سوال:
در روایات متعددی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) فلسفه ریش گذاشتن مسلمانان عدم تشبّه آنها به غیر مسلمانان از جمله یهود و مجوس بیان شده است، در حالی که طبق آثار و مجسمه های سنگی و سکه های مربوط به آن دوران، این اقوام هم ریش داشته اند.
پاسخ:
در چند روایت به این مسئله اشاره شده است، به عنوان نمونه وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) به فرستادگان پادشاه ایران نگاه نمود که ریش خود را تراشیده، و سبیل هایشان را بلند گذاشته اند، ناراحت شده و فرمودند : وای بر شما! چه کسی به شما گفته ریش خود را بتراشید و سبیل خود را بلند نگه دارید؟ آنها گفتند : پادشاه ایران دستور داده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود :«لَكِنَّ رَبِّي أَمَرَنِي بِإِعْفَاءِ لِحْيَتِي وَ قَصِّ شَارِبِي»؛ اما پروردگار من دستور به گذاشتن ریش و کوتاه کردن سبیل ها داده است.(1)
همچنین در روایت دیگری فرموده اند: «حُفُّوا الشَّوَارِبَ وَ أَعْفُوا اللِّحَى وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُود»؛ شارب ها را کوتاه کنید و ریش هارا پرپشت بگذارید و خود را شبیه به یهود نکنید.(2)
اما برای پاسخ به این سوال توجه به چند نکته لازم است:
نکته اول:
با بررسی چند روایتی که در این خصوص وجود دارد روشن شد که هیچ کدام از آنها سند صحیح، یا حتی موثقی ندارند، بلکه عمدتا احادیث مرسله و ضعیف هستند. به عنوان نمونه شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه چند روایت در این خصوص نقل کرده است، اما هیچ کدام سند معتبری ندارند.(3)
بنابراین خیلی نمیتوان روی این روایات حساب باز کرد.
نکته دوم:
ببینید این سخن یک سخنی ناظر به ظاهر است، نه ناظر به باطن، اینکه مجوس و یهود ریش داشته اند یا خیر را هم پیامبر(صلی الله علیه و آله) می دیده است، و هم مردم، یعنی از آن سخنانی نبوده که مانند حکمت تسبیحات اربعه و نماز خواندن و مانند آن که مطابقت آن با واقع بر مردم پوشیده باشد، بلکه مطابقت یا عدم مطابقت آن با واقع بر مردم هم روشن بوده است، بنابراین اگر سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله) مطابق با واقع نمی بود خب مردم همان موقع می فهمیدند، می گفتند یا رسول الله(صلی الله علیه و آله) اینها که همه ریش دارند! پس نه پیامبر(صلی الله علیه و آله) که در نهایت عقل است چنین حرفی مخالف ظاهر می زده، و نه مردم از ایشان می پذیرفتند.
پس اگر این روایات به لحاظ سندی درست باشند و واقعا چنین کلامی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) صادر شده باشد، فارغ از معصوم بودن آن حضرت(صلی الله علیه و آله) به خاطر عاقل بودن ایشان و عاقل بودن مردم قطعا باید با واقعیت مطابق بوده باشد. اما اینکه پس آن سنگ نگاره ها و سکه ها چه می گویند را باید با این جمع کرد. احتمالات متعددی در این مسئله وجود دارد که در نکات بعدی به چند نمونه اشاره میشود.
نکته سوم:
یک احتمال این است حقیقت بر خلاف برداشت ما باشد، یعنی یهود ریش های خیلی بلندی داشته اند و منظور پیامبر(صلی الله علیه و اله) این است که ریشهایتان را رها کنید اما شبیه به یهود نشوید، یعنی آنقدر هم بلند نگذارید.
بنابراین جمله پایانی پیامبر(صلی الله علیه و آله) دارد حدی برای بلند گذاشتن ریش تعیین می کند، می گوید مثل یهود ریش هایتان را بلند نگذارید، نه اینکه بگوید مثل یهود ریش هایتان را نتراشید.
