سؤال:
در برخی روایات آمده که امام علی (علیه السلام) دست دزد را قطع نموده است و این در حالی است که در روایات دیگر سخن از قطع انگشت دست است! کدام یک از این دو دسته روایت معتبر و مورد فتوای فقها است؟
جواب:
در فقه شیعه حد سرقت در مرتبه ی اول قطع چهار انگشت دست راست از مفصل انگشتان و باقی گذاشتن انگشت ابهام بیان شده است. مرحوم امام خمینی (رضوان الله علیه) در این رابطه می نویسند: «حدّ دزد در دفعه ی اول قطع چهار انگشت از مفصل بيخ آنها از دست راست است و كف دست و ابهام براى او باقى گذاشته مىشود. و اگر دفعه ی دوم دزدى نمود پاى چپ او از زير بلندى روى پا قطع مىشود تا نصف پا و مقدار كمى از محل مسح، براى او باقى بماند. و اگر دفعه ی سوم دزدى كرد به زندان ابد مىافتد تا بميرد و از بيت المال- اگر فقير باشد- خرج او را مىدهند. و اگر برگردد و دفعه ی چهارم دزدى نمايد و لو اينكه دزدى در زندان باشد، به قتل مىرسد». (1)
مستند چنین فتوایی روایات صحیح و صریح در این موضوع است که به چند مورد اشاره می گردد.
1. حلبى گويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم كه: از كجا بايد [دست را] بريد؟ حضرت انگشتانش را باز كرد و فرمود: «از اينجا؛ منظور حضرت از مفصل كف بود». (2)
2. امام صادق (عليه السلام) فرمود: «بريدن دست از وسط كف دست است و انگشت ابهام بريده نمى شود و آن زمان كه پا قطع مى شود به پاشنه پا كارى ندارند و آن بريده نمى شود».(3)
3. زراره گويد: «امام باقر (عليه السلام) فرمود: اميرالمؤمنين (عليه السلام) پيوسته بيش از يك دست و يك پا قطع نمى كرد و مى فرمود: من از پروردگارم شرم مى كنم كه سارق را رها كنم در حالى كه دستى ندارد كه بدان خودش را پاك كند يا وضو بگيرد. زراره گويد: از امام پرسيدم: اگر سارق پس از بريده شدن دست و پا سرقت كرد؟ حضرت فرمود: او را براى هميشه به زندان مى سپارم و مردم را از شر او راحت مى سازم».(4)
4. امام صادق (عليه السلام) فرمود: «آن زمان كه سارق را مى گيرند، دستش از ميان كف بريده مى شود و اگر مجددا سرقت كرد، پايش از ميان قدم بريده مى شود و اگر باز سرقت كرد، به زندان سپرده مى شود و اگر در زندان سرقت كرد، كشته مى شود».(5)
در روایات دیگری نیز بیان شده که امام علی (علیه السلام) دست دزد را از انگشت و نه از مچ دست قطع نموده اند همچون:
1. امام باقر (عليه السلام) فرمود: «اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره سارقى كه سرقت كرده است، حكم مى داد كه دست راستش بريده شود و چون بار ديگر سرقت مى كرد، پاى چپش بريده شود و آنگاه كه بار ديگر سرقت مى كرد، او را زندانى مى كرد و پاى چپش را مى گذاشت تا بتواند برروى آن به دستشويى برود و دست چپش را تا با آن بخورد و خودش را پاك سازد و حضرت فرمود: من از خدا شرم مى كنم كه او را چنان رها كنم كه از هيچ چيز نتواند بهره ببرد ولى او را زندانى مى كنم تا در زندان بميرد و حضرت فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) پس از قطع دست و پا، ديگر قطعى براى سارق نداشت».(6)
2. امام صادق (عليه السلام) فرمود: «گروهى سارق را كه بينه بر آنان شهادت داده بود و خودشان نيز اعتراف كرده بودند، نزد اميرالمؤمنين (عليه السلام) آوردند. امام فرمود: حضرت دستهاىشان را قطع كرد. آنگاه فرمود: اى قنبر، آنان را نزد خويش بدار، زخمهاىشان را مداوا و خوب از آنان پذيرايى كن و چون بهبود يافتند، مرا باخبر ساز. چون بهبود يافتند، قنبر نزد امام آمد و گفت: اى اميرالمؤمنين، گروهى كه حدود الهى را بر آنان جارى كردى، زخمهاىشان خوب شده است. حضرت فرمود: برو و بر هر كدام از آنان دو لباس بپوشان و آنان را نزد من بياور. امام صادق (عليه السلام) فرمود: قنبر بر آنان دو لباس پوشاند و آنان را در بهترين قيافه در حالى كه ردا پوشيده و خود را آراسته بودند كه گويا جمعى در حال