پرسش:
علیرغم اینکه بسیاری از شخصیت ها و اندیشمندان غیرمسلمان، دین اسلام و شخصیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را ستوده اند، با این وجود چرا اسلام نیاورده اند؟
پاسخ:
پاسخ به این سؤال نکاتی را تقدیم می کنم:
اولاً بسیاری از دانشمندان و شخصیت های جهانی غیرمسلمان که در باره اسلام و شخصیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مطالعه و اظهار نظر کرده اند، نگاهشان به شخص پیامبر و مکتب اسلام، بیشتر از زوایه یک فرد مصلح و روشنفکر بوده که در بستری از زمان، آن هم در شرایط جاهلی جزیرة العرب، توانسته تحولی عظیم ایجاد کرده و مکتبی نو را در کنار دیگر مکاتب فکری و نظری موجود در جهان ایجاد کند. بعبارتی شاید یک دلیل اسلام نیاوردن دانشمندان غربی علیرغم چنین توصیفاتی، محدودیت نگاه ایشان به شخصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دین و مکتبی که آورده بود باشد به این معنا که هر کدام، پیرامون شخصیت پیامبر از یک یا نهایتاً دو زاویه خاص، مطالعه کرده بودند. نظیر شخصیت فردی و اخلاقی، ایمان فردی، اخلاق اجتماعی، سیاست و نظام سیاسی، بزرگترین مصلح، توفیقات نظامی و ... . و هیچگاه بصورت جامع و کامل و از همه ابعاد به شخصیت او و آرمانها و برنامه های الهی مکتبش نگاه نکرده بودند! و حال آنکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) از حیث فضائل و سجایای فردی، اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و از جمیع جهات ... حقیقتاً یک شخصیت جامع و کامل و نمونه بود. و اگر کسی حتی به یک چهارم چنین شناخت جامع و کاملی از پیامبر برسد، قطعاً به او و مکتبش ایمان خواهد آورد.
ثانیاً با توجه به اینکه شاکله فکری غالب این دانشمندان در فضایی رشد و نمو یافته که اصل وحیانی بودن کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، بواسطه نقدهای گسترده و متعددی (سنتی و جدید) که از لحاظ شکلی و محتوایی به آن وارد شده، ماهیت و اعتبار خود را بعنوان کتاب وحیانی از دست داده، از اینرو نباید انتظار داشت وقتی چنین نگاه و تفکری در باره آیین های مرسوم در غرب (یهود و مسیحیت) و دین آباء و اجدادی خود دارند، با مطالعه اسلام و شخصیت و خصائل رفتاری پیامبر اکرم، به سهولت و آسانی و با روی باز اسلام بیاورند. بعبارتی گذشته ی پر التهابِ قرون وسطی و خاطرات تلخ جهان غرب از فساد و تباهی و ظلم و تعدی اربابان کلیسا و رهبران دینی به اسم دین و حاکمیت خدا، چنان ذائقه همگان بویژه اندیشمندان و روشنفکران غربی را تلخ و قلبهاشان را تیره و تار نموده که به اشتباه به حذف و کنار گذاشتن اصل دین الهی رضایت داده و سکولاریسم را پذیرفتند، با این حال! چگونه می شود انتظار داشت که دین دیگری را علیرغم همه محاسنی که دارد بپذیرند.
ثالثاً اساساً در طول تاریخ، همین مسأله که در پرسش شما مطرح شده وجود داشته است، در زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بسیاری از سران قریش، به یقین، نسبت به حقانیت و پاکی و صداقت گفتار و کردار نبی اسلام ایمان کامل داشتند و غالباً بین خودشان اعتراف می کردند اما بدلیل شرایط و به جهت حفظ موقعیت اجتماعی خود، یا بعضاً برای حفظ مال و ثروت خود، یا برای آزادی در شهوت و هوسرانی و تن ندادن به احکام دین خدا، به وضوح پیامبر و مکتبش را انکار می کردند! پس از رحلت پیامبر اکرم، نیز در زمان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) . دیگر ائمه معصومین (علیهم السلام) همین حکایت برقرار بود! امروزه نیز همین گونه مسائل در بین بسیاری از صاحبان اندیشه و قدرت و ثروت و مکنت وجود دارد، شناخت و اذعان به محاسن اسلام و پیامبر اکرم یک چیز است اما تسلیم شدن و ایمان آوردن به آن، چیز دیگری است. اعتراف کردن به حق، همیشه تاریخ بوده اما مهم تسلیم شدن و ایمان آوردن است.
رابعاً اندیشمندان غربی مورد نظر بین یک تضاد و پارادوکس گرفتارند، از طرفی با مطالعه شخصیت پیامبر و معارف اسلام کمال و زیبایی را در آن مجموعه می بینند، از طرف دیگر نازیبایی ها، اشکالات و عقب ماندگی های زیادی که جوامع اسلامی بدلیل فاصله گرفتن از عمل به احکام و دستورات دین حقه و ایجاد شکاف و اختلاف بین مذاهب گوناگون، گرفتارش هستند را مشاهده می کنند و همین مسأله موجب می شود در انتخاب و اختیار اسلام دچار تعارض شوند.
مضافاً اینکه، توصیف محاسن و خوبیهای شخصیت یک فرد یا یک مکتب، دلیل بر این انتظار نمی شود که وصف کنندگان، الزاماً باید به آن شخص و مکتب ایمان بیاوردند! البته با توجه به اینکه توصیف کنندگان، با پیامبر و آورنده مکتبی الهی که علاوه بر ویژگی های خاص، مدعی آخرین و کاملترین شریعت الهی نسبت به شریعت های قبلی نیز هست مواجهند. فلذا بعنوان اجابت ندای فطرت و قانع کردن وجدانشان، می بایست دامنه تحقیقاتشان را گسترده و عمیق تر می کردند تا با مقایسه آورده ها و تعالیم مکتب اسلام با مکاتب پیشین، به حقانیت مکتب و دین حقه الهی پی می بردند، تاریخ گواه آنست که به هر دلیل این تلاش ها نه تنها صورت نگرفته، بلکه بر خلاف آن، بر علیه تشعشع نور اسلام و برای دفع خطر گسترش اسلام و قرآن در قلوب جهانیان، اقدامات تخریب گرایانه بسیاری توسط مستشرقان اسلامی نیز صورت یافته است.
در پایان، بعنوان یک فرض و در حد آرزوی قلبی! شاید بعید نباشد که بسیاری از اندیشمندان جهان (نام آشنا و گمنام) پس از مطالعه دین اسلام و دستورات متعالی آن و آشنایی با شخصیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قلباً به اسلام و دین و آیین محمد ایمان آورده باشند اما بدلیل شرایطی که پیرامون زندگی شان داشته و یا از خوف جان خود و عزیزانشان و ... (از باب تقیه) از اظهار آن امتناع کرده باشند.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=63167&p=1010208&viewfull=1#post10...