ملا محسن فیض کاشانی در کتاب «الوافی» چنین دیدگاهی دارد، ایشان می فرماید: واعفوا اللحی یعنی ریش هایتان را از ته نتراشید، بلکه آن را رها کنید تا زیاد و انبوه شود و اینکه در ادامه فرمودند: و خود را شبیه به یهود نکنید، معنایش این است که نگذارید ریش هایتان بسیار طولانی شود. زیرا عادت یهود بر این بوده است که ریش هایشان را بسیار طولانی می گذاشته اند. (4)
آنچه که چنین برداشتی را تأیید می کند روایت دیگری است که به این مسئله اشاره دارد که پیامبر(صلی الله علیه و آله) با بیش از حد بلند گذاشتن ریش موافق نبوده اند:
«مَرَّ بِالنَّبِيِّ ص رَجُلٌ طَوِيلُ اللِّحْيَةِ فَقَالَ مَا كَانَ عَلَى هَذَا لَوْ هَيَّأَ مِنْ لِحْيَتِهِ فَبَلَغَ ذَلِكَ الرَّجُلَ فَهَيَّأَ لِحْيَتَهُ بَيْنَ اللِّحْيَتَيْنِ ثُمَّ دَخَلَ عَلَى النَّبِيِّ ص فَلَمَّا رَآهُ قَالَ هَكَذَا فَافْعَلُو»؛ پیامبر(صلى اللَّه عليه و آله) نظر به شخصى كردند كه ريش بلندى داشت؛ حضرت فرمودند كه چه مىشد اگر اين مرد اصلاحى مىكرد تا كوتاه مىشد. چون اين خبر به آن مرد رسيد ريش خود را اصلاح كرد ميانه ريش كوتاه و ريش دراز پس چون بر حضرت داخل شد حضرت فرمودند كه همه چنين كنيد.(5)
نکته چهارم:
فارغ از این احتمال، احتمالات دیگری هم وجود دارد، اینکه یهود و مجوس ساکن منطقه حجاز چنین بوده اند، یا اینکه آنها هم ریش را بلند می گذاشتهاند و هم سبیلها را مانند بودائیان، پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این روایات می فرمایند، ریشتان را بلند بگذارید و سبیل ها را کوتاه کنید تا مانند ایشان نشوید.
خلاصه آنکه با توجه به آنچه که گفته شد یا مسئله به لحاظ سندی معتبر به شمار نمیرود، یا بر فرض پذیرش سند حتما توجیهی دارد، چرا که مسئله ای آشکار و در انظار تمامی مردم بوده است و حکمتی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آن اشاره کرده اند، برای مردم پذیرفتنی بوده است که کسی اعتراض نکرده و برای دیگران نیز نقل نموده اند.
نکته پنجم:
نکته پایانی که تذکر آن لازم است این است که پرهیز از تشبّه به غیر مسلمانان فقط یکی از حکمتهای حرمت تراشیدن ریش به شمار می رود، نه همه ی آن، بنابراین حتی بر فرض ضعف سند این روایات، و حتی بر فرض اینکه غیر مسلمانان تغییر سبک داده و مانند مسلمانان ریش بگذارند باز هم حرمت تراشیدن آن پابرجا خواهد بود. چرا که روایات دیگری بدون اشاره به تشبّه به دیگران، از تراشیدن ریش نهی کرده اند.
و همچنین فارغ از بحث سند روایات ناظر به نهی از تراشیدن ریش، تعدد آنها نوعی تضافر معنوی در این خصوص به شمار می رود که میتواند فقیه را به احتیاط در این خصوص وادارد، یعنی اگرچه این روایات برخی ریش گذاشتن را فطری دانسته، برخی به خاطر عدم تشبّه به دیگران، برخی آن را مایه زینت دانسته اند، و برخی سخن دیگری گفته اند؛ یعنی اگرچه در بیان حکمت این حکم به حکمت یکسانی اشاره نکرده اند، اما همگی بر یک امر دلالت یکسان دارند و آن نهی از تراشیدن ریش است، لذا در این خصوص میتوانند سند یکدیگر را تقویت کنند و حداقل فقیه را در صدور حکم به احتیاط وادارند.
پی نوشت ها:
1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج20، ص390.
2. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، نشر جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1413ق، ج1، ص130.
3. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، مؤسسة آل البيت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق، ج2، ص116، باب 67.
4. فیض کاشانی، محسن، الوافی، كتابخانه امام أمير المؤمنين على(عليه السلام)، اصفهان، چاپ اول، 1406ق، ج 6، ص 657.
5. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج6، ص488.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=53868&p=1006854&viewfull=1#post10...