پرسش:
چند پرسش درباره عصمت و اختیار: آیا همه انسان ها همیشه دارای اختیار هستند؟ آیا عصمت امامان هم اجباری هست؟ و چرا خداوند عصمت را به برخی از بندگانش می دهد و به برخی نمی دهد؟ مگر می شود که کودک بدون هیچ کوشش و تلاشی معصوم شود؟
پاسخ:
در چند بخش به پرسش های شما پاسخ می دهیم:
بخش اول: آیا همه انسان ها همیشه دارای اختیار هستند؟
برای پاسخ به این پرسش باید به دو نکته توجه کرد:
اولا وقتی گفته می شود ما انسانها مختاریم، منظورمان این نیست که تمامی افعال ما اختیاری است بلکه بدین معنا است که حداقل برخی از افعال ما اختیاری است.
ثانیا تا جایی که از شواهد تجربی و متون دینی بدست آمده، انسانها همگی مختارند، خصوصا آنهایی که از نسل آدم ع هستند و همواره مخاطب احکام و باید و نباید بودند. روشن است که اگر مختار نبودند، تکلیف کردنشان به انجام یا ترک کاری بی معنا بود.
بخش دوم: آیا عصمت امامان هم اجباری هست؟
آنچه را خداوند به انسانها داده است بر اساس استحقاقها و لياقتهاست و لطفهاي خداوند بدون حساب و برنامه نيست. البته هر لطفي از سوي خداوند بار مسوليتي را بر دوش گيرنده آن وارد ميآورد كه در صورت استفاده نابجا و يا بي استفاده گذاردن آن، از او گرفته خواهد شد. اگر خداوند به كسي قدرت و لطفي ميدهد تنها بر اساس استحقاق او بوده است و اگر از او باز مي ستاند نيز به سبب قصور و سوء استفاده او ميباشد.
معصومين (عليهم السلام) به جهت علم خدادادى و اراده محكم و قوى به مقام مصونيت كامل از گناه يعنى امامت و عصمت رسيدهاند؛ اما اين موهبت خدادادى، ناشى از قابليت و شايستگى ارادى آنان است، يعنى، خداوند مىدانست كه عدهاى از بندگانش - هر چند با استعداد معمولى و در سطح ساير افراد - به اختيار خود، بيش از ديگران و در بالاترين حدّ ممكن از استعداد خود بهرهبردارى مىكنند. علم خداوند به اين شايستگى و منزلتى كه اين افراد در شرايط عادى، با سير اختيارى خويش بدان مىرسيدند، سبب شد كه خداوند از ميان افراد بشر آنان را برگزيند و تفضّلاً اين موهبت ويژه را به آنها عطا نمايد، و آنان را از علم و ارادهاى برخوردار كند كه به واسطه آن به مصونيت كامل و مطلق (عصمت) برسند، تا در پرتو آن، راهنمايانى موثق و مطمئن براى همه افراد بشر گردند. به عبارت ديگر، اعطاى موهبت علم خدادادى معلول شايستگىهاى آنان است، نه اين اعطا بدون حساب است و نه معلول استعداد جبرى ايشان. حكمت اعطاى چنين موهبتى، علاوه بر پاداش به خود آنان، فراهم نمودن وسايل هدايت براى ساير انسانهاست.
امام صادق (عليه السلام) در همين زمينه مىفرمايند: «ان الله اختار من ولد آدم اناسا طهّر ميلادهم، و طيّب ابدانهم و حفظهم فى اصلاب الرجال و ارحام النساء، اخرج منهم الانبياء و الرسل، فهم ازكى فروع آدم؛ ففعل ذلك لا لأمر استحقوه من الله عزوجلّ و لكن علم الله منهم حين ذرأهم انّهم يطيعونه و يعبدونه و لا يشركون به شيئا فهولاء بالطاعة نالو من الله الكرامة و المنزلة الرفيعة عنده(1)؛ به درستى كه خداوند متعال، انسانهايى را از فرزندان آدم انتخاب كرد و تولد آنها را پاك و بدنهاى آنان را پاكيزه گردانيد و آنها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خويش قرار داد، نه به جهت طلبى كه از خداوند داشته باشند؛ بلكه از آنجا كه خداوند، در هنگام خلقت مىدانست كه از او فرمانبردارى مىكنند و او را عبادت مىنمايند و هيچ گونه شركى نسبت به او روا نمىدارند. پس اينان به واسطه فرمانبردارى از خداوند به اين كرامت و منزلت والا در نزد خداوند، نائل شدهاند.»
