پرسش:
در قران گفته شده که خداوند بر روی زمین خلیفه قرار داده است ، راه شناخت این خلیفه الله چیست؟
پاسخ:
در آيه 30 سوره بقره آمده است:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ
و چون پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمين خليفه ای می آفرينم ،، گفتند : آيا کسی را می آفرينی که در آنجا فساد کند و خونها بريزد ، و حال آنکه ما به ستايش تو تسبيح می گوييم و تو را تقديس می کنيم ؟ گفت : آنچه من می دانم شما نمی دانيد
حاصل سخن فرشتگان اين است كه خليفه خداوند، بايد موجودى قدسى و پيراسته از تباهى و فساد باشد و اين ويژگى، از آن فرشتگان است كه موجودهايى نورانى و آسمانى اند؛ نه بشر كه موجودى است زمينى و خاكى. خداوند، اين سخن فرشتگان را رد نكرد، اما به آنان فرمود: انى اعلم ما لا تعلمون؛ يعنى درست است كه انسان، موجودى زمينى و خاكى است و موجود زمينى از آن جهت كه زمينى است، با زمينههاى گناه و انحراف همراه است، ولى در اين موجودى كه بنا است به مقام خلافت الهى برسد، ويژگىهايى نهفته است كه او را از فساد و تباهى باز مىدارد و به مقام و مرتبهاى مىرساند كه فراتر از مقام و مرتبه فرشتگان است.
مفسران قرآن کریم در ذیل آیات 30 تا 39 سوره بقره، همچنین آیه 39 سوره فاطر، و ...، درباره خلافت و جانشینی انسان بحث های مشروحی ارائه کرده اند.
در این که منظور از جانشيني در این جا، جانشین چه کسى و چه چیزى است، نظریات مختلف است.
بعضى گفته اند منظور جانشین فرشتگانى است که پیش از این در زمین زندگى مى کردند. عده ای برآنند منظور جانشین انسان هاى دیگر یا موجودات دیگرى که قبلاً در زمین مى زیسته اند، و بعضى آن را اشاره به جانشین بودن نسل هاى انسان از یکدیگر دانسته اند، سرانجام گروهی نیز به جانشینی و خلیفة اللهی معتقدند. [1]
علامه طباطبائی در این باره می گوید: کلمه "خلائف" جمع خلیفه است، و خلیفه بودن مردم در زمین به این معنا است که هر لاحقى از ایشان جانشین سابق شود و سلطه و توانایى بر دخل و تصرف و انتفاع از زمین داشته باشد، همان طور که سابقین بر این کار توانایى و تسلط داشتند. و اگر انسانها به این خلافت رسیدند، از جهت نوع خلقتشان است، که خلقتى است از طریق توالد و تناسل؛ چون این نوع از خلقت است که مخلوق را به دو گروه سابق و لاحق تقسیم مىکند. [2]
در تفسیر نمونه، اگرچه در تفسیر آیه 30 سوره بقره آمده: انصاف این است که- همان گونه که بسیارى از محققان پذیرفته اند- منظور خلافت الاهى و نمایندگى خدا در زمین است، [3] اما در جایی دیگر جانشینی انسان های قبلی نزدیک تر به واقع بیان شده است: "خلائف" در این جا خواه به معناى جانشینان و نمایندگان خدا در زمین باشد، خواه به معناى جانشینان اقوام پیشین (هر چند معناى دوم در اینجا نزدیکتر به نظر مى رسد). [4]
به هرحال، تفاوت دیدگاه مفسران در مسئله جانشینی، منافات با اصل موضوع؛ یعنی جانشینی خدا در روی زمین ندارد؛ چرا که انسان هم می تواند جانشین خلقت های پیشین باشد (انسان های معمولی) و هم جانشین خدا، نقطه مشترک آن انبیا و اولیای الاهی یا همان انسان های کامل هستند.
انسان كامل كسى است كه در عقيده و عمل، هرگز از مسير حق منحرف نگردد و راه حق را بر درستى بشناسد و به نيكوترين وجه ممكن آن راه را بپيمايد. چنين انسانى است كه جهان براى او آفريده شده و برقرارى نظام كيهانى، به ميمنت وجود او است.
انسان كامل، حجت خداوند در زمين است و اگر لحظه اى حجت خداوند در روى زمين نباشد، وجود زمين لغو خواهد بود و چون كار لغو از خداوند صادر نمى شود، حيات زمينى، مختل مى گردد. در احاديث بسيار وارد شده است كه اگر زمين بدون حجت (امام) باشد، ساكنان خود را فرو خواهد برد: لو ان الامام رفع من الارض ساعه لساخت باهلها.[5]
اين مطلب كه خليفه خداوند در زمين، برترين موجود است، از اين جا به دست آمد كه فرشتگان كه از مقام قدسى ويژه اى برخوردارند، نتوانستند از آنچه خداوند به آدم (عليه السلام) آموخت. خبر دهند. يعنى مقام آدم (عليه السلام) از مقام فرشتگان بالاتر است.
