جای دیگر می فرماید: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مَنْ كَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْيَدْخُلِ الْجَنَّةَ فَيُقَالُ مَنْ ذَا الَّذِي أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَيُقَالُ الْعَافُونَ عَنِ النَّاسِ»؛ هنگامى كه بندگان در پيشگاه خدا مى ‏ايستند، آواز دهنده ‏اى ندا دهد: آن كس كه مزدش با خداست برخيزد و به بهشت رود. گفته مى ‏شود: چه كسى مزدش با خداست؟ مى ‏گويد: گذشت كنندگان از مردم.(3) البته این گذشت در مورد کسی است که صلاحیت اصلاح را داشته باشد وگرنه در مورد انسان های پستی که با خونسردی قتل و فساد انجام می دهند، عفو و گذشت معنا نداشته و ایشان را جری تر خواهد کرد، همانطور که امیر المومنین(علیه السلام) می فرماید: «ألعَفوُ یُفسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدر إصلاحِهِ مِنَ الکَریمِ»؛ عفو و گذشت به همان اندازه که در اصلاح شخص بزرگوار موّثر است شخص فرومایه را تباه می کند.(4)


بنابراین وجود قوانین باید بازدارنده باشند و نباید در قانون به عنوان اصل اولی، ترحم جا بگیرد. زیرا قانون در اینصورت کارایی خود را از دست می دهد. اما در کنار این قانون محکم باید تبصره هایی هم وجود داشته باشد تا برخی موارد اصلاحی را پوشش دهد و آن عفو و گذشتی است که اسلام برای ظلم های فردی در نظر گرفته است. اما در مورد ظلم های اجتماعی، کسی حق گذشت و عفو را ندارد.

با توجه به استحکام قانون در وحله اول، باید دید آیا این قوانین به طور کامل اجرا شده است؟ به عبارت دیگر تعالی و سعادت جامعه در گرو عمل به قوانین اسلامی است. در حقیقت، آرزوی کسانی که انقلاب کردند، اجرای قوانین اسلامی بود، اما باید دید تا چه حد موفق بوده اند و آیا همین میزان نیز تاثیراتی روی جامعه گذاشته است یا خیر؟ به اذعان بسیاری از متفکران، حجم کمی از این پتانسیل در جامعه به کار گرفته شده است.

اما برای اطلاع از ظرفیت اسلام در پیشرفت اجتماعی و فرهنگی، بالندگی ممالک اسلامی در قرون چهارم و پنجم مثال خوبی است، دورانی که مسلمین با تعالیم اسلامی سبب پیدایش تمدنی بزرگ شدند و این دوران به عصر طلایی مشهور شد. عمل به همین فرامین سبب پیدایش دانشمندان بزرگی مانند ابن سینا، ابوریحان و دیگران در جامعه شد. البته استفاده از ظرفیت کامل اسلام همانطور که در روایات اشاره شده است، در دوران ظهور امام زمان(علیه السلام) محقق خواهد شد، هرچند این به معنای دست روی دست گذاشتن نیست و به هر میزان که به احکام اسلام عمل شود، به همان میزان ثمرات آن را در جامعه خواهیم دید.

 


پی نوشت ها:
1. نور: 22.
2. پاينده، ابوالقاسم، (1382)، نهج الفصاحة، چهارم، تهران، دنیای دانش، ص734.
3. مجلسى، محمدباقر، (1403)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دوم، بیروت، دار إحياء التراث العربي، ج64، ص266.
4. كراجكى، محمد بن على‏، (1410)، كنز الفوائد، اول، قم، دارالذخائر، ج2 ، ص182.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=64491&p=1011670&viewfull=1#post10...