حاصل سخن اينكه عصمت معصومين نه تفضّلى محض است و نه اكتسابى محض؛ بلكه تركيبى از هر دو عنصر است؛ يعنى، نتيجه تفضّل الهى به آنان، بر اثر شايستگى ارادى آنان است، يعنى، علم خداوند به اينكه اين افراد در شرايط عادى، بالاترين حدّ ممكن استعداد خود را كه در نهاد هر انسان معمولى نهاده شده، در طاعت و بندگى و قرب به خداوند به كار مىگيرند، سبب گرديده تا از ميان افراد بشر، آنان را برگزيند و با اعطاى موهبت علم لدنّى ضمن پاداش و اكرام خود آنان، اين افراد را راهنما و پيامبر و امام در جهت هدايت ساير افراد بشر قرار دهد. آيات و روايات فراوانى بر اين دو واقعيت گواهى مىدهد كه به چند نمونه آن اشاره مىشود:
ـ « وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ »(2)؛ و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخي از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مىكردند.
ـ « اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه»(3)؛ خداوند بهتر مىداند رسالتش را كجا قرار دهد.
از آنجا كه «سپردن هر مسؤوليتى همراه با دادن امكانات لازم است» و امامت جامعه از اين قاعده مستثنى نيست، ازاين رو خداوند آنان را از علم لازم براى عهده دارى مسؤوليت امامت بهره مند مىگرداند. به اين مطالب در اوايل دعاى ندبه اشاره شده است. آنجا كه درباره دليل «برگزيدگى امامان» مىخوانيم: «بعدان شرطت عليهم الزهد فى درجات هذه الدنيا الدنيه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم و قدمت لهم الذكر العلى والثناء الجلىّ واهبطت عليهم ملائكتك و كرمتهم بوحيك و رفدتهم بعلمك؛ بعد از آنكه بر آنها شرط كردى نسبت به دنيا و زينت زيورها زهد بورزند، آنان نيز اين شرط را پذيرفتند و دانستى كه آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذيرفتى و به خود نزديك ساختى و ياد بلند و ستايش ارجمند را براى ايشان پيش فرستادى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادى و به وحى خود آنان گرامى داشتى و آنان را به بخشش علم خود ميهمان كردى ...»(4)
در پايان بايد به نكته مهم معرفتى ديگر توجه داشت كه اين «علم و عصمت موهبتى» به عنوان پايه مىباشد و معصومان با اراده خويش و با سعى و تلاش و عبادت و دعايى كه به درگاه خداوند دارند به مقامات عالىترى از علم و عصمت دست مىيابند. چنان كه در قرآن مجيد از زبان پيامبر (صلي الله عليه و آله) مىخوانيم: «و قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً»(5)؛ و بگو پروردگارا بردانشم بيفزايى.
و همين عبادتها و صبر و جهادهاى بيشتر است كه با اختيار و اراده انجام مىشود و موجب برترى برخى از پيامبران بر ديگر پيامبران مىشود. « تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ» (6)؛ برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم.
بنا بر آن چه گفته شد علم و عصمت موهبتى امامان، به جهت مسؤوليتى است كه براى هدايت جامعه بر عهده آنان گذاشته شده است و اين يك اصل عمومى و يك سنت الهى است، بدون آنكه تبعيض ناروايى باشد كه رسيدن به مقام امامت همراه با دارا شدن برخى مقامات ويژه معنوى باشد.