پيامبران، امام و خلفاى الهى در زمين بوده اند
قرآن كريم، به روشنى اين حقيقت را بيان كرده است كه پيامبران الهى، امامان و خلفاى الهى در زمين بوده اند. آياتى كه خليفه الله بودن حضرت آدم (عليه السلام) را باز گفته است، پيش از اين بيان گرديد. قرآن، درباره حضرت داود (عليه السلام) مى فرمايد:
يا داود انا جعلناك خليفه فى الارض فاحكم بين الناس بالحق ولا تتبع الهوى فيضلك عن سبيل الله[6]
اى داوود! تو را خليفه خود در زمين قرار داديم. پس در ميان مردم، به حق داورى كن و از خواهش نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا گمراه مى سازد.
از اين آيه به دست مى آيد كه داورى به حق در ميان مردم، يكى از جلوه ها و شئون خلافت الهى در زمين است. اين مقام، اختصاص به حضرت داود (عليه السلام) نداشته است؛ بلكه يكى از اهداف و شئون همه پيامبران الهى بوده است:
فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه[7]
خداوند، پيامبران را بشارت دهنده و بيم دهنده برانگيخت و كتاب و شريعت حق را بر آنان فرو فرستاد تا معيار قضاوت در اختلافاتى باشد كه ميان مردم رخ مى دهد.
از ديدگاه قرآن كريم، كسانى شايستگى پيشوايى بشر را دارند كه به مقام خليفه اللهى برسند؛ يعنى مقام پيشوايى بشر، ريشه در مقام خلافت الهى دارد. قرآن كريم، درباره حضرت داود (عليه السلام) نخست از مقام خلافت الهى او ياد مى كند، آن گاه از منصب حكومت و داورى وى و درباره عموم پيامبران مى فرمايد:
و اجتبيناهم وهدينا هم الى صراط مستقيم * ذلك هدى الله يهدى به من يشاء من عباده ولو اشركوا لحبط عنهم ماكانا يعملون * اولئك الذين آتيناهم الكتاب و الحكم و النبوه[8]
ما، آنان را برگزيديم و هدايت ويژه خود را در اختيار آنان قرار داديم. آن گاه كتاب آسمانى و مقام نبوت و منصب داورى ميان مردم را به آنان داديم.
از اين آيات، به روشنى به دست مى آيد كه مقام امامت، مقام خلافت الهى و نبوت و موهبتى الهى است و با جعل و نصب الهى تعيين مى شود.
بر اساس مطالب گفته شده و روایاتی مانند روایت «اول ما خلق الله نوری»[9] که اولین ظهور حق را حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) معرفی می کنند و روایت امیر المؤمنین(عليه السلام) که فرمود: «ما للّه آیة اکبر منّی»[10] (نشان و آیتی بزرگ تر از من برای خداوند نیست ) و مضامین بلند زیارت جامعه کبیره و روایات دیگر و توصیف اهل بیت (عليهم السلام) در قرآن، کامل ترین مصداق خلیفةالله، چهارده معصوم هستند و همه ی انبیا و مرسلین در مراتب مادون آن وجود های نورانی هستند.
در روايتي چنين آمده است:
"إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى جَعَلَ الدُّنْیَا کُلَّهَا بِأَسْرِهَا لِخَلِیفَتِهِ حَیْثُ یَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً فَکَانَتِ الدُّنْیَا بِأَسْرِهَا لآِدَمَ وَ صَارَتْ بَعْدَهُ لِأَبْرَارِ وُلْدِهِ وَ خُلَفَائِه"؛ [11] خداوند دنیا را با تمام آنچه در آن است، برای خلیفه خود قرار داد، آن جا که خطاب به فرشتگان می فرماید: "من در روى زمین، جانشینى قرار خواهم داد، پس دنیا با تمام آنچه در او است، به آدم اختصاص یافت و بعد از وی به نیکان از فرزندان و جانشینانش ... .
برگرفته از كتاب امامت در بينش اسلامي ، علي رباني گلپايگاني و همچنين سايت اسلام كوئيست(با دخل و تصرف)
[1] ر. ک: طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 177، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 172، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش
[2] سید محمد حسین، ال میزان، ج 17، ص 52، جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، چاپ پنجم، 1417ق
[3] تفسیر نمونه، ج 1 ، ص 172
[4] همان ، ج 18، ص 283
[5] اصول كافى، ج 1، كتاب الحجه، باب ان الحجه لا تقوم لله الا بامام. در اين باب، سيزده حديث كه اين مطلب را مىرساند، نقل شده است.
[6] ص، آيه 26
[7] بقره، آيه 213
[8] انعام، آيه 89
[9] بحارالانوار، ج15 ، ص 24
[10] بحارالانوار، ج23 ، ص 206
[11] کلینی، کافی، ج 1، ص 538، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1368ش
دیدگاه جدیدی بگذارید