سوال:
چگونه پدیده ها هم به علل وعوامل مادی وابسته اند و هم به اراده خداوند؟ آیا این دو با هم در تقابل نیستند؟
جواب:
استناد پديده های اين جهان به عوامل طبيعی و به خدا، در يك سطح نيست؛ اينگونه نيست كه خدا و طبيعت با همكاري يكديگر كاري را انجام دهند. چنين خدايی كه براي انجام كارهايش نيازمند به غير خودش است، در واقع خدا نيست. افزون بر اين، چنين اعتقادي شرك به خداست؛ پس وقتی مي گوييم: خدا گياه را می روياند، جانوران را به وجود مي آورد، باد را به جريان می اندازد، يا شب و روز را به دنبال هم پديد می آورد، معنايش اين نيست كه خدا بايد كنار خورشيد و زمين بنشيند و هر سه با هم كار كنند تا روز و شب پديد آيد. اين تصور از نظام آفرينش، مطابق با واقع و منطبق بر بينش قرآنی نيست.
از نظر قرآن، تأثير اراده خداوند در بالاترين سطح قرار مي گيرد و در طول عوامل ديگر است؛ نه در عرض و به صورت جانشينی. مراد از اختلاف مراتبِ تأثير، اين است كه تأثير اَصالی و استقلالی از آنِ خداست؛ تأثير خداوند به قدري اصالت دارد كه در آن سطح، هيچ چيز ديگري را نمي توان مؤثر دانست. اشياي ديگر در شعاع تأثير او و به اندازه اي كه اراده اش تعلق گرفته، مؤثرند و اگر ارادة خدا برداشته شود، همه عوامل ديگر به معناي واقعي هيچ اند؛ نه اينكه هستند، ولي تأثيري ندارند.
رابطه فاعليت الهي با ديگر موجودات بهگونه ای است كه قابل مقايسه با هيچ رابطه ای ميان دو موجود ديگر نيست؛ بلكه بسي ژرف تر و عميق تر است؛ حتي معجزات پيامبران و كرامات اولياي الهي، مانند زنده كردن مردگان و شفا دادن بيماران، با كارهاي خدا تفاوت اساسي دارد؛ زيرا استناد اين كارها به خدا، استناد به فاعلي است كه هستي بخش عالم است و در كار خود، نياز به غير ندارد؛ اما استناد اينگونه كارها به پيامبران و اولياي الهي، استناد به فاعل هايي است كه از خود هيچ ندارند و در اصل، وجود و تمام حركات و آثارشان به اراده خداوند وابسته اند.
البته چنان كه اشاره شد، ما نمی توانيم حقيقت آن رابطه را بفهميم؛ ولي می توانيم بفهميم كه اگر خدا و اراده او نباشد، هيچچيز باقي نخواهد بود و اين، بهمعناي پذيرفتن فاعليت الهي در عاليترين سطح و فاعليتهاي ديگر در سطوحي پايين تر است.
بنابر اين، استناد پديدهها به خدا، بهمعناي نفي تأثير علل و عوامل ديگر نيست؛ براي نمونه، اگر ميگوييم: خداست كه شب و روز را مي آفريند، بدين معنا نيست كه خدا اين كار را بدون زمين و خورشيد انجام می دهد؛ بدون زمين و خورشيد و حركت وضعي زمين، شب و روز معنا نخواهند داشت؛ همان خدايي كه شب و روز را آفريده است، زمين، خورشيد و ساير كرات آسماني و نيروهاي ميان آنها را نيز آفريده و هر يك را در مسيری معين، بهجريان انداخته است. «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كلٌّ فِي فَلَك يَسْبَحُونَ» (1)؛ «و اوست كه شب و روز، و خورشيد و ماه را آفريد، هریيك در چرخه اي شناورند».
