پرسش:
چرا دین مسیح؛ دین ابراهیم خلیل رو منسوخ نکرد و اجداد پیامبر همچنان به دین ابراهیم خلیل پایبند بودند؟و همچنین بتها با وجود تولیت اجداد پیامبر(ص) چگونه به خانه خدا راه پیدا کرد؟ و نیز چرا تولیت خانه خدا به حضرت محمد(ص) منتقل نشد؟
پاسخ:
بنا بر برخی از اقوال، دین حضرت موسی جهانی نیست بلکه تنها اختصاص به بنی اسرائیل دارد.
آنان آیاتی از قران را به عنوان موید سخن خود می آورند
از جمله:
آیه 53 سوره بقره:« وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ » و (نيز به خاطر آوريد) هنگامى را كه به موسى، كتاب و وسيله تشخيص (حق از باطل) را داديم؛ تا هدايت شويد
آیه 32 سوره مائده: «مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَني إِسْرائيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا» به همين جهت، بر بنى اسرائيل مقرّر داشتيم كه هر كس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين بكشد، چنان است كه گويى همه انسانها را كشته؛ و هر كس، انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است
آیه 2 سوره اسرا: «وَ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَني إِسْرائيلَ أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُوني وَكيلاً » ما به موسى كتاب آسمانى داديم و آن را وسيله براى هدايت بنى اسرائيل قرار داديم (و گفتيم) غير ما را تكيهگاه خود قرار ندهيد.
آیه 23سوره سجده:«وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَلا تَكُنْ في مِرْيَةٍ مِنْ لِقائِهِ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَني إِسْرائيلَ » ما به موسى كتاب آسمانى داديم؛ و شك نداشته باش كه او آيات الهى را دريافت داشت؛ و ما آن را وسيله هدايت بنى اسرائيل قرار داديم!
آیه 53 سوره غافر«وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْهُدى وَ أَوْرَثْنا بَني إِسْرائيلَ الْكِتاب» و ما به موسى هدايت بخشيديم، و بنى اسرائيل را وارثان كتاب (تورات) قرار داديم
این آیات را دال بر این گرفته اند که شریعت حضرت موسی (علیه السلام) اختصاص به قوم بنی اسرائیل داشته و جهانی نبوده است
در مورد شریعت حضرت عیسی (علیه السلام) نیز چنین است. آیاتی در قران دال بر این است که این شریعت اختصاص به بنی اسرائیل داشته است
از جمله
آیه 49 سوره آل عمران، «وَ رَسُولاً إِلى بَني إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُم»و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مىگويد:) من نشانهاى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده ام
در این آیه به تصریح حضرت عیسی به سوی بنی اسرائیل فرستاده می شود به طوری که می توان بر اختصاص شریعت ایشان به بنی اسرائیل استدلال کرد
البته این مطلب مورد اتفاق همه علما و مفسرین نیست. برخی بر آنند که این دو دین جهانی است.
در مورد دین یهود خود یهودیان هم ان را اختصاصی بنی اسرائیل می دانند و لذا هیچ تبلیغی در این زمنیه نمی کنند اما مسیحیان دین حضرت عیسی (علیه السلام) را جهانی دانسته و در سطح وسیعی تبلیغ می کنند
اگر این نظریه را درست در نظر بگیریم یعنی دین حضرت موسی و حضرت عیسی اختصاص به قوم بنی اسرائیل داشته باشد، اشکال شما وارد نیست و بدیهی است که دین حضرت محمد (صلی الله علیه واله) اجدادشان به دین و شریعت جهانی پیشین یعنی حضرت ابراهیم است.
بنابراین دین حضرت موسی و حضرت عیسی جهانی نبوده و متعلق به قوم بنی اسرائیل است. اما برخی آن را جهانی دانسته و بر آنند که این دو دین تحریف شده بود
علامه طباطبائی نظر بین بین دارند. ایشان با تفکیک رسالت از نبوت، مشکل آیاتی که ظهور در اختصاص حضرت موسی و عیسی(علیه السلام) به بنیاسرائیل دارد را حل میکند و میفرماید نبوت ایشان جهانی و عام است؛ ولی رسالت و پیام خاصی نیز برای قوم خود داشتهاند.
اما بنابر جهانی بودن ادیان یهودیت و مسیحیت چرا اجداد پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیرو دین حنیف بودند باید گفت: دین حضرت موسی و حضرت عیسی تحریف شده بود و امکان تبعیت از آن نبود. اما دین حنیف سینه به سینه در بین اجداد پیامبر (صلی الله علیه و اله) در جریان بود لذا دین قبلی تحریف نشده کامل تر است از دین بعدی تحریف شده.(1)
در مورد پرسش دوم شما، اجداد پیامبر (صلی الله علیه وآله) مخالف بتها بودند اما قدرت شکستن آنها را نداشتند. همان طور که پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیش از پیامبری مخالف بتها بود اما به شکستن آنها اقدام نکرد.حضرت نه تنها پیش از پیامبری بلکه پس از بعثت نیز 13 سال در مکه زیستند اما با نهایت احترام به کعبه اقدام به شکستن بتها نکردند زیرا قدرت چنین کاری را نداشتند.
