پرسش:
آیا واقعا شیطان خدا ترس است؟
پاسخ:
«وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَكَصَ عَلى عَقِبَيْهِ وَ قالَ إِنِّي بَريءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَديدُ الْعِقاب»؛ و (به ياد آور) هنگامى را كه شيطان، اعمال آنها [مشركان] را در نظرشان جلوه داد، و گفت: «امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نمى گردد! و من، همسايه (و پناه دهنده) شما هستم!» امّا هنگامى كه دو گروه (كافران، و مؤمنان مورد حمايت فرشتگان) در برابر يكديگر قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: «من از شما (دوستان و پيروانم) بيزارم! من چيزى مى بينم كه شما نمى بينيد؛ من از خدا مى ترسم، خداوند شديد العقاب است!»(1)
«كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَريءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمين»؛ كار آنها، همچون شيطان است كه به انسان گفت: «كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم)!» امّا هنگامى كه كافر شد گفت: «من از تو بيزارم، من از خداوندى كه پروردگار عالميان است بيم دارم!»(2)
در تفسیر آیات فوق و کلام شیطان در باره ترس از خداوند، مفسران نظراتی دارند که در ذیل اشاره می شود:
ـ اعتقاد به خدا و عذاب الهی؛
نکته «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ»، این است که شيطان به خداوند معتقد و به شدّت عقوبت او آگاه است.(3)
ـ ترس و خوف او ممدوح و مؤمنانه نیست؛
شیطان مشاهده مى كند كه فرشتگان به يارى مسلمين شتافته اند و شيطان و ملائكه يكديگر را مى ديدند و مى شناختند؛ لذا این که شیطان می گوید «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ» یعنی من مى ترسم كه به دست فرشتگان،گرفتار عذاب خدا بشوم. به بیان برخی دیگر؛ مى ترسم مهلت من به آخر رسيده باشد، زيرا ملائكه جز هنگام قيامت و دادن كيفر نازل نمى شوند.(4)
«إِنِّي أَخافُ اللَّهَ» اين خوف، نه خوف ممدوح است كه مؤمن بايد خوف از خدا داشته باشند، بلكه خوف از قتل است كه به دست ملائكه كشته شود؛ چنانچه قبلا تذكر داديم كه جبرئيل با شمشير به او حمله كرد [و او] فرياد كرد "إنّى مُؤَجَلٌ" [یعنی] خدا به من مهلت داده.(5)
ـ این دروغی دیگر از شیطان است؛
«قتاده» می گويد: اين دشمن خدا دروغ مى گفت و نمى ترسيد. بلكه مى دانست كه كارى از دستش ساخته نيست. عادت وى همين است. همين كه پيروان خود را تحريک كرد و حق و باطل را در مقابل هم قرار داد، آن ها را رها مى كند و از آن ها بيزارى مى جويد، بنا بر اين منظور شيطان اين است كه: من چيزهايى مي دانم كه شما نمى دانيد و مى ترسم كه خداوند مرا هم هلاک كند.(6)
به گفته ابن عباس، شيطان به دروغ ادعاى ترس از خداوند را داشت، وگرنه كار او به اين جا نمى كشيد.(7)
ـ ابلیس یا شیطان؛ جدی یا تمسخر؛
واژه شيطان به معناى هر موجود شرور است و شامل انسان هاى شيطان صفت نيز مى شود و ابليس يكى از شياطين است. اين تعبير آيه كه شيطان مى گويد: «من از خدا مى ترسم»، نشان مى دهد كه مقصود، ابليس نبوده است، مگر آن كه اين جمله را براى مسخره كردن مشركان گفته باشد.(8)
عذابى را كه شيطان از آن اظهار وحشت مى كند ظاهرا عذاب دنيا است، و بنا بر اين، ترس او جدى است نه شوخى و استهزا، و بسيارند كسانى كه از مجازات هاى نزديک مى ترسند ولى نسبت به مجازات هاى دراز مدت بى اعتنا هستند.(9)
علامه طباطبایی(ره) می گوید: از ظاهر سياق[حشر/16] استفاده مى شود كه منظور از شيطان، ابليس، و منظور از انسان، آدم ابو البشر نيست، بلكه منظور از اولى جنس شيطان، و از دومى جنس آدميان است كه شيطانِ هر انسانى او را به سوى كفر دعوت نموده.(10)
ایشان در ادامه می آورد: بنا بر اين احتمال [که آیه (حشر/16) نیز بيان حال كفار مكه در روز جنگ بدر است]، گفتار شيطان كه گفت «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ» كلامى جدى بوده است، چون مى ترسيده همان فرشتگانى كه در بدر نازل شده بودند تا مؤمنين را يارى كنند، او را عذاب كنند.
و اما بنا بر دو وجه قبلى[فریب بنی النضیر توسط منافقین و یا فریب برصیصای عابد توسط شیطان]، گفتار مذكور جدى نبوده، بلكه نوعى استهزاء و خوار داشتن بوده است.(11)
بنابر این:
می توان گفت شیطان، معتقد به خداوند است و از شدت عذاب الهی آگاه است.
برخی گفته اند کلام او دروغ و یا برای تمسخر و استهزاء مشرکان و کافران بوده و برخی نیز گفته اند کلام او جدی ولی ترسش از عذاب دنیوی و هلاک شدن است.
این ترس، ترس ممدوح نبوده تا او را از نافرمانی بازدارد؛ لذا با ترس در آیه ذیل، فرق دارد:
«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى»؛ و آن كس كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جايگاه اوست.(12)
پی نوشت ها:
1. انفال: 8/ 48.
2. حشر: 59/ 16.
3. قرائنی، تفسیر نور، ناشر: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن ـ تهران، ج 3، ص 334.
4. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج 4، ص 843.
5. طیب، محمد حسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: اسلام ـ تهران، ج 6، ص 139.
6. مجمع البيان في تفسير القرآن، پیشین، ج 4، ص 843.
7. شاه عبدالعظیمی، تفسير اثنى عشرى، ناشر: میقات ـ تهران، ج 4، ص 355.
8. رضایی اصفهانی، تفسير قرآن مهر، ناشر: پژوهشهاى تفسير و علوم قرآن ـ قم،ج 8، ص 99.
9. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 23، ص 538.
10. طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج 19، ص 368.
11. همان، ص 369.
12. نازعات: 79/ 40و41.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64257&p=1008992&viewfull=1#post10...