اراده خداوند، به همان اندازه كه در گردش زمين بهدور خود و خورشيد و پيدايش شب و روز مؤثر است، در پيدايش خود خورشيد و ساير كرات آسماني تأثير دارد. اساساً هستي و دوام همه عالم، يكسره بهاراد اوست. همچنين اگر ميگوييم: خدا مريضي را شفا داد، بدين معنا نيست كه هيچ عامل مادي در آنجا اثر نميكند و اگر ميگوييم: خدا به كسي روزی داد، بدين معنا نيست كه هيچ عامل طبيعي در كار نيست و ناگهان اين روزی از عالمی ديگر نازل شد، يا به قول آن ظريف، از عدمستان روييد! خدا روزي ميدهد؛ اما با همان ناني كه گندمش را كشاورز می كارد؛ بارانش از آسمان نازل می شود و نور و حرارتش را خورشيد تأمين می كند. خدا روزي می دهد؛ يعني اگر اراده او نباشد، نه درختی هست و نه باغبانی، نه خورشيدی و نه دريايی، نه زمينی و نه هيچ چيز ديگر. مگر روزي دادن غير از آفرينش و تدبير پديده های جهان است، بهگونه ای كه به تأمين نياز غذاي هر جانداری بينجامد؟
چه كسي جز خدا، اين نظام هماهنگ را كه اين نتايج را می دهد، آفريده و برقرار كرده است؟ پس روزی دهنده، اوست؛ احيا كننده، اوست؛ ميراننده، اوست و در يك كلمه، همه كارها به دست اوست؛ اما چنان که گفتيم، تأثير خدا در پيدايش پديدهها، در عرض عوامل ديگر و به جای آنها نيست؛ بلكه ساير عوامل در طول اراده الهي قرار ميگيرند. البته جزئيات فراوانی وجود دارد براي نمونه، بايد توجه داشت كه نظام تأثير و تأثرات در اين عالم، به عوامل مادي و محدودي كه براي ما مشهود و ملموس است، منحصر نمی شود؛ بلكه عوامل اثرگذار و روابط ناشناخته و نامحسوس بسياري وجود دارد كه اگر بيان قرآن نبود، فكر بشر هرگز به آن نمی رسيد؛ چه رسد به اينكه چگونگي تأثير آنها را درك كند؛ مثلاً نبايد تأثير عوامل معنوي، مانند تقواي الهي و دعـا را ـ كه نقشي مهم در جذب عنايات ويژه خداوند و تعيين مقـدرات بشـر دارد ـ از نظر دور داشت.
گاهي اسباب ماوراي طبيعی ممكن است جانشين سبب طبيعی شوند و نيز، گاهي ممكن است بهجاي يك عامل طبيعی، عامل ماورای طبيعی كار كند؛ آن گونه كه درباره اعجاز گفتيم؛ مثل شفاي بيماران توسط حضرت عيسي (عليه السلام). همچنين، زنده کردن مرده ها باذن خدا (2) در آنجا عامل طبيعی براي زندگاني آن مرده وجود نداشت؛ مگر اينكه عامل طبيعی را همان ارتباط با شخص حضرت عيسی(عليه السلام) كه بدنی جسمانی داشت، حساب كنيم؛ و گرنه قوانين طبيعی براي زنده شدن مرده، موجود نبود و اگر بود، ديگر معجزه نمی بود.
پس كليد حل مسئله استناد يك پديده به خدا و ساير عوامل طبيعی و ماورايی، به اين است كه رابطه خدا را با اين عوامل، به صورت طولي ببينيم و تأثير اراده او را در سطحي فراتر از سطح تأثير عوامل مادي و غير مادي بدانيم. بايد توجه داشته باشيم كه هر سببي در اين عالم، آفريده خداست و خداوند، آن را براي تحقق امر ديگري، سبب قرار داده و در هرحال، اصل هستي و تأثير آن، لحظه به لحظه به وجود خدا و اراده او وابسته است.(3)
پی نوشت ها:
1- انبياء:33
2- آل عمران: 49 «وَرَسُولًا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»
3- مصباح یزدی، مجموعه كتب آموزشي معارف قرآن خداشناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، 1389، ص332.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63006&p=1004485&viewfull=1#post10...