پرسش:
آیا در تاریخ صحابه؛ پیامبر(ص) را نقد می کردند؟
پاسخ
نقد و پرسش گاهی با هم اشتباه گرفته می شود پس باید ابتدا مفهوم هر کدام مشخص شود.
پرسش برای دانستن یک مطلب مجهول و نقد نوعی خفیف از اعتراض است. پرسش شونده به معنای دانای پاسخ است ولی نقد کننده نظر خود را از نظر نقد شونده در مطلب مورد نقد؛ بهتر می داند.
به عبارت دیگر گاهی شخصی کاری انجام می دهد و علت آن کار را نمی دانیم و لذا از علت آن می پرسیم تا برای ما علت آن را بیان کند
گاهی شخضی کاری انجام می دهد و ما نسبت به آن کار نوعی اعتراض داریم لذا ضمن انتقاد گاهی پیشنهاد بهتری ارائه می دهیم
پرسش از پیامبر(صلی الله علیه و آله) و دیگر معصومین(علیهم السلام) بارها اتفاق افتاده است و این دستور دین است که ما از این بزرگان سوال بپرسیم
نقد نیز از عملکرد پیامبر(صلی الله علیه و آله) و دیگر معصومین(علیهم السلام) شده است اما اگر کسی این بزرگواران را معصوم بداند هرگز چنین عملی را انجام نمی دهد زیرا انتقاد به گفتار و رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله)نه به این عنوان که از علت مطلب اطلاع پیدا کنند بلکه به این عنوان که این کار پیامبر(صلی الله علیه و آله) اشتباه است و خودشان بهتر از کار پیامبر(صلی الله علیه و آله) را سراغ دارند
ریشه این امر به تعبد و اجتهاد در مقابل نص بر می گردد
بدین معنا که از همان زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) صحابه دو گروه هستند
گروهی که از همان اول نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله)تعبد و پیروی کامل داشتند
گروهی که در مقابل نظر پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای خودشان اجتهاد قائل بودند و تنها سخن حضرت را در صورتی که می پذیرفتند که دستور خدا باشد
این دو گروه از همان پیامبر(صلی الله علیه و آله) حضور داشتند و نسبت به فعل و انفعالات اجتماعی و سیاسی موضع می گرفتند
پس از رحلت، گروه اول طرفدار مکتب اهل بیت و گروه دوم طرفدار مکتب سقیفه شدند
علامه عسکری به صورت مفصل به این دو مکتب در کتاب با ارزش معالم المدرستین پرداخته اند
یکی از کسانی که به پیامبر(صلی الله علیه و آله) انتقاد کرد شخصی بود به نام "حارث بن نعمان فهری"
او پس جریان غدیر خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسیده و عرض کرد: تو به ما دستور دادی ؛شهادت به یگانگی خدا و اینکه تو فرستاده او هستی ؛دهیم و ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادی و ما همه اینها را نیز پذیرفتیم، اما با اینها راضی نشدی تا اینکه این جوان (اشاره به علی (علیه السلام) است) را به جانشینی خود منصوب کردی، و گفتی: «من کنت مولاه فعلی مولاه»، آیا این سخنی از ناحیه خودت است یا از سوی خدا؟! پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:" قسم به خدایی که معبودی جز او نیست این از ناحیه خدا است".
" نعمان" روی بر گرداند در حالی که می گفت «اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ»:" خداوندا! اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگی از آسمان بر ما بباران"! اینجا بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت،
همین جا آیه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ»(1) نازل گشت".(2)
یکی دیگر از کسانی که به تصمیم پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جریان "صلح حدیبیه" اعتراض کرد "عمر بن خطاب" بود. او پس از تصمیم پیامبر(صلی الله علیه و اله) بر صلح گفت:
«مَا شَكَكْتُ مُنْذُ أَسْلَمْتُ إِلا يَوْمَئِذٍ فَأَتَيْتُ النَّبِيَّ (صلي الله عليه وسلم) فَقُلْتُ أَلَسْتَ رَسُولَ اللَّهِ حَقًّا قَالَ بَلَى قُلْتُ أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ وَعَدُوُّنَا عَلَى الْبَاطِلِ قَالَ بَلَى قُلْتُ فَلِمَ نُعْطِي الدَّنِيَّةَ فِي دِينِنَا إِذَا قَالَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ وَلَسْتُ أَعْصِي رَبِّي وَهُوَ نَاصِرِيٌّ قُلْتُ أَوَ لَيْسَ كُنْتَ تُحَدِّثُنَا أَنَّا سَنَأْتِي الْبَيْتَ فَنَطُوفُ بِهِ قَالَ بَلَى فَخَبَّرْتُكَ أَنَّكَ تَأْتِيَهِ الْعَامَ قَالَ لا قَالَ فَإِنَّكَ تَأْتِيَهِ فَتَطُوفُ بِهِ ....»(3)
عمر گفت: قسم به خدا! از زمانى كه اسلام آوردهام، جز امروز ( در نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله)) شك نكردهام. سپس نزد پيامبر آمد و گفت: اى رسول خدا! مگر شما پيامبر خدا نيستى؟!!!. پيامبر فرمود: بلى هستم. عمر گفت: مگر ما بر حق و دشمنان ما بر باطل نيستند؟ پيامبر فرمود: بلى چنين است. عمر گفت: پس چرا ذلت و حقارت در دينمان نشان دهيم؟
پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: من پيامبر خدا هستم و هرگز از دستورات او سرپيچى نخواهم كرد و او ياور من است. عمر گفت: مگر شما نگفتى كه وارد خانه كعبه شده و طواف خواهيم كرد؟ پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آيا من گفتم كه همين امسال اين كار را خواهيم كرد؟ عمر گفت: نه، پيامبر (صلی الله علیه و آله)فرمود: تو وارد مكه مىشوى و طواف خواهى كرد.
بنابراین دو نگاه از از همان ابتدا در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله)جاری بوده است کسانی که نسبت به ایشان تعبد محض داشتند و کسانی که چنین شانی را برای پیامبر(صلی الله علیه و آله)قائل نبودند. گروه اول چون پیامبر(صلی الله علیه و آله) را معصوم می دانستند هیچگاه نقد و اعتراضی به عملکرد ایشان نداشتند اما گروه دوم بارها نسبت به عملکرد پیامبر(صلی الله علیه و آله) انتقاد کردند.
منابع:
1.سوره معارج آیه 1
2.طبرسی، مجمع البیان، ترجمه جمعی از مترجمان، فراهانی، تهران، چاپ اول،1360ش، ج25، ص 298؛
3. صنعاني، عبد الرزاق بن همام، المصنف، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، المكتب الإسلامي - بيروت، چاپ دوم، 1403، ج 5، ص 339 ؛ طبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405، ج 26، ص 100،
http://www.askdin.com/showthread.php?t=61594&p=973943&viewfull=1#post973943