بخش سوم: چرا خداوند عصمت را به برخی از بندگانش می دهد و به برخی نمی دهد؟
بی تردید خداوند مالک ما است و به برخی از ما خصوصیتی را داده که به دیگری نداده مثلا یکی را زیباتر از دیگری آفریده و یا یکی را در خانواده ای مرفّه آفریده و یا به یکی هوش بالایی داده و یا به یکی آرامش روانی ویژه ای عطا کرده که کمتر عصبانی می شود و راحتتر می بخشد و یا .... برخی را زن قرار داده و برخی را مرد و یا برخی را سیاه پوست کرده و برخی را سفید پوست و .... بر همین اساس، به برخی نعمت نبوت و عصمت را عطا می کند و به برخی نمی دهد و یا به آنهایی که نعمت نبوت و عصمت را داده نیز مرابت متفاوت بخشیده و برخی را نسبت به دیگران برتری داده است.
همه این تفاوت ها زمینه ای برای امتحان است و خداوند از هر کسی متناسب با آنچه که به او داده انتظار دارد. حمایت و نعمت ویژه را نباید به معنای پاداش پیش از عمل گرفت بلکه باید آن را به مثابه زمینه ای برای عمل در نظر گرفت؛ یعنی باید آن را موقعیتی در نظر گرفت که قرار است در آن امتحان شویم.
البته همانطور که عرض شد در مورد نعمت نبوت و شنیدن مستقیم کلام وحیانی و یا نعمت عصمت و ... خداوند معیار دیگری را نیز در نظر داشته است. چون قرار است نبی و معصوم، هادی دیگران باشد، بنابراین، این نعمت باید به کسانی برسد که لیاقتش را دارند و از این نعمت برای هدایت استفاده میکنند. البته خود نبی و امام بواسطه همین نعمتی که دارند، مسئولیت ویژه نیز دارند و متناسب با این نعمت بازخواست می شوند.
بخش چهارم: مگر می شود که کودک بدون هیچ کوشش و تلاشی معصوم شود؟
برخی از آیات قرآن به این امر اشاره دارند که برخی از انبیاء به نحو اعجازین، از کودکی مورد توجه و حمایت وِیژه خدا قرار داشتند؛ مثلا در مورد حضرت یحیی ع آمده است: «يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» (7) اى يحيى! كتاب(خدا) را با قوّت بگير! و ما در كودكى به او حکم داديم.
و یا در مورد حضرت عیسی ع آمده است: «إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي عَلَيْكَ وَ عَلى والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً ...»(8) (به خاطر بياور) هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم گفت: «ياد كن نعمتى را كه به تو و مادرت بخشيدم! زمانى كه تو را با» روح القدس«تقويت كردم؛ كه در گاهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن مىگفتى...
بنابراین، حضرت یحیی ع و عیسی ع -خواه در کودکی به نبوت رسیده باشند خواه نرسیده باشند- از کودکی مورد توجه و حمایت ویژه خداوند قرار گرفتند. روشن است که برخورداری آنها از علم و عصمت، به نحو اعجازین و غیرعادی رخ داده است. از این رو، دور از انتظار نیست که برخی از امامان نیز به نحو اعجازین، در کودکی به مقامات والا برسند.
اما دلیل این امر چه چیزی است که یکی از کودکی مورد توجه ویژه قرار می گیرد و یکی قرار نمی گیرد؟ همانطور که در پست های سابق عرض شد ظاهرا دلیلش این است که از یکسوی لازم بود که مردم هدایت شوند؛ و از سوی دوم لازم است هادی از جنس مردم باشد؛ و از سوی سوم هادی باید معصوم باشد و دارای سیره ای باشد که مردم از او الگوگیری کنند و ... و چون خدا علم پیشینی داشت که برخی از مردم مطیعترند و بهتر می توانند هادی باشند، آنها را برگزید تا به صورت ویژه حمایت کند.
