اطاعت رسول یا عبادت رسول؟

سؤال: با آنکه قرآن تبیان هر چیزی است و مصدر و مرجع اصلی دین،‌ مسلمانان چرا بجای رجوع به قرآن و فهم معارف آن به روایات منسوب به پیامبر(ص) رجوع نموده و به گمان اطاعت از پیامبر (ص) در واقع آنحضرت را عبادت می نمایند با آنکه عبادت تنها حق خداوند است؟


پاسخ :
قرآن کریم بیانگر آن است که کتاب تورات کتابی کامل و بیانگر هر چیزی بوده؛‌ چنانکه می فرماید:
«وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ء»؛ «و در الواح [تورات‏] براى او در هر موردى پندى، و براى هر چيزى تفصيلى نگاشتيم».(1)«ثُمَّ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ تَماماً عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ»؛ آن گاه به موسى كتاب داديم، براى اينكه [نعمت را] بر كسى كه نيكى كرده است تمام كنيم، و براى اينكه هر چيزى را بيان نماييم، و هدايت و رحمتى باشد، اميد كه به لقاى پروردگارشان ايمان بياورند.(2)
همچنین قرآن بیانگر آن است که این ویژگی نیز در این کتاب هدایت بخش به شکل کاملتری(3) وجود داشته؛ چنانکه می فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء»؛ «و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است».(4)

سخنی که در اینجا مطرح است آن است که مراد از چنین تبیانی چیست؟ آیا در قرآن از همه ی علوم سخن گفته شده؟ یا اینکه مراد از «لکل شیء» هر آن چیزی است که مربوط به هدایت انسانهاست؟ بدیهی است که احتمال اول باطل بوده و بیان قرآن تنها ناظر به جهت هدایت گری آن است.(5)

همچنین سخن دیگری که باز مطرح است چگونگی تبیین احکام و دستورات الهی در قرآن است. آیا بر اساس این آیه ی شریفه: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء»؛ جزئیات احکام شریعت نیز در این کتاب آسمانی آمده است یا خیر؟
با مراجعه به قرآن کریم کمتر دستوری از جانب پروردگار با حفظ بیان جزئیات آن مشاهده می گردد؛ زیرا قرآن تنها متصدی بیان کلیّات احکام بوده و جزئیات آن بر اساس برخی از آیات قرآن به تبیین رسول (صلی الله علیه و آله و سلّم) سپرده شده؛ چنانکه می فرماید:
«وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون»؛«و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبيين كنى، شايد انديشه كنند».(6)

بر این اساس تبیان بودن قرآن کریم امری است که با وجود رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلّم) محقق شده و بیان آنحضرت؛ بیانی معصومانه و عاری از هر گونه هوای نفس است؛ چنانکه می فرماید: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى؛ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى»؛ «و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏ گويد! آنچه مى‏ گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست».(7)

با حفظ این ویژگی خدای متعال دستور به گرفتن هر آنچه پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلّم) آورده نموده: ‌«وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ»؛ ! «آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است».(8)
با توجه به مطالب فوق روشن می گردد که تجرید قرآن از سنت امری مغایر دستورات قرآن بوده و بیان آن حضرت نیز عاری از هر گونه اشتباه و هوای نفس است.

تعریف عبادت:

هر خضوعى كه ناشى از اعتقاد به الوهيت يا ربوبيّت نسبت به موجود مورد خضوع باشد، عبادت وی محسوب شده؛ چه اين اعتقاد، به حق و صحيح بوده (اگر الله معبود باشد) و چه اعتقادى باطل وناصواب (اگر غير خداوند معبود باشد). در هر دو صورت، خضوع او برگرفته از اعتقاد به الوهيت يا ربوبيّت است و چنين خضوعى ‏عبادت آن موجود محسوب شده؛ چنانکه قرآن می فرماید:
«الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُون»؛ «كسانى كه با خداوند معبود ديگرى قرار مى‏ دهند، پس به زودى خواهند دانست».(9)
«وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا»؛ «و آنان غير از خدا، معبودانى را براى خود برگزيدند تا مايه عزّتشان باشد! (چه پندار خامى!)».(10)
«اِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيم»؛ «خداوند پروردگار من و پروردگار شماست (تنها) او را پرستش كنيد كه راه راست همين است»!(11)
بنابراین در مفهوم عبادت وجود خضوع و خشوع به همراه اعتقاد به الوهیت و یا ربوبیّت نسبت به موجود مورد خضوع، دخالت تام داشته؛ لذا انجام چنین امری منحصرا مختص به ذات پروردگار بوده و عبادت غیر او شرک محسوب می شود. و این در حالی است که حقیقت اطاعت مختص به پروردگار نبوده و صرف اطاعت از غیر موجب شرک نبوده؛‌ بلکه در برخی مصادیق چنین امری واجب و در عرض اطاعت خدای متعال بر بندگان فرض و واجب گشته؛ چنانکه در اطاعت رسول (صلی الله علیه وآله و سلّم) و جانشینان معصوم آنحضرت در دو حوزه ی تبیین معارف دین و دستورات حکومتی واردشده است چنانکه می فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرِين»؛ بگو: «اگر خدا را دوست مى ‏داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است». بگو: «از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچى كنيد، خداوند كافران را دوست نمى ‏دارد».(12)


«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلا»؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را! و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است».(13)

«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِينا»؛ «هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است».(14)

نتیجه آنکه:
قرآن و سنت در کنار هم هدایتگر انسان ها بوده و تبیان بودن قرآن با تبیین پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلّم) جلوه گر است؛ لذا تبیین رسول نیز جزئی از فرامین پروردگار بوده و بر این اساس اطاعت مطلق از آن حضرت واجب گشته است. بدیهی است اطاعت مطلق از آنحضرت و تعبد محض نسبت به دستورات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) به معنای عبادت آنحضرت نخواهد بود؛ بلکه بازگشت چنین امری به اطاعت از فرامین پروردگار خواهد بود.

 


پی نوشت:
1. الاعراف145/7.
2. الانعام/154/6.
3. زیرا از تعبير «مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْعِظَةً» استفاده مى‏ شود كه همه ی مواعظ و اندرزها و مسائل لازم در الواح موسى (علیه السلام) نبود، زيرا مى‏ گويد: «از هر چيزى، اندرزى براى او نوشتيم»، و اين به خاطر آن است كه آئين موسى (علیه السلام) آخرين آئين و شخص موسى(علیه السلام) خاتم انبياء نبود، و مسلما در آن زمان به مقدار استعداد مردم، احكام الهى نازل گشت، ولى هنگامى كه مردم جهان به آخرين مرحله از تعليمات انبياء رسيدند، آخرين دستور كه شامل همه نيازمندي هاى مادى و معنوى مردم بود نازل گرديد. (ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج6، ص364، دارالکتب الاسلامیة).
4. النحل/89/16.
5. چنانکه قرآن خود می فرماید: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ...»؛ ما پيش از تو رسولانى فرستاديم سرگذشت گروهى از آنان را براى تو بازگفته، و گروهى را براى تو بازگو نكرده‏ايم.(غافر/78/40).
6. النحل/44/16.
7. النجم/3,4/53.
8. الحشر/7/59.
9. الحجر/91/15.
10. مریم/81/19.
11. الزخرف/64/43.
12. آل عمران/31,32/3.
13. النساء/59/4.
14. الاحزاب/36/33.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=63520&p=1010324&viewfull=1#post10...