از طرفی مسئولیت کعبه و نیز رياست "دارالندوه" در دست "بنی عبدالدار" بود. (2) و هاشم فرزند عبد مناف سقايت زائران بود(3)
این منصب در میان فررندان عبدالدار به صورت مورثی دست به دست می شود. بعد از عبدالدار به دست بنی عثمان بن بنی عبدالدار که شاخه از بنی عبدالدار بودند رسید.
پس از فتح مکه پیامبر (صلی الله علیه واله) پرسید: عثمان بن طلحه كجاست و او را بخواند، و عثمان مهتر قبيله بنى عبد الدّار بود و کلید خانه و حكم حجابت از ان وى بود، چون بيامد، پیامبر (صلی الله علیه و اله) فرمود:
هاك مفتاحك يا عثمان، اليوم يوم برّ و وفاء. گفت: اى عثمان، بيا و کلید خانه بگیر، به همان روش که پیش از آن داشتی، که این عمل هم احسان است و هم وفا. (4)
پس از هاشم، مسئوليت رفادت و سقايت به مطّلب و پس از مطّلب به عبد المطّلب رسيد. (5)
همان طوري كه ملاحظه مي كنيد مسئوليت هاي مهم كه حجابت، لواء و رياست مجلس مشاوره است در دست عبد المطّلب نبود و در نتيجه خانة خدا در دست عبد المطّلب قرار نداشت تا دربارة بودن بت در داخل كعبه و يا نبودن بت تصميم بگيرد.
گفتیم مسئولیت سقایت حجاج ابتدا در دست هاشم بن عبدالمناف بود و سپس به برادرش مطلب بن عبدمناف رسید. پس از مُطّلب، این مسئولیت به عبدالمطلب داده شد. پس از او به فرزندش زبیر و سپس به ابوطالب رسید. اما با گذشت زمان و عدم توانایی مالی ابوطالب، این مقام به عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله) سپرده شد(6). برخی معتقدند پس از عبدالمطلب، این مقام به عباس داده شد(7)
بنا بر نقل یعقوبی ابوطالب منصب سقایت حاجیان را در اختیار گرفت و در سر هر جاده ای که به مکه منتهی می شد برای زائران بیت اللّه الحرام حوضی ساخته بود و آن را از آب پر می کرد و در غیر از زمان حج نیز مقدار فراوانی آب حمل می نمود تا مردم از کم آبی در مضیقه نباشند به ویژه در موقف عرفات و مشعر، آب بیشتری تهیه می نمود، از این جهت وی را ساقی حاجیان نام نهادند.(8)
بنابراین گاهی سن و گاهی ویژگی های دیگر باعث می شود این منصب به یکی از فرزندان اختصاص یابد. می دانیم که حضرت عبدالله پدر گرامی پیامبر(صلی الله علیه واله) در زمان حیات عبدالمطلب از دنیا رفته اند لذا با وجود عبدالمطلب، خودشان این مسئولیت را ادامه می دادند.
پیامبر (صلی الله علیه واله) نیز پس از فتح مکه که قدرت ظاهری پیدا کردند این منصب را به فرزندان عباس(که تا آن زمان این مسئولیت را داشتند) واگذار نموده و ادامه این مسئولیت از طرف آنها را تنفیذ نمودند.(9)
بنابراین اجداد پیامبر (صلی الله علیه واله) به دین حضرت ابراهیم بودند یا به دلیل اینکه دین حضرت موسی و حضرت عسیی جهانی نبود با به دلیل اینکه این دو دین تحریف شده بودند. و علت عدم مبارزه اجداد پیامبر(صلی الله علیه واله) با بت های داخل کعبه به دلیل عدم قدرت کافی بود همانطور که پیامبر (صلی الله علیه واله) در چهل سال اول و نیز در پس از بعثت تا هجرت اقدام به شکستن بتها نکردند.
منابع:
1.طباطبایی، السید محمدحسین، 1397 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، (20 جلدی) تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، ج2، ص144-147
2. ابن هشام؛ السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، ج، 1، ص 140 و 139
3. همان
4.سيرت رسول الله، ترجمه و انشاى رفيع الدين اسحاق بن محمد همدانى قاضى ابرقوه (م 623)، تحقيق اصغر مهدوى، تهران، خوارزمى، چ سوم، 1377ش، ج2، ص886
5.ابن هشام، پیشین،
6.بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۵۷
7.ابن هشام، پیشین، ج۱، ص۱۷۸.
8.یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ق، ج ۲، ص۱۳.
9. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۳۰۱
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61684&p=973109&viewfull=1#post973109