این حمایت الهی از گروه خاص را نباید به معنای تبعیض دانست چرا که اولا منفعتش به تمام مردم می رسد از این جهت که مابقی نیز بواسطه این حمایت ویژه، از نعمت هدایت بهره مند می شوند؛ و ثانیا این حمایت ویژه مسئولیت ویژه نیز می آورد بدین بیان که هر کسی متناسب با وُسعی که دارد مسئول است: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها »(9) در این صورت، آنها که مورد حمایت ویژه قرار گرفته اند مسئولیتی سنگینتر از سایر انسانها دارند و به همین جهت، همواره نسبت به بارگاه الهی حالت بندگی و استغفار و راز و نیاز داشتند. این احوال را نباید مصنوعی دانست و یا صرفا آنها را تعلیمی به حساب آورد.
می دانیم که سنت الهی چنین است که هر کسی از مسیر این دنیا به بهشت و جهنم اخروی برسد؛ یعنی پاداش و عذاب اخروی، بعد از عمل در دنیا بدست می آید. حمایت ویژه خدا از انبیاء و امامان را نباید به مثابه پاداشی برای آنها در نظر گرفت. همانطور که عرض کردم این حمایت ویژه نعمت است اما هر نعمتی زمینه ای برای امتحان و مسئولیتی برتر است.
کوتاه سخن این که:
سنت الهی چنین است که سعادت و شقاوت هر کسی در آخرت، متناسب با رفتاری است که او در دنیا انجام داده است. بدین منظور انسانها در دنیا آفریده می شوند و مورد امتحان واقع می شوند.
برخی بواسطه نعمات و برخی بواسطه شرور. نعمات و شرور نیز متفاوت است و به برخی کمتر و به برخی بیشتر می رسد.
این تفاوت ها انتظارات متفاوتی را نیز رقم می زند و هر کسی متناسب با موقعیتی که در آن قرار گرفته، مسئول است.
نعمت نبوت و عصمت نیز از این قبیل است؛ یعنی نعمتی است که مسئولیت ویژه به همراه می آورد.
چون مردم به هدایت نیازمندند، و چون خداوند قرار است از طریق ارسال نبی آنها را هدایت کند، پس این نعمت به هر کسی داده نمی شود بلکه به کسانی داده می شوند که نقض غرض رخ ندهد؛ یعنی به کسانی داده می شود که از این نعمت به سود هدایت استفاده کنند نه به سوی ضلالت و گمراهی.
البته این نعمت برای انبیاء و امامان، مسئولیت آور است و آنها متناسب با این نعمت، بازخواست می شوند. به همین جهت، اگر ترک اولی از نبی رخ دهد، او چنان در محضر خداوند استغفار می کند که ما حتی بعد از انجام گناهان بزرگ، چنان استغفاری را انجام نمی دهیم! نمونه استغفار انبیاء عظام در قرآن مکررا بیان شده است که چگونه به خاطر ترک اولی بازخواست می شوند.
امام حتی در سنین کودکی نیز می تواند از علوم غیبی برخوردار باشد و هادی امت باشد. در همین راستا، شیعیان امامیه، امامت امام جواد و امام هادی و امام زمان علیهم السلام را قبول دارند.
البته شیعیان قبول دارند که چنین امری غیرعادی و دور از ذهن است اما آن را از باب معجزه و خرق عادت می پذیرند و به نبوت یحیی ع و یا تکلم عیسی در گهواره استناد می کنند.
پی نوشت ها:
1. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، ج 10، ص 170.
2. سجده: 24.
3. انعام: 124.
4. قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، دعاي ندبه.
5. طه: 114.
6. بقره: 253.
7. مریم: 12
8. مائده: 110
9. بقره: 286
http://www.askdin.com/showthread.php?t=64239&p=1008671&viewfull=1#post10...