احرامند، نزد اميرالمؤمنين آوردند. اينان در برابر امام ايستادند. حضرت به زمين توجه كرد و با انگشت- در حال تفكر- مدتى طولانى به زمين مىزد. آنگاه به سوى آنان سر برداشت و فرمود: دستهاىتان را بگشاييد. سپس فرمود: سرهاىتان را به آسمان بلند كنيد و بگوييد: پروردگارا، على (عليه السلام) دست ما را قطع كرد. آنان چنين كردند. آنگاه امام فرمود: خدايا، بر پايه كتاب تو و سنت پيامبرت [قطع كردم]. سپس به آنان فرمود: اى گروه، اگر توبه كنيد به دستهاىتان دست مى يابيد ولى اگر توبه نكنيد، شما هم به دستهاىتان ملحق مى شويد. سپس فرمود: اى قنبر، آزادشان كن و به هر كدام از آنان مقدارى آذوقه كه تا رسيدن به شهرش او را كفايت كند، بده».(7)
3. امام جعفر صادق(عليه السلام)، از پدرشان عليه السلام، از جدشان (عليه السلام) روايت كرده اند كه: «اميرالمؤمنين على (عليه السلام) در مورد دست فرمود كه: از مفصل قطع مى شود و اگر مجددا سرقت كرد، پاى چپ از كعب قطع مى شود».(8)
4. هميشه اميرالمؤمنين على (عليه السلام) آن زمان كه دست سارق را قطع مى كرد، انگشت ابهام و كف دست وى را براى او باقى مى گذاشت. به اميرالمؤمنين (عليه السلام) گفته شد كه شما همه دست سارق را باقى گذاشته ايد. راوى گويد: امام (عليه السلام) به آنان فرمود: اگر اين سارق توبه كند، با چه چيزى وضو بگيرد؟ چون خداوند متعال گويد: دست مرد و زن سارق را به كيفر عملى كه انجام داده اند به عنوان يك مجازات الهى، قطع كنيد و خداوند توانا و حكيم است. اما آن كس كه پس از ستم كردن، توبه و جبران نمايد، خداوند توبه او را مى پذيرد؛ ( [و از اين مجازات معاف مى شود]) زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است».(9)
بر این اساس سند برخی روایات که بیانگر قطع دست دزد از مچ دست است، ضعیف و فاقد اعتبار است و همچنین مراد از برخی اخبار دیگر که به شکل مطلق بیانگر قطع دست است، به قرینه روایات معتبر، قطع چهار انگشت از مفصل دست خواهد بود.
پی نوشت:
1. خمينى، سيد روح اللّٰه موسوى - مترجم: اسلامى، على، تحرير الوسيلة - ترجمه، 4 جلد، 4، ص233، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، 21، 1425 ه ق.
2. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - إسلامية)، 8جلد، ج7،ص222، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 4، 1407 ه.ق. : «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ مِنْ أَيْنَ يَجِبُ الْقَطْعُ فَبَسَطَ أَصَابِعَهُ وَ قَالَ: «مِنْ هَاهُنَا يَعْنِي مِنْ مَفْصِلِ الْكَف».
3. همان،ح2.: «محَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: «الْقَطْعُ مِنْ وَسَطِ الْكَفِّ وَ لَا يُقْطَعُ الْإِبْهَامُ وَ إِذَا قُطِعَتِ الرِّجْلُ تُرِكَ الْعَقِبُ لَمْ يُقْطَعْ».
4. همان، ح3.: «حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: «كَانَ عَلِيٌّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ لَا يَزِيدُ عَلَى قَطْعِ الْيَدِ وَ الرِّجْلِ وَ يَقُولُ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنْ رَبِّي أَنْ أَدَعَهُ لَيْسَ لَهُ مَا يَسْتَنْجِي بِهِ أَوْ يَتَطَهَّرُ بِهِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ إِنْ هُوَ سَرَقَ بَعْدَ قَطْعِ الْيَدِ وَ الرِّجْلِ فَقَالَ أَسْتَوْدِعُهُ السِّجْنَ أَبَداً وَ أُغْنِي عَنِ النَّاسِ شَرَّهُ».
5. طوسى، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10جلد، ج10،ص128، ح509، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 4، 1365 ه.ش. : «يُونُسُ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: «إِذَا أُخِذَ السَّارِقُ قُطِعَ مِنْ وَسَطِ الْكَفِّ فَإِنْ عَادَ قُطِعَتْ رِجْلُهُ مِنْ وَسَطِ الْقَدَمِ فَإِنْ عَادَ اسْتُودِعَ السِّجْنَ فَإِنْ سَرَقَ فِي السِّجْنِ قُتِلَ».
6. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - إسلامية)، 8جلد، ج7، ص223، ح4، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 4، 1407 ه.ق. : «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: «قَضَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي السَّارِقِ إِذَا سَرَقَ قَطَعْتُ يَمِينَهُ وَ إِذَا سَرَقَ مَرَّةً أُخْرَى قَطَعْتُ رِجْلَهُ الْيُسْرَى ثُمَّ إِذَا سَرَقَ مَرَّةً أُخْرَى سَجَنْتُهُ وَ تَرَكْتُ رِجْلَهُ الْيُمْنَى يَمْشِي عَلَيْهَا إِلَى الْغَائِطِ وَ يَدَهُ الْيُسْرَى يَأْكُلُ بِهَا وَ يَسْتَنْجِي بِهَا وَ قَالَ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنَ اللَّهِ أَنْ أَتْرُكَهُ لَا يَنْتَفِعُ بِشَيْءٍ وَ لَكِنِّي أَسْجُنُهُ حَتَّى يَمُوتَ فِي السِّجْنِ وَ قَالَ مَا قَطَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ سَارِقٍ بَعْدَ يَدِهِ وَ رِجْلِهِ».
7. طوسى، محمد بن حسن، تهذيب الأحكام، 10جلد، ج10،ص128، ح509، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 4، 1365 ه.ش. : «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: «أُتِيَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِقَوْمٍ سُرَّاقٍ قَدْ قَامَتْ عَلَيْهِمُ الْبَيِّنَةُ وَ أَقَرُّوا قَالَ فَقَطَعَ أَيْدِيَهُمْ ثُمَّ قَالَ «يَا قَنْبَرُ ضُمَّهُمْ إِلَيْكَ فَدَاوِ كُلُومَهُمْ وَ أَحْسِنِ الْقِيَامَ عَلَيْهِمْ فَإِذَا بَرَءُوا فَأَعْلِمْنِي» فَلَمَّا بَرَءُوا أَتَاهُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ الْقَوْمُ الَّذِينَ أَقَمْتَ عَلَيْهِمُ الْحُدُودَ قَدْ بَرَأَتْ جِرَاحَاتُهُمْ قَالَ «اذْهَبْ فَاكْسُ كُلَّ رَجُلٍ مِنْهُمْ ثَوْبَيْنِ وَ ائْتِنِي بِهِمْ» قَالَ «فَكَسَاهُمْ ثَوْبَيْنِ ثَوْبَيْنِ فَأَتَى بِهِمْ فِي أَحْسَنِ هَيْئَةٍ مُتَرَدِّينَ مُشْتَمِلِينَ كَأَنَّهُمْ قَوْمٌ مُحْرِمُونَ فَمَثُلُوا بَيْنَ يَدَيْهِ قِيَاماً فَأَقْبَلَ عَلَى الْأَرْضِ يَنْكُتُهَا بِإِصْبَعِهِ مَلِيّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيْهِمْ فَقَالَ «اكْشِفُوا أَيْدِيَكُمْ» ثُمَّ قَالَ «ارْفَعُوا إِلَى السَّمَاءِ فَقُولُوا اللَّهُمَّ إِنَّ عَلِيّاً قَطَعَنَا» فَفَعَلُوا فَقَالَ «اللَّهُمَّ عَلَى كِتَابِكَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّكَ» ثُمَّ قَالَ لَهُمْ «يَا هَؤُلَاءِ إِنْ تُبْتُمْ اسْتَلَمْتُمْ أَيْدِيَكُمْ وَ إِلَّا تَتُوبُوا أُلْحِقْتُمْ بِهَا» ثُمَّ قَالَ «يَا قَنْبَرُ خَلِّ سَبِيلَهُمْ وَ أَعْطِ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَا يَكْفِيهِ إِلَى بَلَدِهِ».
8. بروجردى، آقا حسين، جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي)، 31جلد، ج30، ص910، انتشارات فرهنگ سبز - تهران، چاپ: اول، 1386 ش. : «الجعفريات 141: بإسناده عن جعفر بن محمد عن أبيه عن جده عليهم السلام أن عليا عليه السلام قال: «في اليد تقطع الكف من المفصل فإذا عاد قطعت رجله اليسرى من الكعب».
9. بروجردى، آقا حسين، جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي)، 31جلد، ج30، ص914، انتشارات فرهنگ سبز - تهران، چاپ: اول، 1386 ش. : «تفسير العياشى. قال و كتب إلينا أبو محمد يذكر عن ابن أبى عمیر عن إبراهيم بن عبد الحميد عن عامة أصحابه يرفعه الى أمير المؤمنين عليه السلام انه كان إذا قطع يد السارق ترك له الإبهام و الراحة فقيل له يا أمير المؤمنين تركت عامة يده قال فقال لهم فان تاب فبأى شيء يتوضأ لأن الله يقول «و السارق و السارقة فاقطعوا أيديهما جزاء بما كسبا نكالا من الله و الله عزيز حكيم* فمن تاب من بعد ظلمه و أصلح فإن الله يتوب عليه إن الله غفور رحيم».